به گزارش قدس آنلاین، صبح چهارشنبه ۹ خرداد ۹۷ خبر تلخ تجاوز به بهاره در خمینیشهر اصفهان بار دیگر تمام مردم کشور را بهتزده و اندوهگین کرد. اتفاقی تلخ که به گفته عموی بهاره پس از اثاثکشی از خانه مستأجری قدیم به جدید اتفاق افتاد. آن هم زمانی که بهاره همراه پدرش به خانه قدیمی رفت تا برخی از وسایل جا مانده را بیاورند، اما بازیگوشی کودکانهاش سبب شد منتظر پایان کار پدر نمانده و به تنهایی به سمت خانه برود. مسیری کوتاه که اتفاقی سیاه انتظارش را میکشید.
• یک نامه عجیب
تعارضی که همچنان امید میرفت شایعه، دروغ و یا شیطنت رسانهای باشد ۱۲ خرداد توسط رضا جعفری، رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور مهر تأیید خورد.
او گفت: «مورد کودک آزاری مربوط به دختربچهای افغان است که هفته گذشته در حالی که مقابل خانه مشغول بازی بود، از سوی سه مرد متجاوز ربوده و پیکر نیمه جان او چند ساعت بعد در خرابهای پیدا شد».
او تأکید کرد: «این کودک از بیمارستان ترخیص شده و حمایتهای روانی- اجتماعی از طریق اورژانس اجتماعی در جریان است».
پس از آن حرفهای متناقضی درباره تعداد متجاوزین از سوی مسئولان بیان شد، اما از همان دقایق ابتدایی ترس از پایمال شدن حقوق کودک آن هم به جرم افغان بودن بر فضای رسانهای کشور سایه انداخت. هرچند که مدیرکل اتباع و امور خارجه استانداری اصفهان هم تأکید کرده بود: «ملیت این قربانی هیچ تأثیری در رسیدگی به پرونده ندارد. بهزیستی در این زمینه ورود پیدا کرده و خدماتی به کودک و خانوادهاش برای مددکاری و مباحث دیگر ارائه دادند».
آنچه خواندید روایتی تلخ بود از آنچه این روزها کام مردمان گوشهای از سرزمین پُر مهرمان را تلخ کرد. بیان زخمی که اظهار نظر برخی مسئولان نیز مانند نمکی بر آن هم دل را سوزاند و هم جان را، مانند نامهای عجیب که ۱۳ خرداد محمد جواد ابطحی، نماینده حوزه خمینیشهر به محسنی بندپی رئیس سازمان بهزیستی نوشت و در آن نامه خواستار برکناری رئیس اورژانس اجتماعی کشور شد. دلیل او انتشار خبر تجاوز به این کودک پنج ساله بود در حالی که هنوز مشخص نشده تجاوز صورت گرفته باشد، معلوم نیست متجاوزان چند نفر بوده و تابعیت چه کشوری داشتند و انگیزه عامل یا عاملین این کار چه بوده است.
نامهای جنجالی که سبب شد برخی از مسئولان کشور و کاربران فضای مجازی به آن واکنش نشان داده و خواستار پاسخی مناسب از سوی سازمان بهزیستی باشند. تا جایی که روزبه کردونی، پژوهشگر اجتماعی در این زمینه میگوید: «این سؤال مطرح است که متجاوز باید تبعه کدام کشور باشد که رسانهای شدن آن بلااشکال باشد؟ این نماینده معتقد است که آنچه فضای شهر را ملتهب کرده است، وقوع تجاوز نیست، بلکه رسانهای شدن آن است. یعنی اگر تجاوز رخ میداد، ولی موضوع رسانهای نمیشد، التهابی هم وجود نداشت!؟»
آسیبهای امروز، دستاورد انکار و کتمان است
کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی کشور با تأکید بر اینکه از سرپوش گذاشتن بر آسیبها و بستن چشم و گوش جامعه و رسانهها نسبت به آسیبهای اجتماعی هیچ سودی نبردهایم، میگوید: مشابه این رفتار را در سه دهه گذشته داشته و با عمل به این روش هیچ نتیجهای نگرفتهایم. حتی بیشتر آسیبهایی که امروز در جامعه گسترش وسیعی پیدا کرده، نتیجه همان انکار و کتمان بوده است. اینکه امروز مدیرانی پیدا شدهاند که شجاعانه مسائل را بازگو کرده و درخواست امداد میکنند، از متولیان کشور چاره میخواهند، نکتهای ارزشمند و قابل قدردانی است که باید آن را بهعنوان فرصت ببینیم.
