قدس آنلاین- اول این خبر مخابره شد: «کشته شدن یک توله خرس در منطقه کجور مازندران یکشنبه نهم مهر به دست افراد ناشناس». بعد به فاصله یکی دو روز، این خبر مخابره شد: «توله خرس کجور در اثر تصادف تلف شده و آثار خون و خط ترمز روی آسفالت مشاهده و امعا و احشا توسط سگ یا سایر گوشت خواران دریده شده و جای گلوله یا ضرب و شتم مشاهده نگردید».
هدف از آوردن این دو خبر چیزی نیست جز دادن تصویری به شما از آن چه بر سر حیات وحش این کشور میآید و البته از فرط تکرار شدن شاید آن گونه که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیرد و غمگینمان نمیکند تا کاری بکنیم. متأسفانه خبرهایی از این دست کم نیست. همین چند روز قبل بود که تصویری مخابره شد از یک قوچ وحشی که هنگام عبور از عرض جاده در حاشیه پناهگاه حیات وحش دره انجیر اردکان یزد، شاخش به گاردریل گیر کرد. هر چند این حیوان با اطلاع رسانی یک هموطن و رسیدن به موقع محیط بانان نجات پیدا کرده بود اما همه گیر افتادنها این گونه به عاقبت بخیری ختم نمیشود.
متأسفانه روز به روز به تعداد این خبرها افزوده میشود. براستی این همه بلا چرا بر سر این حیوانات بی گناه و زیستگاههای آنها میآید؟ مگر غیر از این است که آدمی روز به روز عرصه را بر این زبان بستهها تنگ و تنگتر میکند؟ چرا یک خرس از زیستگاه خود که توقع ما این است که در آن جا زندگی کند، خارج میشود و هم خودش را به دردسر میاندازد و هم انسانها را؟ چرا شاخ یک قوچ باید در گاردریل گیر کند؟ مگر جرم این حیوان بیشتر از این بوده است که در حال رد شدن از جادهای بوده که ما انسانها ساختهایم و برای این حیوانات سهی قائل نشدهایم؟ حالا یا با ماشینهای ما برخورد میکنند و یا به شکل دیگری آسیب میبیند.
براستی تمامیت خواهی آدمی تا کجا ادامه خواهد یافت و او کی متوجه خواهد شد که اگر از طبیعت خرسی کم میشود، اگر شیری میمیرد، اگر آهویی خط میخورد و... این بخشی از زندگی خود ما انسانهاست که آن را از خودمان دریغ میکنیم و چه اندوهبار است اینکه خودمان چیزهایی را از خودمان دریغ کنیم.
چه میشود کرد و چه راهی را باید رفت که حداقل کمتر از آن چه میبینیم به حیات وحش و محیط زیست آسیبهای جدی بزنیم؟ کاش اگر نه هر روز، هر از گاهی همه ما این پرسش را با خودمان در میان میگذاشتیم و به سهم خودمان کاری میکردیم.
نظر شما