۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۲
کد خبر: 604519

باورم بشود یا نه، توفیری ندارد در اصل قضیه...! چون ۵۰هزار تومان دادم، چهار پلاستیک میوه یک کیلویی گرفتم.

قدس آنلاین - گروه استانها - حسین احمدی: ۱۲۳هزارتومان کارت کشیدم و از داروخانه با یک قوطی پماد و یک عدد داروی دست ساز، آمدم بیرون. توی سوپری هم همینطور... تا چشم کار می کرد قیمت کالاها، اضافه وزن پیدا کرده بودند و ۳۲ هزارتومانی هم آنجا تقدیم حسابدار کردم تا یک پلاستیک مُردنی مایحتاج ضروری بدهند دستم و بگویند بدرود.

دیده اید از زور عصبانیت، گاهی اوقات خنده تان می گیرد شدیداً در همان حال به سَر می برم.

آخر شنیده بودم که پول، اسم ندارد! بی برکت شده! یا جیب هایت اگر پُف ندارد، کنج خانه بنشین! اما واقعاً نمی دانستم با دو عدد صدهزار تومانی که پول کمی هم نیست دیگر یک روز را هم نشود پیش بُرد! اینکه گرانی قرار است راهزن بشود!

در این مقوله و در این بین، برای بیکارها و اقشار کم درآمدتر از خودم و برای مستضعیفن، هم دلم خون است.

با خودم حساب می کنم تهیه یک وعده سبک و شکم پُرکن نه ویتامین دار و لذیذ، چه گران می اُفتد و دِماری از بی پول ها درمی آورد! از کیف پولی که صبح هم، پُرش کنی تا ظهر ارقام متورم از خجالتش درمی آیند، چه رسد به ندارها! به مردمانِ زیرِ خط!

باورم بشود یا نه دوره افزایش قیمت هاست..! و لبنیات، تنقلات، میوه، دارو، گوشت، سبزی، لباس، لوازم التحریر و کتاب، حالشان بد است... و از زور و فشار وارده هرروز منزوی تر و پیرتر می شوند... مثل روحیه ای که ما هربار با خواندن فاکتور خریدها، به آن دچار می شویم!

تصمیم می گیرم بعد از دیدن محتویات کیفم - که سه عدد اسکناس دو هزارتومانی و یک عدد ۵ هزارتومانی اند – بیشتر از همیشه دعا کنم ان شاالله کسی دیگر بیمار و گرسنه و بی لباس و محتاج نشود... که هزینه ها و درآمدها اینجا - عجیب – با هم زد و خورد دارند!

روی خط  و بالای آن هم که باشی باز قصه همان قصه است که راهزن معروف - نرسیده به دهمین روز بُرج - سرمایه ناقابل ات را غارت می کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • الیس ۲۱:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۹
    0 0
    گرونی ، بشکل کابوس درومده واقعا توان نداریم