جمعی از اصلاح‌طلبان با دستاویز قرار دادن وضعیت نابسامان و آشفته اقتصادی کشور و دامن زدن به نگرانی‌ها و نارضایتی مردم از این اوضاع همسو با راهبرد فرافکنی دولت در صدد توجیه و القاء ضرورت عقب نشینی نظام از سیاست‌های اصولی خود و تن دادن به خواست دونالد ترامپ برای مذاکره مجدد شده‌اند.

بیانیه اصلاح‌طلبان در حمایت از مذاکره با ترامپ؛ خیال‌بافی یا وطن فروشی

غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران و از نگارندگان و امضا کنندگان این نامه در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است امضا کنندگان این نامه با اشاره به «از دست رفتن فرصت مناسب» دولت باراک اوباما از مسؤولان تصمیم‌گیر نظام خواسته‌اند «فارغ از جنگ‌های روانی کاخ سفید با یک تصمیم ملی اعلام کند که حاضر به انجام مذاکرات بدون قید و شرط با آمریکاست تا قدمی در راه‌حل مشکلات و اختلافات برداشته شود»

کرباسچی گفته معتقد است در صورتی که آمریکا ضمانت دهد دیگر بدعهدی نکند ایران می‌تواند با ترامپ پای میز مذاکره بنشیند.

نگارندگان این نامه با چند پیش‌فرض و استدلال پیشنهاد خود را مطرح کرده‌اند حال آنکه این پیش‌فرض‌ها نه تنها غلط بلکه در جایگاهی کاملاً نقیض استنباط و نتیجه گیری آنها قرار دارند.

نخستین استدلال غلط این گروه آنست که گفته‌اند در شرایطی که در شرایط جدید یعنی خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم‌های یکجانبه که موجب فشارهای اقتصادی بر کشور شده است، ایران نیازمند یک ژست بین‌االمللی در مقابل آمریکاست تا نشان دهد اهل گفت‌وگوست تا بتواند از دولت جدید آمریکا و ترامپ تضمین‌های جدید بگیرد.

ظاهراً نگارندگان این نامه فراموش کرده‌اند که دولت روحانی و تیم مذاکره کننده هسته‌ای او این ژست سیاسی و بین‌المللی را در سال ۹۴ با  امضای برجام گرفت و اتفاقاً یکی از امضا کنندگان دیگر این توافق دولت ایالات متحده آمریکا بود. در آن زمان دولت روحانی معتقد بود باید با کدخدا مذاکره کرد و با دولت آمریکا به توافق نهایی رسید.

همان زمان بسیاری از کارشناسان و اهالی سیاست به دولت روحانی متذکر شدند که این توافق، ولو آنگونه که دولت یازدهم تأکید می‌کرد پشتوانه قطعنامه شورای امنیت را دارد، از ضمانت اجرایی کافی و لازم برای متعهد نگاه داشتن آمریکا برخوردار نیست و دولت این کشور نه تنها به تعهدات خود عمل نخواهد کرد که هر زمان اراده کند می‌تواند از آن خارج شده و آنرا با شکست روبرو کند.

مذاکره کنندگان دولت اما منتقدان برجام را به سیاه نمایی، کم اطلاعی، غرض ورزی جناحی متهم کرده و آنها را کاسبان تحریم، بی‌سواد و ... خطاب کردند.

اما گذر زمان ثابت کرد آن ژست سیاسی و حتی فراتر از آن امتیازدادن‌های پیشاپیش و تخریب برخی از مهمترین دستاوردهای صنعت هسته‌ای کشور به دست خود و ۱۱ گزارش پایبندی کامل ایران به برجام هم نه تنها نتوانست مانع خروج آمریکا از برجام شود که حالا هزینه‌های هنگفتی را نیز بر دوش اقتصاد کشور و صنعت هسته‌ای صلح آمیز آن گذاشته است.

ولو آنکه امروز دولتمردان از انزوای دولت آمریکا در موضوع نقض برجام سخن بگویند، اما در عمل ترامپ آنچه را که می‌خواهد انجام می‌دهد و از دست دوستان اروپایی قافله برجام و شرکای آمریکا هم بجز موضع‌گیری‌های سیاسی و کلامی تا کنون کاری بر نیامده و احتمالاً نخواهد آمد. شاید به همین دلیل است که دولت روحانی نه به صورت علنی اما در پیش‌زمینه ذهنی خود بی میل به باز شدن روزنه‌ای برای مذاکره با دولت ترامپ نیست!.

اگر به پیشینه راهبرد روحانی در این زمینه نگاه کنیم، دولت او با کلید واژه مذاکره با کدخدا، در واقع به دنبال سرپوش گذاشتن بر شکست مذاکرات سال ۸۲ با تروئیکای اروپایی، شامل انگلیس، فرانسه و آلمان بود که اتفاقاً مدیریت آن مذاکرات و توافق سعد آباد را هم حسن روحانی که آن زمان دبیر شورایعالی امنیت ملی بود، بر عهده داشت.