او از اقدامهای کارشناسی نشده مسئولان پس از فجایع چنین میگوید: سالهاست که گنجینهای از اطلاعات را در جامعه دفن میکنیم. به طور مثال برخورد با متجاوزان و قاتلان ستایش، آتنا، بنیتا و... حتی قبلتر از آنها و سالهای دور خفاش شبهای تهران و... همه از مواردی بود که نیاز به بررسی داشت و جای برخوردهای هیجانی نبود. فضای کتمانی که وجود داشت، سبب میشد صورت مسئله را سریع پاک کنیم، اما واقعیت این است که در بخشهایی از جامعه که نواقص و اختلالات روانی و رفتاری وجود دارد، کودک آزادی بیشتر دیده میشود. آسیبی که مورد اخیر آن در خمینیشهر بود، میتواند در تمام شهرهای کشور اتفاق بیفتد. فرقی هم نمیکند که این اتفاق برای تبعه ایران افتاده باشد یا تبعه کشوری دیگر، بحث این است که برای انسانی در کشور ایران این اتفاق افتاده است.
قومیت، جنسیت و...مانع ورود به این آسیب نیست
مشاور رئیس سازمان بهزیستی در امور آسیبهای اجتماعی با ابراز تأسف ادامه میدهد: به انسانیت تعرض شده است آن هم در جامعهای که آرمانی انسانی دارد. مشکلی که بیان میکند نیاز به آگاهی جامعه وجود دارد زیرا بسیاری از لطمات جامعه ناشی از ناآگاهی خانوادههاست. آسیبهای این حوزه مربوط به نگرشی است که در آن خانوادهها با بچهها به تسامح و تساهل برخورد کرده، آنها را رها کرده و برای خریدهای جزیی مانند نان و سیگار روانه کوچهها میکنند. در حالی که باید خانوادهها و بچهها آموزش ببینند که به سرعت وارد دام افراد نشوند.
محمدی که معتقد است اطلاعرسانی در این زمینه تمام مشکلات را حل نمیکند، میگوید: با این حال اطلاعرسانی اقدامی شجاعانه است که باید سایر دستگاهها از جمله آقایان مسئول حتی نمایندههای محترم مجلس را به این اتفاق حساس کند و سبب شود برای پیدا کردن ریشه این اتفاق دست به کار شده و ریشههای کارشناسی آسیبها را در جامعه پیدا کنند. البته بخش عمدهای از آسیبها در خانوادهها شکل میگیرد. چه آن فرد که متعرض شده، چه خانوادهای که با این دختر بچه رابطه تربیتی داشته است. لازم است همه جامعه بدون توجه به جنسیت، قومیّت و اهلیّت افراد و فقط به دلیل حفظ کرامت انسانها در این مسئله ورود پیدا کنند. حتی توجه و تمرکز به نقطه جغرافیایی هم در این مورد هیچ لزومی ندارد زیرا این اتفاق میتوانست در هر نقطهای از ایران بیفتد و ارتباطی با خمینیشهر ندارد.
به گفته رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی کشور در این اتفاق تلخ یک انسان آسیب دیده، خانوادهای داغدار شده و از همه مهمتر اینکه جامعه اخلاقی ما آسیب دیده است. مواردی که لازم است مسئولان ورود پیدا کرده و بررسی کارشناسی و موشکافانه انجام دهند. باید با بررسی دادهها، برنامهریزی دقیق و اتخاذ تصمیمهای کلان برای خانوادهها و ارتباطات جامعه تلاش کنیم تا شاهد تکرار مواردی مشابه نباشیم.
وی اضافه میکند: در این حادثه، مانند موارد مشابه متهمان دستگیر میشوند، با آنها برخورد قضایی هم صورت گرفته و حتی اعدام هم میشوند که باید بشوند، اما لازم است قبل از برخورد قضایی با متهمان بررسی اجتماعی بر نوع نگرشها، خانوادهها، شیوه زندگی، دلایلی که آنها به این سمت کشیده شدهاند و... را داشته باشیم. تحقیقاتی که کمک میکند، بتوانیم در آینده از بهارههای دیگر جامعه ایرانی صیانت و مراقبت کنیم.
