۲۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۸
کد خبر: 605869

تمام مصیبت‌های آدم از استکبار درون است و خدا لطف فرموده که به قول عرفان سرخپوستی، این «خرده ستمگر»‌های بیرونی را خلق فرموده تا مبارزه کردن راحت باشد؛ وگرنه طاغوت بزرگ‌تر و اصلی‌تر هر انسانی نفس خود اوست.

نمی‌دانم چرا عید فطر همیشه آمیزه‌ای از غم و شادی است. شاید یک دلیل اصلی‌اش همین بازگشتن و یا نزدیک شدن به فطرت باشد! یا به قول امروزی ها، نزدیک شدن به کودک درون. چون کودکان نیز همیشه آمیزه‌ای از غم و شادی هستند. به کوچک‌ترین بهانه‌هایی می‌خندند و می‌گریند. خلاصه، روزی حدود 16 الی 17 ساعت تشنگی و گرسنگی، حتی برای افرادی چون حقیر که بیشترش را در خانه و زیر کولر بوده‌ایم، خیلی راحت نبود. (خوش به حال کسانی که مثلاً پای تنور نانوایی یا سر کار ساختمانی روزه بوده اند!) با این حال نمی‌دانم چرا معمولاً وداع با ماه رمضان سخت است؟ همان طور که خداحافظی با دوران سربازی یا دوران دانشجویی نیز با همه سختی‌هایش، راحت نبود و اصلاً شاید آدم بیشتر از همه، برای همان سختی‌ها بود که دلش تنگ می‌شد. خودسازی و رشد کردن مثل صعود کردن از کوه می‌ماند و باید هم سخت باشد. خلاصه، همان قدر که اپوزیسیون بودن یا آتئیست شدن، این روزها راحت‌ترین کار است، حتی داشتن ادعای مسلمانی و حزب اللهی بودن نیز دشوار است. 
بنده گاهی به این فکر می‌کنم که بین مبارزه با استکبار و بت درون... با استکبار و طاغوت بیرون کدام اصالت دارد؟ آیا گوشه گیری و پرداختن به خود سازی شکل دیگری از همین گرایش‌های به عرفان‌های کاذب نیست؟! زیرا همه می‌دانیم که کار اجتماعی کردن چقدر دشوار است. آیا مسیر خود سازی از تلاش برای جامعه سازی عبور نمی‌کند؟ و به یاد یکی از نوشته‌های مرحوم شریعتی می‌افتم که در مورد روحیات انقلابی ابوذر بود. به این مضمون که ابوذر از همان روز اولی که ایمان آورد، به داخل مردم رفت و شروع به تبلیغ اسلام نمود. تا آنجا که مشرکان مکه دو - سه مرتبه جمع شدند و او را بشدت کتک زدند (و این حضرت امیر (ع) بود که هر بار به کمک ابوذر می‌آمد و آن بزرگوار را از دست کافران خشمگین نجات می‌داد. اما ابوذر کمی که حالش بهتر می‌شد، دوباره به داخل جمعیت می‌رفت و آن‌ها را به اسلام دعوت می‌نمود و تکبیر می‌گفت و...). 
با این حال، وقتی بیشتر و دقیق‌تر فکر می‌کنم، می‌بینم و باورم می‌شود که تمام مصیبت‌های آدم از استکبار درون است و خدا لطف فرموده که به قول عرفان سرخپوستی، این «خرده ستمگر»‌های بیرونی را خلق فرموده تا مبارزه کردن راحت باشد؛ وگرنه طاغوت بزرگ‌تر و اصلی‌تر هر انسانی نفس خود اوست. آدمی که حریف خودش نشود، در بیرون نیز حریف هیچ دشمن دیگری نخواهد شد و برعکس، یعنی آدمی که حریف خودش باشد، در بیرون نیز بر تمامی دشمنان خود پیروز خواهد شد. پس مبارزه با طاغوت درون، همیشه... و با طاغوت بیرون، هر وقت که مجالی بود...
اما توضیح این مطلب: هر وقت مجال شد، یعنی هر وقت کوچک‌ترین فرصتی شد معطل نکردن؛ نه اینکه حالا بعداً... .
یک کشتی گیر حرفه‌ای گاهی با هزار مصیبت و سختی (غذا نخوردن، ساعت‌ها سونا رفتن و...) وزن کم می‌کند، که با حریف‌های سبک وزن تری مسابقه بدهد. هیچ آدم عاقلی حریف ضعیف‌تر را به حریف قوی‌تر ترجیح نمی‌دهد.
بین طاغوت نفس و استکبار بیرون، آن بیرونی ضعیف‌تر است. پس هر وقت بت نفسانیت آدم در بیرون تجلی و مصداق پیدا کرد، نباید این فرصت و لطف الهی را از دست داد. به قول حضرت امیر(ع) ملتی که قدر فرصت‌های جهاد را نداند، ذلیل می‌شود.
قطعاً یکی از دلایلی که امام راحل هیچ گاه از آمریکا نمی‌ترسید همین است؛ چون قبلاً سال‌ها با استکبار اصلی و ابر قدرت نفس مبارزه کرده بود. برای همین باور داشت و مطمئن بود که آمریکا و مانند آن عددی نیستند و غلطی نمی‌توانند بکنند. امیدوارم تمامی ما در این ماه رمضانی که گذشت، در جهاد خودسازی توفیق یافته و با دست پر از آن بیرون آمده باشیم و به سراغ جهادهای کوچک‌تر برویم... .

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.