در بیانیه سعد آباد ایران با پذیرش اجرای دواطلبانه پروتکل الحاقی و متوقف کردن همه فعالیت‌های هسته‌ای خود عملاً صنعت هسته‌ای کشور را به تعطیلی کشاند و در مقابل کشورهای اروپایی متعهد شدند که پرونده هسته‌ای ایران را در مسیر عادی شدن قرار داده و از ارجاع آن به شورای امنیت خودداری کنند.

در ان توافق مقرر شد از مسیر مذاکره تمامی نگرانی‌های بین‌المللی مورد ادعای غرب علیه برنامه هسته‌ای ایران برطرف شود، اما پس از ۲ سال نه تنها این اتفاق رخ نداد که دولت آمریکا با طرح موضوع مطالعات ادعایی و متهم کردن ایران به داشتن برنامه نظامی هسته‌ای عملاً روز به روز بر دامنه تحریم‌های ایران افزود تا آنجا که در واپسین روزهای دولت هشتم، تهران ناگزیر از این توافق خارج شد.

حسن روحانی با سودای احیای آن مذاکرات و توافق با تروئیکای اروپایی این بار اما با کدخدا به میدان رقابت‌های انتخاباتی آمد و با ایجاد یک عملیات روانی مذاکرات منتهی به برجام را به کشور و نظام تحمیل کرد.

چهره‌های اصلاح‌طلب هم در نامه اخیر خود بار دیگر به همان شیوه و راهبرد متوسل شده و بار دیگر عملیات روانی و رسانه‌ای را در جامعه برای توجیه و منطقی جلوه دادن مذاکره با آمریکا کلید زده‌اند.

این گروه از اصلاح طلبان اینگونه القاء کرده‌اند که در مقابل جوسازی سنگین درباره تحریم و افزایش فشار از سوی آمریکا بر ایران، تغییر موضع و سیاستهای نظام برای آنچه آنها حفظ کیان جمهوری اسلامی و کشور و عدم ایجاد مشکلات برای زندگی مردم و نظام و انقلاب خوانده‌اند یک اقدام سیاسی مثبت خواهد بود.

دست آنها آنجا رو می‌شود که غلامحسین کرباسچی در قیاس می‌گوید در اوایل مذاکرات برجام هم مقاومت‌ها و مخالفت‌هایی صورت گرفت، اما در عین حال گفته شد که اگر شرایطی ویژه به وجود آید می‌توان به مذاکره نشست و به نتیجه رسید. این نامه یک ورژن جدید از همان رویکرد است.

در واقع این جملات تأیید آنست که دولت روحانی با فضا سازی سیاسی و سوار بر اوضاع نابسامان اقتصادی کشور برجام را به نظام و مردم تحمیل کرد و حالا هم به اعتقاد آنها می‌توان دوباره همان کار را انجام داد.

در این نامه همچنین با استدلالی کودکانه از مذاکره بدون قید و شرط با دولت آمریکا و نیاز ترامپ به مذاکره با ایرن سخن گفته شده، اما هیچ پاسخی به این سؤال اولیه و مهم داده نشده که مگر دولت این کشور به تعهد به اصطلاح بین‌المللی و با پشتوانه شورای امنیت در برجام پایبند ماند که حالا دوباره آنهم از فردی مثل ترامپ انتظار تعهد دوباره و مذاکره بدون قید و شرط داشت؟ اساساً مگر در دیدگاه ترامپ مذاکره از جایگاه برابر و بدون قید و شرط جایگاهی دارد؟

ظاهراً این طیف از فعالان سیاسی جریان اصلاح‌طلبی فراموش کرده‌اند که مقام معظم رهبری آمریکا را کشوری غیر قابل اعتماد و بدعهد عنوان کرده‌اند که حالا دستکش مخملی را هم از دست چدنی خود بیرون آورده است.

آیا ترامپ در مذاکره با رهبر کره شمالی که این روزها از نگاه این جمع از اصلاح‌طلبان فرصتی است برای مذاکره میان روحانی و او بدون قید و شرط پشت میز مذاکره قرار گرفت یا تأکید کرد همه تحریم‌ها و فشارها علیه کره شمالی تا خلع سلاح کامل این کشور پابرجا خواهد بود؟.

ظاهراً این عده قلیل فراموش کرده‌اند که ترامپ ۴ شرط برای ماندن در برجام مطرح کرده بود و امروز هم خواهان مذاکره درباره آنهاست. این شروط شامل برچیدن برنامه موشکی دفاعی ایران، دائمی شدن محدودیت‌های هسته‌ای ایران، عقب نشینی ایران از سیاست‌های منطقه‌ای و حمایت از محور مقاومت و پذیرش بازرسی‌های بدون محدودیت بود.

آنچه در اینجا مبهم و قابل تأمل به نظر می‌رسد اینست که منظور نگارندگان این نامه از مذاکره بدون قید شرط، عقب نشینی ترامپ از شروط خود بوده؟ که  خیال‌بافی است، یا عقب نشینی ایران و تن دادن به این خواسته‌ها که ایده‌ای وطن فروشانه و خیانت‌آمیز است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.