۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۳
کد خبر: 599082

ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم، اینکه می‌گویند محاصره شدیم و فرار کردیم و از پشت ما را زدند، اشتباه است، خدا شاهد است مدیون هستند کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند...

مِثل شلمچه

مگر «کربلا» در کربلا ماند؟ مگر عاشورا، زیر آوار 1400 ساله تاریخ ماند؟ مگر قرار بود «شلمچه» در شلمچه بماند... در 30 سال پیش بماند و تکرار نشود؟ شلمچه اگر ادامه حماسه 1400 سال پیش بود که بود، باید 30 سال بعد، چند هزار کیلومتر آن طرف‌تر در «خان طومان» دوباره گُل می‌کرد. باید فرزندان آن‌ها که سی و چند سال پیش در شلمچه‌های ایران حماسه سازی کردند، در جایی مثل «خان طومان» قصه شلمچه را تکرار می‌کردند. باید چشمان غفلت زده جهان امروز را با ایستادگی شان روشن می‌کردند. باید ثابت می‌کردند فلسفه کربلا، شلمچه، هویزه،... و خان طومان، در مرزبندی‌های رایج جغرافیایی و سیاسی جهان امروز، محدود و محصور نمی‌شود. باید نشان می‌دادند در جغرافیای انسانی و اعتقادی برخی ملت‌ها، در تقویم دلاوری‌های بشری، «کربلا» و «عاشورا» تمامی ندارند و هر ازچندی تکرار می‌شوند. گاه در محرم الحرام سال 61 هجری قمری و گاه در اردیبهشت سال 1395 شمسی.

■ نقطه راهبردی
تا پیش از اردیبهشت سال 95 یکی از ده‌ها و بلکه صدها روستای سوریه بود که ما و شما هرگز نامش را نشنیده بودیم. الآن را نمی‌دانیم اما «خان طومان» بنا به اطلاعاتی که گزارش دفتر اطلاعات و آمار سوریه می‌دهد در سال 2004 نزدیک به 2800 نفر جمعیت داشته است. روستایی که در جنوب غربی شهر «حلب»، روی تپه‌ای در شرق رودخانه «قویق» قرار داشت تا پیش از آغاز جنگ در سوریه نه شهرتی داشت و نه منطقه‌ای راهبردی به شمار می‌رفت. آتش جنگ که بالا گرفت و تروریست‌ها که برو بیایی پیدا کردند و «حلب» را در اختیار گرفتند، «خان طومان» هم اهمیت پیدا کرد. روستایی که مشرف بود به بزرگراه حلب - دمشق و امکان تسلط تروریست‌ها بر بزرگراه و زیر نظر گرفتن منطقه را به آن‌ها می‌داد. علاوه بر این، روستای سابق حالا تبدیل به یکی از مهم‌ترین مراکز فرماندهی آن‌ها شده بود. آن قدر مهم که نه تنها تروریست‌ها بلکه حامیان غربی و عربی شان حاضر بودند برای حفظ آن دست به هر کاری بزنند.

■ مرکز فرماندهی
سال 94 از میانه گذشته بود که نیروهای سوری با مشارکت رزمندگان ایرانی موفق شدند «خان طومان» را پس از مدت‌ها از تروریست‌ها پس بگیرند. سردار «حمید رضا رستمیان» فرمانده لشکر عملیاتی 25 کربلا گفته است: «اهمیت منطقه خان‌طومان برای جبهه النصره مانند اهمیت منطقه شلمچه برای صدام بود... خان‌طومان جبهه حساس و فعالی بود... مقر فرماندهی النصره هم در همین منطقه برپا شده بود... سال 94 این منطقه در اختیار نیروهای خودی قرار گرفت... بیشتر از مزیت‌های جاده‌ای، از دست دادن مقر فرماندهی برای‌ تروریست‌ها گران تمام شده بود... مدت 6 ماه به‌دنبال بازپس‌گیری منطقه بودند، هر دفعه نسبت به دوران قبل تجهیزات قوی‌تری برای بازپس‌گیری منطقه به‌کار می‌بردند...».

