۳۰ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۲
کد خبر: 564159

می‌کُشی مرا حسین!

احمد عبداله زاده مهنه

بازهم سلام‌های محرّمی از راه رسیدند. بازهم ارباب سر سفره‌اش یه جا برامون خالی کرده. بازهم یه عطر و بوی دیگه‌ای داره می‌آد. بازهم... بازهم.... مگه چه خبر شده توی دنیا؟

قدس آنلاین- بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا اباعبدالله. آجرک الله یا علی بن موسی الرضا. یا امام‌زمان! آقاجان، سرت سلامت!

بازهم سلام‌های محرّمی از راه رسیدند. بازهم ارباب سر سفره‌اش یه جا برامون خالی کرده. بازهم یه عطر و بوی دیگه‌ای داره می‌آد. بازهم... بازهم... م. مگه چه خبر شده توی دنیا؟

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

خوش به حالت، محتشم! خودت رو وصل کردی به ارباب و موندگار شدی:

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخِ صور، خاسته تا عرش اعظم است...

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرّم است...

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پروردهٔ کنار رسول خدا...

حالا وقتشه که اون اسم قشنگ رو همه با هم زمزمه کنیم:

پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

خاصیت عجیبی داره این اسم. هم تموم غم‌های عالم رو سرازیر می‌کنه به دل آدم، هم گره‌های دلت رو باز می‌کنه. هروقت دلت گرفت، بگو حسین! این توصیۀ امام‌رضای مهربونمونه: هروقت هوای گریه کردی، بگو حسین! چه خوبه آن‌قدر بگیم حسین که آخرش بمیریم برای آقامون:

بیا نگار آشنا

شب غمم سحر نما

مرا به نوکری خود

شَها تو مفتخر نما

ای گل وفا، حسین

معدن سخا، حسین

می‌کشی مرا، حسین

هرکی واقعاً گرفتار حسین باشه، آخرش کشته می‌شه در راهش؛ مثل مسلم‌بن‌عقیل که ثابت کرد گرفتار حسینه. حالا با کوچه‌گرد تنهای کوفه زمزمه کن:

می‌کشی مرا، حسین / می‌کشی مرا، حسین / می‌کشی مرا، حسین

کسی که فداییِ حسین بشه، توی سفرۀ گریه‌کن‌ها دو بار براش عزاداری می‌کنن: یکی روز عرفه که شهادتشه، یکی هم اول محرم، به احترام اینکه اولین شهید راه کربلاست.

خیلی مهمه که نمایندۀ تام‌الاختیار امام زمانت باشی. اباعبدالله(علیه السلام) فرمود: «من برادرم و فرد مورد اعتماد خودم رو می‌فرستم سراغ شما مردم. هر تصمیمی که مسلم گرفت، بر اساس همون عمل می‌کنم.» حالا که مسلم بی‌وفایی مردم کوفه رو دیده، توی کوچه‌ها سرگردونه و هی زیر لب می‌گه حسین:

سمت هر کوچه می‌روم امشب

می‌رسد کوچه در ادامه به تو

به امیدی که دست تو برسد

می‌نویسم دوباره نامه به تو

- پشت دیوار خانۀ طوعه

اولِ نامه‌ام به‌رسم ادب:

السلام علیکَ یا مولا

السلام علیکِ یا زینب

گر ز حال سفیر خود خواهی

تشنه و خسته‌ام، خیالی نیست

خوب هستم اگر تو باشی خوب

غیر دوری ز تو ملالی نیست

به همراهی این نامردم که دیگه امیدی نداره. خدا کنه باد صداش رو برسونه به کاروان حسین:

صبح، هجده‌هزار بیعت شد

کوفیان آمدند دور و برم

وقت مغرب نماز را خواندم

یک نفر هم نماند پشت سرم

دیگه یقین کرد که شهید می‌شه. یه جرعه آب طلب کرد. تا ظرف آب رو به لب گذاشت، خون دهانش و دندانش توی آب ریخت. فهمید کربلا و عطش یه نسبتی با هم دارن:

بهتر این است در همین کوفه

سرم از پیکرم جدا گردد

شرم دارم ز چشم‌های رباب

نکند اصغرش فدا گردد... (مهدی مقیمی)

کاروان بهشتیان زمین

خبر شهادت مسلم توی راه کوفه به اباعبدالله(علیه‌السلام) رسید. دخترهای مسلم‌بن‌عقیل، خواهرزاده‌های اباعبدالله‌اند. صداشون زد. ناز و نوازششون کرد: غصه نخورید دخترهای گلم! از این به بعد، خودم براتون پدری می‌کنم. روز دوم محرم، دیگه کاروان اباعبدالله(علیه‌السلام) به سرزمین کربلا رسید. چه سرزمینی! چه کاروانی:

کاروان بهشتیان زمین

کاروان فرشتگان سما...

نوجوانانشان چو اسماعیل

پیرمردانشان خلیل‌آسا

زائر اشک‌هایشان باران

تشنۀ مشک‌هایشان دریا...

یوسفان عشیرۀ حیدر

مریمان قبیلۀ زهرا...

خوب چشم‌هات رو باز کن و ببین این کاروان رو. روضه‌مون همین باشه:

دارد این کاروان صحرایی

دخترانی عفیفه و نوپا

همه با احترام و با معجر

همه در پرده‌های حجب و حیا

پرده را از مقابل محمل

باد حتی نمی‌برد بالا

آی غیرتی‌ها:

‌دور تا دورشان بنی‌هاشم

تحت فرمان حضرت سقا

دیگه خودت اهل روضه‌ای. دلت رو ببر روز یازدهم:

پای علیا مخدره زینب

روی زانوی اکبر لیلا... (علی‌اکبر لطیفیان)

بمیرم که همین خانم، روز یازدهم باید تنها سوار بر ناقه بشه. دیگه محرمی براش نمونده...

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.