۱۱ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۴
کد خبر: 559958

«اینجا/ نبض زمین تندتر است/ کاش بدانم/ زیر این سنگ/ کدام قلب/ دیگر/ نمی‌تپد»*

متأسفانه طی دهه های گذشته ارتباط‌های معنایی عجیبی بین کلمات لاتین و معادل فارسی آن‌ها برقرار شده است که اگر اشتباه نباشند لااقل صحیح هم نیستند و از نوعی بدفهمی ناشی می‌شوند. این بدفهمی‌ها که گاه حاصل ترجمه‌های غلط از متن‌های لاتین هستند، در مقالات و نقدها ایجاد ابهام می‌کنند و به سوءتفاهم بین نویسندگان، منتقدان و مؤلفان از یک سو و خوانندگان و مخاطبان از سوی دیگر منجر می‌شود.

آیا تلمیح همان بینامتنیت است؟ آیا صور خیال همان ایماژ است؟ آیا فرم مترادف قالب است؟ آیا ژانر نام لاتین نوع ادبی است؟ آیاblack verse  (شعر سپید) همان شعر بی‌وزن است؟ آیا تضاد همان پارادوکس محسوب می‌شود؟

تضاد از آرایه‌های ادبی می‌باشد و به معنای آوردن 2 کلمه متضاد برای برجسته‌سازی تباین آن‌هاست، حال آنکه پارادوکس جمع تضادها برای زیبا جلوه‌دادن معناست. مثلاً در ترکیب «فریاد سکوت» یا «سرشار از تهی» گوینده بیشتر به متناقض‌نمایی نظر داشته است تا تضاد کلمات.

در متن ادبی، تضاد یک آرایه است اما پارادوکس تکنیکی شعرآفرین است.

در شعر شیدا نوذری هم تضاد هست و هم پارادوکس.

طبعاً نبض تند زمین با قلب بی‌تپشِ زیر سنگ در تضاد است اما این تضاد به‌تنهایی نه‌تنها شعرآفرین نیست بلکه می‌تواند مانع انسجام و فهم متن گردد.

اما وقتی همین تضاد را در قالب پارادوکس بخوانیم، به جای برجسته‌سازی تباین نبض تند و قلب بی‌تپش، به زیباسازی معنا و درون‌مایه شعر پرداخته‌ایم. آنگاه از خود خواهیم پرسید به‌راستی این چه قلبی است که حتی با نتپیدن باعث نبض تند زمین شده است؟ و این چه پاکمرد و چه بزرگی است که زیر این سنگ قبر خفته است؟

پارادوکس موجب شده است که آن شخص و مرگش برجسته و زیبا جلوه کند. نوذری خودآگاه یا ناخودآگاه با ارتقای تضاد به پارادوکس، متن خود را از حکمی متناقض به شعری متناقض‌نما ارتقا داده است.

* «تقدیر ارغوان»، شیدا نوذری، انتشارات نوید شیراز، 1392، صفحه 53.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.