■ حقه آمریکایی
بیشتر از 6 ماه تلاش و حمله‌های دیوانه وار به «خان طومان» برای بازپس گیری آن نتیجه‌ای جز تلفات بیشتر برای تروریست‌ها نداشت. نیروهای لشکر 25 کربلا از مازندران در کنار سوری‌ها، تعدادی از نیروهای حزب الله و همچنین رزمندگان گردان « فاطمیون» به خوبی از منطقه محافظت می‌کردند، تا اینکه آمریکایی‌ها پا را پیش‌تر گذاشتند. پشت پرده توافق‌های سیاسی، قول و قرار آتش بس موقت گذاشتند تا فرصت تجدید قوا برای تروریست‌ها فراهم شود. « محسن بهاری» از رزمندگان مدافع حرم که در «خان طومان» حضور داشته است در تیر سال 95 ماجرا را به شکل جالبی روایت می‌کند: «داعش با استفاده از جاده 8 کیلومتری کمربندی در منطقه به ترکیه نفت می‌فروخت... ما درحال پیشروی و گرفتن این جاده بودیم و درصورت پیروزی قوای ما حلب به صورت کامل در محاصره قرار می‌گرفت... امکان ارسال سلاح و مهمات توسط ترکیه هم از بین می‌رفت... روسیه هم شبانه روز در حال بمباران این منطقه بود... تا اینکه آمریکا به روسیه اعلام کرد دو روزی دست نگه دارد و در واقع آتش بس شود و حملات توپخانه‌ای و هوایی‌اش را متوقف کند تا کشته‌ها و زخمی‌ها جمع آوری شوند...».

■ دروغ می‌گویند
برو بچه‌های ایرانی حاضر در خان طومان، از همان روز آغاز آتش بس، نقل و انتقال افراد و تجهیزات دشمن را رصد کردند. گزارش نوشتند و فرستاند برای فرماندهان‌شان. خیلی‌ها باورشان نمی‌شد که آتش بس چند روزه در حضور نیروهای سازمان ملل، با این سرعت و شدت شکسته شود. روس‌ها آتشباری را متوقف کرده بودند و دشمن داشت با استفاده از این فرصت، نزدیک به 3000 تروریست را تا دندان مسلح می‌کرد. این طرف 70 رزمنده مازندرانی، 850 افغانستانی از تیپ فاطمیون، 400 نجبای عراقی و 280 سوری مانده بودند. اول آتش تهیه ریختند و بعد حمله با نفربرها و تانک‌های انتحاری آغاز شد. خودشان را رساندند نزدیک نیروها و با انفجارهای مهیب، هم تعدادی از رزمندگان را به خاک و خون کشیدند و هم توی دل خیلی از نیروها را خالی کردند. توپ و خمپاره وجب به وجب زمین می‌خورد.دشمن گرای همه جا را داشت. بنابراین خمپاره‌ها مستقیم می‌آمدند داخل سنگرها و کانال‌ها.
«محسن بهاری» می‌گوید: «با انفجار نفربرهای انتحاری، خیلی از رزمنده‌های فاطمیون و دیگر گروه‌ها همان دقایق وحشت زده و مجبور شدند به عقب برگردند و عده‌ای هم مجروح و زخمی بودند، ماندیم 70 نفر مازندرانی و 100 تا 150 نفر هم سایر نیروها (در مجموع 200 نفر) در مقابل 3000 تروریست... از بعدازظهر اوضاع به گونه‌ای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک می‌جنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما بسیار سخت بود... تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم... ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم، اینکه می‌گویند محاصره شدیم و فرار کردیم و از پشت ما را زدند، اشتباه است، خدا شاهد است مدیون هستند کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند...».

■ جنگ روانی
جنگ همان قدر که پیروزی دارد، غافلگیر شدن هم دارد. مقاومت کردن و اسیر شدن هم دارد. ماجرای «خان طومان» که آن روزها خبرگزاری‌های خارجی و حتی داخلی آن را توی بوق و کرنا کردند، بخشی از همین جنگ و دفاع مقدس بود. مثل شلمچه خودمان... مثل هویزه. «خان طومان »یک فاجعه نبود. فاجعه بودنش جنگ روانی تروریست‌ها بود که بعد از 6 ماه زدن و کوبیدن به کمک همه حامیان غربی و عربی شان و به کمک حیله آتش بس موفق شده بودند موقتی مقر فرماندهی شان را پس بگیرند. مجموع شهدای این عملیات نزدیک به 80 نفر بود که 13 نفر آن‌ها ایرانی و از مدافعان حرم مازندرانی بودند. جنگ روانی و موج رسانه‌ای که پس از این عملیات به راه افتاد حتی یک بار نگفت که تعداد تلفات تروریست‌ها در عملیات خان طومان دست کم 10 برابر رزمندگان و مدافعان حرم بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.