در سال ۲۰۰ هجری امام رضا(ع) به اجبار از مدینه به مرو آمدند. در مرو مأمون ابتدا پیشنهاد خلافت را به حضرت داد که با واکنش منفی امام رضا(ع) رو به رو شد. پس از آن مأمون به امام ولایتعهدی خود را پیشنهاد داد...

ولایتعهدی؛ توطئه ناکام مأمون برای امام رضا(ع)

عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث تشریح کرد

ولایتعهدی؛ توطئه ناکام مأمون برای امام رضا(ع)

آمنه مستقیمی:

در سال ۲۰۰ هجری امام رضا(ع) به اجبار از مدینه به مرو آمدند. در مرو مأمون ابتدا پیشنهاد خلافت را به حضرت داد که با واکنش منفی امام رضا(ع) رو به رو شد. پس از آن مأمون به امام ولایتعهدی خود را پیشنهاد داد. این پیشنهاد نیز با پاسخ منفی امام روبه رو شد، ولی با اصرار فراوانِ مأمون و تهدید به قتل امام در صورت نپذیرفتن ولایتعهدی، حضرت با تعیین شروطی مجبور به پذیرش آن شدند، هر چند بهره برداری امام رضا(ع) از این ماجرا برای تثبیت جریان و پیشبرد اهداف امامت آشکار شد تا جایی که مأمون نتوانست شکست خود از راهکار سیاسی ولایتعهدی را تاب بیاورد و جنایت بزرگ قتل امام(ع) را مرتکب شد.

از این رو و به منظور بررسی سیره سیاسی امام رضا(ع) با حجت الاسلام والمسلمین دکتر مهدی غلامعلی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و مؤلف کتاب «زندگی به سبک خورشید؛ سیری در سیره و سبک زندگی امام رضا علیه‌السلام» و حایز رتبه برتر در جشنواره بین‌المللی کتاب سال رضوی در محور «تاریخ و سیره رضوی با رویکرد علمی و ترویجی»، به گفت وگو پرداخته‌ایم.

آقای دکتر! سیاست در آموزه‌های امام رضا(ع)، بویژه پس از پذیرش ولایتعهدی -که با تعیین شرایطی از سوی حضرت صورت گرفت- چگونه معنا می‌شود و چطور در سیره کلامی و عملی و سبک زندگی آن حضرت تبلور یافته است؟

برای بررسی سیاست در آموزه‌های رضوی باید بیشتر به سیره ایشان مراجعه شود تا روایات و سخنان آن حضرت؛ هر چند احادیثی از امام رضا(ع) درباره چگونگی برخورد با حکام یا اموری که امروزه از آن‌ها به مسائل سیاسی یاد می‌شود در دست است، اما سیره و مواجهه آن حضرت با حاکمان روزگار قابلیت مطالعات بیشتری دارد. بخشی از این سیره به دوران مواجهه امام رضا(ع) با هارون عباسی و بخشی به دوره کوتاه حکومت «امین» مربوط می‌شود که گزارش چندانی از آن به دلیل کوتاه بودن زمان حکومتش و درگیری امین و مأمون در دست نیست، اما بخش عمده سیره سیاسی حضرت به دوره مأمون مربوط می‌شود.

مهم آنکه در همه این دوره‌ها شیوه کلی همان شیوه ائمه پیشین است، یعنی امام رضا(ع) نیز به تبع پدران خود در سیستمی که جائران حاکم‌اند، ورود نکرده و قصد همکاری نداشتند، اما شرایط به گونه‌ای پیش رفت که حضرت رضا(ع) مجبور شدند برحسب ظاهر، ولایتعهدی مأمون عباسی را بپذیرند. اما با بررسی شرایطی که حضرت به منظور پذیرش ولایتعهدی مطرح کرده‌اند در می‌یابیم هیچ دخل و تصرف، همراهی و یاری با حکومت جائر نداشته‌اند، چنانکه بنابر نقل شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا(ع) » امام رضا(ع) حتی در ابتدا با مهاجرت از مدینه با مرو موافقت نکردند و بارها خلیفه در این باره به ایشان هشدار داد، اما وقتی بناچار پذیرفتند، در مراسم بدرقه و در جمع خانواده به گونه‌ای سخن گفتند و رفتار کردند که نشان داد این سفر به اجبار و نامبارک است و در تاریخ ماندگار شده و ذهن تاریخ را روشن کرده است. ایشان حتی وقتی به مرو هم رسیدند هنوز ولایتعهدی را نپذیرفته بودند، اما سپس که جان مبارکشان تهدید شد و در معرض خطر قرار گرفتند با شروطی ولایتعهدی را پذیرفتند. هر چند خلافت عباسی به این بسنده نکرد و بر کارشکنی و توطئه علیه امام افزود و در نهایت ایشان را به شهادت رساند.

