شما با اهل غُر، چه می کنید؟ مدارا می کنید... می جنگید... می گریزید... مقابله به مثل می کنید یا تا توان دارید سکوت به خرج می دهید....

زین حسن تا آن حسن، صد گز رَسَن

قدس آنلاین - رقیه توسلی: کسی را می شناسم که جواب سلام را هم با غُرولند می دهد. و هر لحظه از دست و چشم و جمجمه اش، نارضایتی فرو می چکد. یک جورهایی خسّت به خرج می دهد در اخلاق خوش.

صبح دلخور است، ظهر عُنُق و پُرحرف و چراست، عصر بی تاب و شاکی ست و شب ها را با گله و شکایت سر می کند. سالهاست این آدم، مایه تعجب و بُهت اطرافیان است و گاهی حدس می زنم بابت حیرت خودش حتّی.

همین آدم، فرزند نوجوانی دارد که تازگی ها فهمیده ام بسیار کم حرف و پُرلبخند است. روزی از او پرسیدم با من که قهر نیستی؟ جواب زیرکانه اما سنگین اش، دنیا را برگرداند روی سرم.

گفت: عاقل ها ساکت اند. می خواهم شبیه خودم باشم. خنده ام را اما وسط گذاشته ام که بفهمید همه را دوست دارم. قهر؟ نه چرا قهر...

این اندازه استدلال و منطق در سن پایین برایم قابل باور نبود. اما پاسخ اش جایی برای چَک و چانه زدن باقی نگذاشت.

آخر چه کسی می گوید همیشه بچه ها، بچه ها اند و آدم بزرگ ها، واقعاً بزرگ تر... من از والد این کودک آموختم ادامه شیوه های غلط و رفتار نامناسب، به درد و عذاب منجر خواهد شد. درد و عذاب خود و درد و عذاب دیگران.

یاد گرفتم می شود دست به دامان مراکز مشاوره و روانشناس های راه بلد شد که نسخه ها گاهی معجزه می کنند.

و از نوجوان این خانواده هم تدبیر و مقابله به مثل صحیح را درس گرفتم. آنطور که خودش را وادار به لبخند و صبر کرد و یک طورهایی مثل دکترها، بیماری موجود را تشخیص داد.

هرچه این آدمِ ناخشنود در معاشرت ها، خون اطرافیان را در شیشه می کند و رابطه اش با کائنات، تلخ و کِدِر و خاکستری ست؛ در روح و روان فرزندش از ستیزه جویی خبری نیست. کلمات و جملات را محترمانه انتخاب می کند و با غُرغُرو بودن میانه ای ندارد.

فکر می کنم در زندگی باید یک وقت هایی هم دست بکار شد و گوش به فرمان عقل پیش رفت... که این دو انسان پیش رو - هردو - روز و شب هایشان را می گذرانند؛ اما واقعاً « زین حسن تا آن حسن، صد گز رَسَن».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.