۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۹
کد خبر: 600906

از قانون های نانوشته در دوستی، بنظرم یکی اش این است که «به غذاخوری اش برو، قبل از اینکه فراخوانده شوی!»

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: اما متاسفانه بشر است و قانون هایی که بی شمار پشت گوش می اندازدشان... بشر است و شرمندگی های بی عبرت...

حالا با دعوت، پشت میز نشسته ام و مِنو می خوانم که خندان می گوید: بخوان، اما غذای من و شما در لیست نیست. قصه مهمان های ویژه، فرق می کند!

کلنجار می روم با خودم که اصلاً چه صمیمیتی؟ چه دوستی هستم من که تا این تجدید ملاقات، نه می دانستم مدرک آشپزی گرفته... نه می دانستم از کار قبلی اش آمده بیرون.. نه اینکه اولین رستوران دریایی شهرمان را افتتاح کرده... و نه اینکه رفاقت و علاقه هم ذره ذره محو می شود اگر احوالپرسی نباشد!

چند ماه دوری را اصلاً به رویم نمی آورد، شاید می گذارد پای دردسرهای روزگار...

کله می تکانم که کبابی، سرخی، شکم پُر... همه سلیقه ها را هم که لحاظ کرده ای، مرحبا... چند نفر همکار داری بهاره جان؟ و می شنوم که یک سرآشپز، کمک آشپز و تزئین و ظرف و نظافت.

می خوانم... قیمت های رستوران دریایی کمی بالاست، از هشتاد و پنج هزارتومان شروع می شود... با سِرو انواع ماهی ها... ازون برون، سالمون، شیرماهی، قزل آلا، شور، حلوا، میگو.

به من اگر باشد لذیذترین انتخاب، پیش غذاست و سوپ را به بشقاب های وزین کته سبزی و سرخی و طعم دار، ترجیح می دهم.

کله ام را از منو درنمی آورم که «دوست جان» دست می گذارد روی شانه ام که پس بعد از کتابفروشی، می خواستی پیش بند ببندی و ظرف غذای مشتری ها را بپزی و تزئین کنی!؟ پاشو عزیزم که امروز، همان روز است...

مطبخ نوشت: حالِ عزیزی ست به غذاخوری رفتن... حالِ غریبی ست از میان شلوغی رستوران جدا شدن... حالِ دیوانه کننده ای ست رسیدن به آشپزخانه بزرگی که از نوجوانی، دنبالش می گشتی؛ مهمان خانواده ماهی ها و سبزیجات و دورچین ها شدن...

و اگر غلو نباشد، بی رقیب ترین حالِ دنیاست بودن با دوستی که دوست دارد کودک درونت از شادی بال دربیاورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.