• بی پناه و بی بهاانگاری
دکتر علی اکبر شریفی رهگذر؛ نویسنده و پژوهشگر مهاجر افغان نیز با بیان اینکه جنایت در حق بهاره نتیجه سهل انگاری در خصوص اجرای عدالت در حق قاتل نداست، میگوید: اگر قاتل ندا در اسرع وقت و خارج از نوبت محاکمه و در ملأ عام به دار مجازات آویخته میشد، بهاره پنجمین بهار زندگی کودکانهاش را با همبازیهای خود همانند گذشته بدون وحشت و فشار و افسردگی با شادمانی و نشاط کودکانه خود ادامه میداد.
وی ادامه میدهد: اگر جنایت در حق ندا را یک تصمیم فردی از قبل تعیین ناشده تلقی کنیم، تجاوز در حق بهاره را نمیتوان چنین توصیف کرد. تجاوز گروهی یعنی اینکه از قبل هماهنگی جمعی میان متجاوزان صورت گرفته و بر پایه یک نوع نگرش سهل انگارانه به موضوع «بی پناه و بی بهاانگاری کودک مهاجر» این جنایت گروهی صورت گرفته است.
بر پایه چنین فرضیهای -بی پناه و بی بهاانگاری-، اگر قاتل ندا تا حالا در ملأ عام اعدام شده بود، هرگز این جنایت دلخراش به وقوع نمیپیوست چراکه قانون مجازات و اجرای عدالت تنها علاج واقعه قبل از وقوع در حق دیگر کودکان است. در تصویر ذهنی شکل گرفته برای برخی شهروندان میزبان، کسی از کودک مهاجر حمایت نمیکند، جانی مجازات نمیشود، پلیس و دستگاه قضایی اهمال کاری میکند، چون قربانی غیرایرانی و غیرمهم تلقی میشود. قرینهای که بر فرضیه «بی پناه-بی بهاانگاری» در قضیه بهاره وجود دارد این است که بهاره را از مقابل خانهاش احتمالاً به زور ربودهاند، نه اینکه گول زده باشند. اگر چنین باشد، معنایش این است که متجاوزان براساس چنین ذهنیتی از هیچ کسی حساب نبرده و کاری را که میخواستند، انجام دادند و از این پس نیز اگر بخواهند انجام میدهند. مقامهای ذیربط ایرانی که به دنبال پیشگیری از وقوع مکرر چنین جنایاتی هستند، باید بدانند که تنها راه برآورده شدن این مقاصد، برخورد صادقانه و قاطعانه براساس عدالت اسلامی خواهد بود و بس!
وی میافزاید:البته، در کنار برخورد قاطعانه و عادلانه باید اطلاع رسانی و فرهنگ سازی شود و ذهنیتهای منفی باید تصحیح و ترمیم شود تا همه بدانند که برابر مقررات مجازات، و هرکس که به جان و مال و ناموس مهاجرین تعدی کند، مجازات میشود. اگر این ذهنیت منفی برطرف شود، یقیناً میزان ارتکاب تعدی و جنایت در حق مهاجرین بسیار چشمگیر کاهش مییابد. بنابراین نباید در اجرای عدالت تعللی کنند چراکه تعلل و اهمال، زمینه وقوع مکرر چنین جنایاتی را در آینده بیشتر فراهم میکند.
دکتر شریفی رهگذر اضافه میکند: اهمال کاری درخصوص پروندههای بهاره و ندا موجب گسترش جنایت در حق کودکان افغانستانی میشود و هرگاه دایره جنایتی گسترش یابد، دیگر خودی و غیرخودی نخواهد شناخت. پس برای حفظ جان و عصمت تمام کودکانی که در جغرافیای ایران زندگی میکنند، نباید از قاتل و متجاوزان ندا و بهاره بگذریم.
وی از نهادهای حقوقی و حمایت از حقوق کودک که در ایران فعالیت دارند، میخواهد این موضوع را منعکس و پیگیری کنند و رسانهها نیز براساس رسالت حرفهای خود در خصوص شفاف سازی و انعکاس پیشرفت روند پرونده بهاره و ندا کوتاهی نکنند. شهروندان ایرانی و فعالان رسانهای و حقوق کودک و اداره اتباع باید بیشتر از خانواده بهاره و جامعه مهاجر پیگیر این موضوع باشند. ما مهاجرین و خانواده بهاره و ندا در این قضیه دست یاری و دادخواهی به سوی شما دراز میکنیم.
نظر شما