پیدا کردن دفترش کار سختی نبود؛ سرپل‌ذهاب، محله میراحمد (آرمگاه احمد بن اسحاق، صحابی امین چهار امام معصوم)، در یک کانکس قرمز رنگ ۱۵ متری که با یک بنر ساده قابل تشخیص بود: «دفتر امام جمعه». امام جمعه ای که بواسطه چادرنشینی و همراهی اش با مردم از روز اول،حالا از چهره های مشهور ملی بویژه در فضای مجازی شده است.

در جلسات تشریفاتی ستاد بحران شرکت نکردم

قدس آنلاین-پیدا کردن دفترش کار سختی نبود؛ سرپل‌ذهاب، محله میراحمد (آرمگاه احمد بن اسحاق، صحابی امین چهار امام معصوم)، در یک کانکس قرمز رنگ ۱۵ متری که با یک بنر ساده قابل تشخیص بود: «دفتر امام جمعه». امام جمعه ای که بواسطه چادرنشینی و همراهی اش با مردم از روز اول، حالا از چهره های مشهور ملی بویژه در فضای مجازی شده است. حجت الاسلام فاطمی نسب از همان لحظات اولیه زلزله به کمک مردم شتافت؛ از نجات مصدومان و مجروحان از زیر آوار گرفته تا سرکشی به محلات و تسکین دردها، تا پیگیری مشکلات و مطالبات مردم از مسئولان... و حتی امروز پس از گذشت چند ماه، گرفتاری ها و مراجعات امام جمعه سرپل‌ذهاب آنقدر بود که فقط نیم ساعت فرصت گفت و گو با او را داشتیم.

گرچه از زلزله چند ماهی گذشته است؛ اما حتماً شنیدن داستان آن شب غم انگیز از زبان شما که شاهد عینی ماجرا بودید متفاوت است.

شاید در عرض سی ثانیه کل شهر نابود شد؛ شب بسیار سخت و دردناکی بود. آن شب، اولین کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که فضای متشنج و بهت زده مردم را مدیریت کنیم. برای همین اول مردم را به سمت محوطه کنار آرامگاه احمد بن اسحاق که فضای باز و امنی بود هدایت کردیم. من بعد از این سریع برگشتم و هرچه پتو در بین آوار منزل و دفتر کارم داشتم، برداشتم و به زن و بچه مردم دادم. بعد بلافاصله رفتیم برای نجات آن هایی که زیر آوار گیر کرده بودند. هر بار که کسی را زنده از زیر آوار نجات می دادیم از خوشحالی، یک لحظه غم زلزله را فراموش می کردیم و روحیه مان عوض می شد؛ البته متاسفانه خیلی ها هم فوت کردند. آن شب ارتش  هم خودش را به سرپل ذهاب رساند و در نجات مردم بسیار کمک کرد. هر چند به دلیل ریزش کوه در جاده اصلی شهر، نتوانست به صورت کامل در منطقه حضور پیدا کند و همچنین به خاطر تاریکی کامل هیچ بالگردی نمی‌توانست در سرپل ذهاب بر زمین بنشیند. آن شب تا صبح جنازه از زیر آوار بیرون می کشیدیم. یادم هست همان شب های اول بعد زلزله، یکی از دوستان یک چادر شش متری از خارج از استان که مربوط به زلزله یک دهه پیش خرم‌آباد بود، برای ما آورده بود که ده نفر توی آن می‌خوابیدند.

در روزهای بعد که کمک های رسمی و مردمی رسید، چه کردید؟

بعد از رسیدن نیروهای جهادی و مردمی و هلال احمر، طبقه اول حوزه علمیه را به انبار آذوقه و کالا تبدیل کردیم؛ حدود یک هفته پس از زلزله نزدیک ۵۰۰ کامیون مواد غذایی برای ما رسید که بخشی از آن ها را در انبار برای روزهای بعد ذخیره و بخشی را بین مردم تقسیم کردیم. ما شهر را به ده قسمت تقسیم کرده بودیم تا بتوانیم توزیع اقلام و امکانات را بهتر انجام بدهیم. البته همه این کارها در کنار دیگر عزیزان از ارتش و سپاه و هلال احمر و نیروهای جهادی مردمی بود.

شنیده ایم که شما زیاد در جلسات ستاد بحران هم حاضر نمی‌شدید. جریان چه بود؟

جلسات ستاد مدیریت بحران از روز بعد از زلزله آغاز به کرد. من بعد از چند بار شرکت در این جلسات به این نتیجه رسیدم صلاح در این است که در میدان به کمک مردم بشتابم. به این دلیل که دوستان ما در جلسات بیشتر درگیر کارهای تشریفاتی-اداری بودند. و این وقت زیادی می‌گرفت، در صورتی که در بحران، زمان ارزش بسیار زیادی دارد و نباید به راحتی آن را از دست داد. به دوستان هم گفتم من هر کاری غیر از حضور در جلسه بخواهید برایتان انجام می‌دهم.

حالا پس از گذشت حدود چهار ماه از زلزله، اوضاع چطور است و مشکلات چه هستند؟

با وجود کارهای خوبی که انجام گرفته همچنان گرفتاری های زیادی وجود دارد. از مشکلات بهداشتی، زیرساختی، نبود کمپ، عدم مدیریت صحیح بحران و... که نیاز به همت مضاعف مسئولان و کمک های خیرین و مردم عزیزمان دارد. اما مهمترین مسئله بحث اسکان دائم مردم است. امروز در گوشه و کنار شهر به دلیل نبود مدیریت صحیح بحران از ابتدا، چادر و کانکس های پراکنده و متعددی برپا شده که این خود معضل جدی برای شهر ما شده است. بعنوان مثال چند روز پیش بارندگی شدیدی داشتیم که سبب شد کانکس ها و چادرهای مردم که در حال حاضر مامن و محل زندگی مردم است دچار آبگرفتگی بشود و باز مردم با مشکل جدیدی رو به رو شوند و خب تحمل این مشکلات برای افراد سالخورده و کودکان سخت تر است. پس چه از نظر ارایه امکانات و خدمات زیرساختی و بهداشتی و چه از نظر شروع فرایند اسکان دائم، باید به فکر مسکن مردم بود.

