بلافاصله آقای گلپایگانی را صدا کردند و گفتند آقای گلپایگانی شما جلسه ما را چه موقع گذاشتید؟ آقای گلپایگانی گفتند آقا ما فکر کردیم دیگر شما تمایلی به برگزاری این جلسات نداشته باشید. گفتند آقای گلپایگانی! حتما این جلسه را بگذارید. تفریح من این جلسات است.

جلسه شاعران با رهبر انقلاب چگونه پا گرفت؟

عبدالله حسینی به چند خصیصه در فضای ادبی کشور مشهور شده است. ابتدا روحیه پافشاری و اصرار و سپس صراحت و رک‌گویی. شاید هم جمع همین دو ویژگی بود که باعث شد پیراهن امام(ره) را به یادگار بگیرد. اما ردپای این روحانی شاعر در شکل گیری جلسات شعر رمضان رهبر انقلاب هم دیده می‌شود. با حجت الاسلام سید عبدالله حسینی، روحانی و شاعر برجسته کشورمان که سال‌ها جدا از بعد ادبی‌اش رایزن فرهنگی ایران در کشورهای آفریقایی بوده است، درباره منشأ این جلسات و نگاه رهبر معظم انقلاب به شعر و شاعران به گفت و گو نشستیم. 

■ شما تداوم جلسات شعر رمضانه رهبر انقلاب را چگونه تفسیر می‌کنید؟ این مداومت دلیل خاصی دارد؟
یک قسمت تداوم این جلسات به روحیه شعردوستی و نگاه شخصی ایشان به شعر بر می‌گردد. ایشان در جلسات شعری که ما در مشهد در سال 64 داشتیم از نقاط قوت جریان شعر خراسان نسبت به جریان شعر اصفهان می‌گفتند و مشخص بود که به این جریان‌ها اشراف دارند. یک بار هر دو به جلسه شعر شاعران اصفهان رفتیم و هم من شعر خواندم و هم ایشان و از شعرهای هردویمان هم استقبال شد. آنجا برای اولین بار فهمیدم ایشان شاعر هم هستند. دلیل دیگر آن اهمیت شعر است، ایشان به واسطه جایگاهی که دارند به خوبی به تنها محصولی که محتوا و فرم آن وارداتی نیست و به نوعی هنر بومی و عمومی است توجه دارند. با همین توجهات است که امروزه شاهد رشد جریان شعر هم در حیطه آیینی و هم در حیطه ملی هستیم.  

■ شما در جریان مراودات ایشان با شاعران پیش از انقلاب هم بودید؟ 
بله. قبل از انقلاب ایشان مراوداتی با جلسات شعر مرحوم کمال پور، باقرزاده، قدسی و قهرمان داشتند و آن‌ها را می‌شناختند.
این رفاقت‌ها علی رغم خطوط سیاسی این افراد بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد. به طوری که بعد از انقلاب به همراه شفیعی کدکنی به دیدار اخوان ثالث می‌روند. یا مراودات ایشان با امیری فیروزکوهی هم ادامه پیدا می‌کند. خاطره جالبی هم از مرحوم کمال پور در همین زمینه به یاد دارم. یک روزی من رفته بودم مرحوم کمال را برای جلسه شعرخوانی رهبری دعوت کنم. ایشان گفت من با افتخار می‌آیم سیدعلی را ببینم. بعد خاطره‌ای را از ایشان نقل کرد و گفت: ما ایشان را قبل از انقلاب در جلسات شعر زیاد می‌دیدیم اما بعد از انقلاب و گذشت سال‌ها فکر نمی‌کردم اصلاً ما را یادشان باشد. تا اینکه یک بار مشکلی برای پسرم که سرباز بود پیش آمده بود. من به هر دری که می‌زدم نمی‌توانستم کاری بکنم. یک مرتبه به ذهنم رسید که من دوستی دارم که الان رئیس جمهور است. بدون هیچ قرار و هماهنگی قبلی بلند شدم رفتم پیش مسئول دفترش و گفتم می‌خواهم آیت الله خامنه‌ای را ببینم. سر و وضعم هم اصلاً مناسب نبود. آن‌ها نگاهی به سر و وضع من کردند و گفتند آقا! این شخصی که شما می‌خواهید او را ببینید رئیس جمهور است، بدون هماهنگی که نمی‌شود!
گفتم شما کاری به این کارها نداشته باشید. بروید به ایشان بگویید یک شاعری به نام کمال پور آمده است و می‌خواهد شما را ببیند. یا اجازه می‌دهد یا نمی‌دهد دیگر. پس از کلی صحبت رفتند و پیغام من را به ایشان دادند. یک مرتبه دیدم چند نفر از داخل اتاق آمدند و من را با احترام فراوان به داخل بردند. تا مرا دیدند شروع کردند به تفقد و دلجویی. وقت نماز شد، رفتند نماز اما من را برای ناهار نگه داشتند و کلی احترام گذاشتند. البته ایشان می‌گفت که ایشان مشکلشان را رفع نکردند و گفتند این مسئله مجرای قانونی خودش را دارد و من در این امور دخالت نمی‌کنم اما همان برخورد خوب و احترام آمیز موجب شد ارادت من به ایشان دوچندان شود.

