۲۸ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳
کد خبر: 563697

آقای حمید امامی، میکروفن و گزارش شان را که بردند تا دانشگاه علوم انتظامی و مراسم پرصلابت نظامیان، خون ایرانی ام قُل زد.

قدس آنلاین - رقیه توسلی: دانش آموختگان در برابر فرمانده به صف شده بودند با لباس فُرمی که می میرم برای پوشیدنش.

وقتی دوربین از روی چهره زنان و مردان مصمّم کشورم گذشت، دیگر جای خاصی سیر می کردم. شاید گوشه ای در حوالی همین یگان های رزم.

ولوم را هر چند دقیقه، بالاتر می بردم مثل آدمی که از فرط هیجان، کم شنوا شده است و در جانش هزار سطر ادای احترام نانوشته دارد به مقتدا.

نیروها، با اُبهت رژه رفتند و آیت الله بزرگ، از بیداری و پایبندی به قانون گفت. از رژیم فریبکار و دروغگوی آمریکا که شیطان است. همان شیطان که به خواب نرفته.

محو تماشا بودم و می دیدم چطور فرزندان وطن، گوش به فرمان رهبری اند و آفتاب ارادت از نگاهشان بیرون می ریزد. به عنوان یک بیننده؛ برجام و تروریسم و میانمار و داعش و بمب گذاری را هم دنبال می کنم... گزندگی ها و دردها را... شهید حججی ها را... نظامیان ویلچرنشینی که در مرزها و مأموریت ها، جانبازی کردند...

با مشاهده تصاویر، ذهنم از گذشته پُررنگ می شود. از پدرم که سوگندهای اندکش را همیشه به کلاه نظامی و اسلحه اش می خورد و می گفت اینها ناموس سربازند.

چشم در چشم تابستان وطن، احساس غرور دارم. گزارش آقای خبرنگار، عجیب رویایم را تازه می کند. رویای نظامی شدن را. 

روی خطوط کاغذ، خودکار می چرخانم و مطمئنم اگر روزی قلم را پایین بگذارم، بی تردید در دست هایم اسلحه خواهم گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.