۲۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۷
کد خبر: 573526

چقدر نیاز است این روزها در طلا و نورِ حرم تان، محو شوم و تاریکی ها را دست به سر کنم.

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: ردپای عاشقان را بگیرم و بیایم به مأمن کریمانه ای که لغزش ها و بحران ها را ناگفته می داند و ناخوب ها را هم شفاعت می کند. به پناهگاهی که در آرام و قرار، زبانزد است.

بیایم با ناسورترین زخم ها و آنوقت رو به آسمان ایزد از سال رو به پایانی بگویم که صرف عشق نشد... صرف جوانه زدن و سبز شدن... صرف چشم هایی که زیبایی ها را ندید...

از مجال هایی بگویم که از کف رفت... از زاری و خانه به دوشی حالم... از شور و آتشی که به خود هدیه ندادم...

چقدر نیاز است از وسط میهمانی شلوغ عمر، بگریزم و خودم را برسانم به آفتابِ زمستانه و نفس های خوش فروردین. دوست تر بدارم روحم را. ناهشیاری را تمام کنم و بتکانم همه هستی ام را.

پیشانی بگذارم بر ضریح تان آقا و یک دل سیر خودم نباشم. اشک هایی باشم که پرده از سالی نازیبا برمی دارند. آنوقت اقرارهایم را از روی دوش روزهای گذران بردارم و نگذارم حزن بیش از این احاطه ام کند.

انگار این ماه که از پشت کوه ها خلعت نو می آورند برای جهان، دلم عجیب زیارت می خواهد. السلام علیک یا امام الرئوفی که هر دم، رخت بی رنجی بر تن زائرانش می پوشاند و اهل نوازش و لبخند است.                                                          

دلم انگار تپیدن می خواهد. دستانی را که حواسشان به عرض ارادت هست، به برداشتن زیارتنامه، به ریختن گندم در صحن، به چرخاندن تسبیح، به ربنای عمیق، به زدودن اشک...

این روزها چقدر نیاز است حرف هایم را نزد شما بیاورم. این روزها که دارد پرونده سالانه بسته می شود و عجیب توسل می خواهم. این روزها که در نگاه بی رمق روزگار، نوشدارو نمی یابم و سراپا لرزش و آشوبم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.