ساری- شاید این روزمره ی من نباشد، تعریف مختصری از روزانه هزاران زن و مرد مثل من باشد که گاهی سوژه ها، نفس شان را بند می آورند...! از دست شان سُر می خورند...! لجبازی به راه می اندازند...! یا فراموش می شوند...!

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: روزمره ی مردمانی که می نویسند و قیّم اخبارند و روز و شب شان به شکل عجیب و غریبی به احوالِ خوب و بد جهان دوخته شده است...! به کودکان کوره آجرپزی، به مهاجرت فصلی پرندگان، به مرکباتی که برف، شیرینی شان را به یغما می برد، به تورهای خالی صیادان، به بسته شدن کارخانجات نساجی، تصادفات و تلفات جاده ای، به زباله هایی که دفن نامناسب دارند، به کتاب هایی که هنوز برایمان غریبه اند، به حیطه ای خرّم به نام ورزش، به بیمارستان هایی که اورژانس شان، اورژانس می خواهند.

به سرویس های بهداشتی پمپ بنزین ها که سه قفله شده اند، به رژه لباس های نامتعارف، به دورریز غذای رستوران ها، به جنگل هایی که هرروز سربریده می شوند و سربریده می شوند، به سقوط تله کابین، حمایت از گونه های نادر جانوری، به دریایی که آلوده است، به خشکسالی و سفره های فقیر زمین، به رشد طلاق و...

قصّه آنهایی که بی موبایل و لپ تاپ و شارژر تعریفی نمی توانند از خودشان ارائه بدهند، بی گفتن از دقیقه های پُراسترسی که پای تولد یک خبر، یادداشت یا  گزارش می ریزند و به وعده های غذایی که مثل آفتاب دونده زمستان از کف شان می گریزد.

امروز با خودم گفتم شاید دیگر وقت آن شده که از تمام سرمایه ام رونمایی کنم. از عشق به حرفه ام. از دلبستگی به سوژه ها. سرراست تر از همیشه از جماعتی بگویم که نمی تواند بی کلنجار رفتن با معضلات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دم و بازدم کند، اگرچه آنها گاه جنس شان عجیب بدقِلق و ناقلاست.

گفتم تعبیرم را از شغل بیست و چهارساعته ی روزنامه نگاری، این حرفه ی بی خواب و خوراکِ پهناور که دست قلم و دوربین و واژه، امانت است؛ بنویسم...

با خودم گفتم از جمله ای که پانزده سال است در ذهنم رژه می رود امروز پرده برداری کنم و بنویسم وقتی زنی می زاید دو نفر متولد می شوند؛ یک بچه، یک مادر...

روزنامه نگاری یعنی ببین وقتی می نویسی چند نفر متولد می شوند...؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.