مهم آنکه در طول مسیر هم حضرت رضا(ع) مردم را آگاه می‌کردند و تأکید داشتند این سفر به اختیارشان نبوده و می‌گفتند خلافت عباسی، جریان سیاسی باطلی است، چنانکه در نیشابور و بیان حدیث «سلسلة الذهب» وقتی دژ مستحکم الهی را توحید معرفی کردند و وقتی محمل ایشان حرکت کرد، فرمودند: «و انا من شروطها» یعنی این توحیدی که درصدد دستیابی به آن هستید باید از ولایت یا دژ مستحکم اهل بیت عبور کند و این از مهم‌ترین آموزه‌های رضوی است که تصریح می‌کند این حاکمان نمی‌توانند دست شما را در دست خدا بگذارند و اگر می‌خواهید به توحید برسید، باید از ولایت و حکومت ما اهل بیت(ع) عبور کنید.

آیا فعالیت‌ها و مبارزات سیاسی امام رضا(ع) فقط به خلافت عباسی محدود می‌شد یا گروه‌ها و نحله‌های دیگری بودند که حضرت مقابلشان راهبرد سیاسی داشتند و از مجرای سیاست با کارشکنی‌های آنان مبارزه کردند؟

امام رضا(ع) در دوران امامت خود با مشکل بزرگی روبه رو شدند که در دوره‌های قبل نبود، یعنی اگرچه در دوره‌های پیشین انحرافاتی مانند ناووسیه، کیسانیه و... رخ داده بود، اما عمر و دامنه شان کم بود و حتی اگر باقی می‌ماندند نیز آسیب جدی در بدنه شیعه ایجاد نمی‌کردند، اما در دوران حضرت رضا(ع) انحراف واقفیه بروز کرد و به دلیل هفت امامی بودن موجب انحراف جمع قابل توجهی از شیعه شد و امام رضا(ع) را در برابر این گروه از شیعیان پدرشان قرار داد! گروه دوم شیعیانی بودند که ترجیح می‌دادند برای پایان دادن به ظلم و جور بنی عباس قیام کنند که این‌ها بیشتر از سادات علوی و حتی برادران امام رضا(ع) بودند. جریان سوم شیعیانی بودند که نه با واقفیه همراه شدند نه با قیام سادات علوی، بلکه پیرو امام رضا(ع) بودند. جریان چهارم اهل سنت هستند که امام رضا(ع) را عالم و دانشمند از خاندان رسالت می‌دانستند و در نهایت اگر حاکمان را به عنوان گروه پنجم بیفزاییم، امام رضا(ع) با پنج گروه روبه رو بودند که شیوه برخوردشان با هر یک به شیوه و سیاستی خاص بود.

در برخورد با واقفیه امام رضا(ع) از باب بحث و محاجه ورود می‌کردند. این گروه از جریان‌هایی است که وقت امام را برای بحث‌های علمی بسیار گرفته‌اند و انگیزه هایشان مادی بود نه سیاسی و برای نگهداشتن وجوه شرعی امام کاظم(ع)، در امامت آن حضرت توقف کرده بودند و منکر امامت امام رضا(ع) شدند و به شیعه بسیار ضربه زدند و سبب چنددستگی شیعه شدند که امام در کنار سیاست استدلال، منطق، مناظره و تنویر افکار، از علم غیب هم در مواجهه و مبارزه با آن‌ها استفاده می‌کردند تا تفاوت حضرت با مردم عادی مشخص شود.

