۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۵
کد خبر: 564788

فرزندسالاری پدیده‌ای است که ابتدا از خانواده‌های متوسط به بالا شروع شد و کم کم گسترش پیدا کرد تا جایی که اکنون طبق آمار در حدود ۷۰ درصد از خانواده‌های ایرانی، فرزندسالاری حاکم است.

قدس آنلاین-فرزندسالاری پدیده‌ای است که ابتدا از خانواده‌های متوسط به بالا شروع شد و کم کم گسترش پیدا کرد تا جایی که اکنون طبق آمار در حدود ۷۰ درصد از خانواده‌های ایرانی، فرزندسالاری حاکم است. بسیاری معتقدند پدر و مادرهای امروزی که در خانواده‌های والدین سالار زندگی می‌کرده‌اند، اکنون به شکل افراطی سعی می‌کنند به فرزندانشان بها بدهند تا تجربه خودشان تکرار نشود. خانواده‌ها سعی می‌کنند نیازها و انتظارات فرزندان را بر تمام مسائل خانواده مقدم بدانند. با این الگوی رفتاری بعد از گذشت مدتی فرزند، خود را محور تمام فعل و انفعالات خانواده می‌داند و این والدین هستند که باید انعطاف بیشتری از خود نشان دهند تا با تغییرات خلق و خوی فرزندشان روبه‌رو نشوند.

در خانواده‌های فرزندسالار، والدین آرزوهای بر باد رفته خود را در فرزندانشان جست‌وجو می‌کنند؛ آرزوهایی که دلیل محقق نشدن آن را نبود امکانات می‌دانند و همین بهانه‌ای می‌شود برای مهیا کردن امکانات و خواسته‌های منطقی و غیرمنطقی فرزندان. یکی دیگر از دلایل محبت بی‌اندازه، نابه‌جا و بها دادن غیرمعقول به فرزندان در خانواده‌های فرزندسالار این است که والدین با احساس خطر فکر می‌کنند اگر فرزندشان کمبودی احساس کند جامعه و دوستان ناباب می‌توانند او را از مسیر درست منحرف کنند.

والدین به اشتباه تصور می‌کنند با محبت زیاد و اولویت دادن به نیازهای فرزندانشان می‌توانند آن‌ها را از رویارویی با آسیب‌های اجتماعی در امان نگه دارند. در صورتی که شرط ایمن ماندن، آموزش مهارت‌های مورد نیاز در کنار محبت کردن است و محبت افراطی در این زمینه به تنهایی کارساز نیست. شکل‌گیری خانواده‌های فرزندسالار با رو آوردن خانواده‌ها به تک فرزندی قدرت بیشتری گرفت. تا جایی که اعتقاد و باور اشتباهی به وجود آمد که رسیدگی به یک فرزند و برآورده کردن تمام خواسته‌ها و نیازهای او بهترین شکل ممکن است.

فرزند سالاری نه تنها لطف به کودک محسوب نمی‌شود، بلکه ظلم بزرگی در حق فرزند به‌شمار می‌آید؛ زیرا اولین آسیب متوجه خود فرزند می‌شود. برآورده شدن سریع خواسته‌های فرزند و به دوش کشیدن تمام بار مسئولیت توسط والدین سبب می‌شود خانواده که محل مناسبی برای تمرین و کسب مهارت‌های زندگی است، از وظیفه اصلی خود بازبماند و کودک به بلوغ اجتماعی نرسد و در نهایت چنین فرزندی همان انتظاری را که از خانواده دارد، از جامعه نیز داشته باشد. اما روشن است که برخورد جامعه مانند برخورد خانواده نیست و این امر موجب رنجش، دل‌مردگی، ناامیدی، یأس و در نهایت قهر با جامعه و قطع کردن ارتباط با جامعه می‌شود که عواقب و عوارض خطرناکی در پی دارد.

از طرفی بزرگ شدن این کودکان در بستر چنین خانواده‌هایی و رسیدن به سن ازدواج مشکلات خاصی را به دنبال دارد. اکنون جامعه ما به سمت گسترش خانواده‌های فرزندسالار رفته و دختران و پسرانی که تمام کانون توجه والدین بوده‌اند، هنگام تشکیل خانواده مستقل با مشکلات جدی روبه‌رو می‌شوند؛ زیرا هیچ‌گاه دو سالار در یک خانه نمی‌گنجند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۰:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۰
    0 0
    در گذشته که زندگی بسیار سخت و بندرت لبخند بر لب والدین مینشست، احترام به کودک معنی نداشت و با تحکم و امر و نهی برخورد میشد لذا نسل گذشته نسلی منفعل و اغلب بدون اعتماد به نفس بود و از طرفی بیسوادی و نااگاهی والدین بر معضل تربیت می افزود. از زمانیکه زندگی ماشینی و مشاغل اسان شد، والدین انرژی کافی برای توجه و محبت به فرزند یافته بطوریکه در اغلب موارد کودک بخشی از سرگرمی والدین شده و کودک جسارت انرا می یابد که خواسته هایش را بدون واهمه مطرح کند و تابع فرامین والدین نباشد. عدم تکرار تجربه تلخ پدرسالاری، نقش مهمی در فرزند سالاری کنونی دارد اما نکته مهم اینست که تفریط گذشته و افراط کنونی در محبت به فرزندان هر دو اشتباه است و تربیت را با مشکل مواجه میکند. فرزندان به مراقبت بیشتر نیاز دارند تا توجه و با افزایش سن ، مراقبت کم اما توجه زیاد میشود تا شخصیت مستقل شکل گیرد. باتوجه به مشکلات عدیده و روز افزون جامعه، فرزنداوری بسیار دشوار است.