آب و هوای این منطقه از اردبیهشت ماه رو به گرمی می رود؛ حتی گرمای این جا به ۵۰ درجه هم می رسد؛ طبیعتاً زندگی در چادر و کانکس در آن شدت گرما برای مردم بسیار مشکل خواهد بود. بایستی تدبیری باشد که تا آن موقع مردم شهر به منازل شان برگردند و جلوی مشکلات بعدی گرفته بشود.

در این مدت حتماً مردم مراجعات زیادی به شما داشتند؛ چگونه این حجم از مسائل را پیگیری می کردید؟

در پیگیری مشکلات و مطالبات مردم اینگونه نیستم که فقط مشکلات را فریاد بزنم. تا جایی که بتوانم خودم دست به کار می شوم و برای حل مسئله اقدام می کنم. اگر هم موردی را نتوانم مستقیم حل کنم با رایزنی و پیگیری از مسئولان مرتبط موضوع را رسیدگی می کنیم. باید گره گشای مردم باشیم و هر جا که می توانیم گره ای را باز کنیم، یک لحظه دریغ نکنیم.

بهترین اتفاق و گشایش در این سه چهار ماه گذشته برای شما چه بود؟

من تشکر می‌کنم از همه کسانی که در این بحران و در این غصه ای که برای هموطنان شان اتفاق افتاد؛ به کمک شتافتند و بی تفاوت نبودند؛ عزیزان دولت، سپاه، ارتش، هلال احمر، آستان قدس رضوی، مسئولان شهری و استانی، نیروهای جهادی مخلص و خیرین بزرگوار و همه و همه عزیزان. و امیدوارم که با همت مضاعف مسئولان و کمک خیرین عزیز هر چه سریعتر از حجم مشکلات پیش روی ما در شهرستان سرپل ذهاب و دیگر مناطق زلزله زده کمتر بشود. ان شاء الله. اما بهترین اتفاق و بهترین خاطره ای که برای شهر ما به وجود آمد چیزی نبود جز حضور رهبر عزیز انقلاب. آن هم در فضایی که فشار روحی و روانی سنگینی روی مردم بود و همه نیاز داشتند به کسی که باعث امید و آرامش شان بشود؛ و آن اتفاق با حضور رهبرانقلاب رقم خورد.

شما مثل همه مردم از روز زلزله تا چند ماه داخل داخل چادر بودید و به تازگی به این کانکس نقل مکان کردید؛ این تصمیم از کجا نشات گرفت؟

شاید این سوال شما از یک نگاه، اشتباه باشد. چرا که آن کاری که من کردم کار چندان خاصی نبوده و حداقل انتظار مردم از من بعنوان امام جمعه و یکی از مسئولان این است که در همان شرایطی باشم که آن ها هستند. روحانیت هیچ گاه از مردم جدا نبوده. من از همان اول گفتم می‌خواهم مثل مردم در چادر باشم. اگر قرار است مردم اذیت بشوند، زن و بچه مردم اذیت بشوند؛ خب من و زن و بچه ام چه فرقی با مردم داریم!؟ پس این چیز عجیبی نیست.

مطمئناً وقتی مردم امام جمعه شهرشان را در کنار خودشان می دیدند که در چادر زندگی می کند آرامش پیدا می کردند.

همینطور است. از همان لحظات اولیه که من چادری علم کردم و مراجعات مردمی به چادر شکل گرفت، احساس رضایت را در مردم احساس می کردم و این احساس همه ما را در مقاومت و غلبه بر مشکلات پیش رو کمک می کرد. این را هم بگویم. این کار نه صرفاً یک کار مثبت اخلاقی، بلکه وظیفه من بوده و هست که در مشکلات و بحران ها کنار مردم و مثل مردم باشم. اگر این مردم نبودند من هم بعنوان امام جمعه اینجا نبودم. پس اگر قرار باشد که بارندگی مردم را در چادر اذیت کند امام جمعه هم باید اذیت بشود، چون امام جمعه امام مردم است. تمام مشکلات و سختی‌ها سرما و گرما گشنگی و تشنگی و... اگر قرار باشد برای مردم اتفاق بیفتد برای منِ مسئول هم بایستی باشد. در نظام اسلامی مسئولان تافته جدابافته نیستند که بگوییم: مردم! در زمانی که به شما نیاز داریم در کنارتان هستیم، اما الان که زلزله آمده و شما گرفتارید و دارید در مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنید، من نیستم!  

کسی به سکونت شما در چادر و کانکس واکنش منفی نشان نمی داد؟

گاهی بعضی از دوستان به من لطف داشتند که جایگاه امام جمعه باید طوری باشد که آن شأنیت از بین نرود؛ ولی من احساس می کنم شأنیت، به قرار گرفتن در یک فضای تجملاتی و در کل یک فضای خارج از فضایی که مردم در آن هستند بدست نمی‌آید. در میان مردم بودن و خدمت رسانی به مردم و همنوع بودن با مردم است که موضوعیت دارد.  

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.