شیوه امام رضا(علیه‌السلام) در برخورد با قیام سادات علوی که کار نظامی می‌کردند نیز ردّ و مقابله بود و با برخی اقدام‌های آن‌ها همچون آتش زدن خانه‌ها و کشتن افراد دستگاه خلافت و به کشتن دادن مسلمانان و... مخالف بودند و حتی برادرشان زیدالنار را که خانه‌های عباسیان را آتش می‌زد مورد عتاب قرار دادند و با وی مخالفت کردند؛ به طور کلی قیام کنندگانی که نظم عمومی را بر هم زده و کارشان به ثمر نمی‌رسید و اهدافشان الهی نبود در سیاست رضوی مورد تأیید و همراهی نبودند.

سیاست امام رضا(ع) در برابر شیعیان پیرو و همراه، برگزاری جلسات درس و بحث و تأکید و تصریح علنی امامت ائمه(ع) بود، زیرا قبل از آن ائمه مسئله امامت را علنی ابراز نکرده بودند و این خبر برای خواص و اهل راز بود. اما امام رضا(ع) به صراحت می‌فرمایند: «الامامَ نظام الامه» و این تصریح و بیان صریح امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را نزد مأمون عباسی نیز انجام دادند. علاوه بر این، امام رضا(ع) در ارتباط با عموم شیعیان بر دو مسئله عاشورا و مهدویت تأکید داشتند تا محرم حسینی و عزای سیدالشهدا (ع) زنده نگاه داشته شود و نیز مردم با مهدویت انس بگیرند و اهمیت هر دوی این‌ها نزد ایشان در رفتار امام رضا(ع) با دعبل، شاعر اهل بیت، مشخص است.

حضرت در برابر اهل سنت بر نقل حدیث تأکید داشتند و از ایشان احادیث فراوان بر جای مانده و زمان حیات ایشان اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم و دوره شکل گیری سلسله محدثان است. بنابراین امام رضا(ع) از فرصت استفاده کرده و بر نقل حدیث در برخورد با اهل سنت تأکید داشتند، چنانکه ۲۰ هزار نفری که حدیث «سلسلة الذهب» را نگاشته‌اند، اغلب اهل سنت بوده‌اند، همچنین «حدیث ایمانِ» امام را راویان اهل سنت نقل کرده‌اند. حتی حضرت رضا(ع) سال‌ها پیش از آمدن به مرو هم یک دوره درس حدیث در مدینه داشتند که این مسند نوشته شده و امروز در اختیار ماست و ناقلان اصلی آن نیز اهل سنت بوده‌اند، از این رو در منابع اهل سنت احادیث بسیاری از امام رضا(ع) وجود دارد، در حالی که درباره ائمه پیشین به این تعداد نیست.

همچنانکه عرض شد با بررسی شرایطی که حضرت به منظور پذیرش ولایتعهدی مطرح کرده‌اند در می‌یابیم هیچ دخل و تصرف، همراهی و یاری با حکومت جائر نداشته‌اند، البته در مواجهه با خلفای جور و دستگاه خلافت، امام رضا(ع) بر تقیه تأکید داشتند یعنی نه با نظام ظالم کنار آمده و به آن اعتماد کردند و نه قیام نظامی به راه انداختند و بنای مشورت و یاری دادن به آن‌ها را نداشتند، اما در صورت اصرار آن‌ها مشاوره‌هایی می‌دادند، چنانکه در نماز عید فطر هم با اصرار فراوان پذیرفتند، اما بعد که مردم استقبال کردند و دستگاه خلافت به وحشت افتاد، ایشان را از نماز باز داشتند، چون از نفوذ جدی ایشان در هراس بودند و این نفوذ مدنظر شخص امام رضا(ع) هم نبود. باید توجه داشت، امام رضا(ع) در میدان سیاست بسیار زیرک‌تر از آن بودند که بازی خلافت عباسی را بخورند و با اقتدار زیر بار ظلم و خواسته‌های آن‌ها نرفتند.

اگر بخواهیم برای امروزمان از سیاست رضوی نتیجه گیری کلی داشته باشیم این سیاست بر چه مبنا و اصولی استوار بوده است؟

سیاست رضوی توحیدمحور بود و هر چه در آن دنبال و انجام می‌شد از دستورها، توصیه‌ها، نماز خواندن‌ها برای خدا بود، اما گاهی شرایط ایشان را مجبور به تقیه می‌کرد. بی‌گمان پیاده کردن چنین سیاستی کار مشکلی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.