■ ایده اولیه این جلسات از چه زمانی شکل گرفت؟ نقش شما در این میان چه بود؟
ما جلساتی را در مشهد از سال 63 تا 68 برگزار می‌کردیم. آن زمان ایشان رئیس جمهور بود. تا اینکه در سال 68 ایشان رهبر شدند. وقتی به عنوان رهبر برای اولین بار به مشهد آمدند تمامی دور و بری‌هایشان تقریباً عوض شده بود و ما نمی‌شناختیمشان. کسانی که با روحیه ایشان زیاد آشنا نبودند. برای هماهنگی جلسه شعر سراغ آقای گلپایگانی رفتیم و گفتیم که ما طبق سنت هرسال جلسات شعری با حضور ایشان برگزار می‌کنیم. ایشان گفت دیگر گذشت آن زمان. آن زمان ایشان رئیس جمهور بود الان رهبر شده‌اند و مسئله فرق دارد. این کار شدنی نیست. ما فکر کردیم حتماً خود رهبری دیگر تمایلی به ادامه این جلسات ندارد. تا اینکه بعدها یک روز به همراه عده‌ای از فضلا خدمت ایشان رسیدم. چشمشان که به من افتاد بلافاصله گفتند جلسه شعر ما کی برگزار می‌شود؟ من قضیه را مطرح کردم و گفتم که آقای گلپایگانی این چنین گفتند. بلافاصله آقای گلپایگانی را صدا کردند و گفتند آقای گلپایگانی شما جلسه ما را چه موقع گذاشتید؟ آقای گلپایگانی گفتند آقا ما فکر کردیم دیگر شما تمایلی به برگزاری این جلسات نداشته باشید. گفتند آقای گلپایگانی! حتما این جلسه را بگذارید. تفریح من این جلسات است. این علاقه شخصی ایشان است که در جمع شاعران بنشینند و شعر گوش دهند. در واقع این مواقع جزء لحظات خوشی است که ایشان از آن‌ها لذت می‌برد. 

■ ظاهراً اولین دیدار رمضانیه ایشان با شاعران در کنگره شعر طلاب است. در واقع منشأ دیدار رمضانی شاعران آنجا بود، درست است؟ 
بله. در سال ۶۹ کنگره شعر طلاب برگزار شد و از رهبر معظم انقلاب خواهش کردیم که شاعران برگزیده را به حضور بپذیرند که ایشان قبول کردند و یک وقت دیدار برای آن تعیین شد که زمان آن ۱۵ رمضان بود. در آن دیدار آقای زم و دوستان حوزه هنری نیز حضور داشتند که بعد از آن دیدار، من به آفریقای جنوبی رفتم و حوزه‌ هنری خودش پیگیر این قضیه شد و ماجرا ادامه یافت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.