اگر این فرد و مجموعه رفتار و عادت‌ها و عواملی که او را به آن لغزش رساند بررسی نشود و تبیین نشود، می‌تواند بعد خودش در تاریخ دائم تکرار شود. در مدیران ما در هر رتبه و مسند و حتی در خود ما تکرار شود.

غفلت کنیم، بنی صدر تکرار می‌شود

به گزارش قدس آنلاین، یکی از مهم‌ترین حوادث دهه ۶۰در روزهای پایانی خرداد ۱۳۶۰ روی داد. در آن تاریخ نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی، رأی به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور وقت کشور دادند و پس از آن نیز امام خمینی(ره) بنی‌صدر را از ریاست جمهوری عزل کرد.  
مستند سیاسی-تاریخی «پایان غرور» به کارگردانی محمدمهدی خالقی به جریان زندگی بنی صدر و عزل او پرداخته است. محمد مهدی خالقی نویسنده و مستند سازی است که به گفته خودش تاریخ هم تخصصش است و هم علاقه اش تاریخ معاصر و بخصوص دهه ۶۰ در این میان جایگاه برجسته‌تری در ذهن او دارند و به همین خاطر چند سالی است فعالیت هایش را در این حوزه متمرکز کرده است. به بهانه سالگرد این ماجرا با او درباره این مستند و اهمیت دهه ۶۰ و برخورد دست اندرکاران فرهنگی با این دهه گفت‌وگویی ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 آقای خالقی چه شد که برای ساخت مستندی تاریخی سراغ بنی صدر رفتید؟
تاریخ بخصوص تاریخ معاصر علاقه شخصی من است. من هم درس این کار را خوانده‌ام و هم پرداختن به تاریخ و کندوکاو در آن و بیرون کشیدن سوژه‌های نابش حرفه من به عنوان یک مستندساز است. بگذارید قبل از اینکه دلیل انتخاب بنی‌صدر را به عنوان ساخت یک اثر مستقل مستند بگویم، سراغ دغدغه‌ای کلی‌تر در این ماجرا بروم، دغدغه‌ای که مرا به سمت ساخت مستندهای درباره تاریخ معاصر ایران بخصوص دهه ۶۰ که یکی از پرتلاطم‌ترین دوره‌های تاریخی‌است رساند. شاید این حرف بی راهی نباشد که بگوییم چند سالی مخاطب‌ها عادت کرده بودند وقایع تاریخی و ماجراهای این دهه و حوادث انقلاب را از نگاه ضد انقلاب و افراد ضد نظام ببینند. نمونه‌اش هم کارهایی که شبکه «بی‌بی‌سی» یا «من و تو» انجام می‌دادند و می‌دهند. این نشان دهنده یک خلأ بود. من عقیده داشتم که تاریخ معاصر را خود ما باید روایت کنیم. مایی که درگیرش بودیم و همه حوادث را به خاطر داریم و از سرگذرانده‌ایم و نباید اجازه بدهیم نگاهی از بیرون که مخالف هم هست تاریخ را برای مخاطب امروز آن جوری که دلش می‌خواهد روایت کند. این بود که سراغ تاریخ معاصر بخصوص دهه ۶۰ و سال‌های آغازین انقلاب رفتم و کارم را با تاریخ شفاهی و بعد ساخت مستند آغاز کردم و تا به حال چند اثر هم در این زمینه منتشر کرده‌ام.

■ این نکته‌ای که می‌گویید قابل تأمل است اما پیش از آنکه به دهه ۶۰ و ارزیابی پرداخت رسانه‌ها به این دوره برسیم می‌خواهم به سوال ابتدایی خود برگردم و دوباره بپرسم چرا بنی صدر؟ به عنوان یک مستند ساز که دغدغه انقلاب را دارد چرا سراغ ساخت مستندی درباره زندگینامه بنی صدر رفتید و مثلاً به شخصیت‌های محبوب و رئیس جمهورهای دیگر نپرداختید؟
تا زمان ساخت این اثر توسط من مستند مستقل سینمایی در مورد این شخصیت وجود نداشت و یکسری کارهای مستند خبری وجود داشت. شاید به نظر برسد که بنی صدر یک اسم است، اما این طور نیست. بنی‌صدر در نگاه منِ فیلمساز مستند که تاریخ تخصصش است، یک شخصیت تیپیکال است.  تیپی که اگر غفلت کنیم می‌تواند دوباره و دوباره در تاریخ در همین روزگار من و شما تکرار شود. بنی‌صدر به خاطر برخی ویژگی‌های شخصیتی، سبک زندگی، به دلیل مدل مدیریت و همچنین به خاطر برخی اطرافیانش دچار یک لغزش عجیبی می‌شود.  
او رئیس جمهور یک کشور بود اما می‌رود و با یکی از بزرگ‌ترین دشمنان آن زمان کشور که برنامه براندازی دارد همراه می‌شود. این موضوع خود به خود یک سوژه دراماتیک است و من فیلمساز را به سمت خودش فرا می‌خواند.  
اما جدا از این بار دراماتیک همان طور که گفتم من نگاهم بیشتر به تیپکال بودن بنی صدر بود. شما اگر به عنوان یک مخاطب اثر بنده را ببینید متوجه این حرف خواهید شد که اگر این فرد و مجموعه رفتار و عادت‌ها و عواملی که او را به آن لغزش رساند بررسی نشود و تبیین نشود، می‌تواند بعد خودش در تاریخ دائم تکرار شود. در مدیران ما در هر رتبه و مسند تکرار شود. در خود ما تکرار شود. ما باید برای خودمان و امروزمان از این مستند درس بگیریم و مدیران ما بدانند که اگر نمونه این رفتارها را تکرا رکنند، ممکن است به چنین فرجامی برسند.

■ ارزیابی شما به عنوان یک سازنده از پرداخت حوزه مستند و سینما به این دوران چیست؟  
دهه‌ ۶۰ دوره بسیار مهمی است و به خاطر سیل حوادثی که در آن رخ داده در تاریخ معاصر ما برجسته به حساب می‌آید و نیازمند یک توجه ویژه است. این برجستگی تنها مربوط به دوران جنگ نیست. ما سه سال در ابتدای انقلاب داریم یعنی از سال ۵۷ تا ۶۰ که حوادث بسیاری در آن روی داده‌است. فعالیت‌های عناصر ضد انقلاب و گروهک‌ها و منافقین در همان سال‌ها شکل گرفته و کشور را درگیر کرده‌است. خب لازم است که تاریخ نگار ما، پژوهشگر ما و بعد از آن‌ها نویسندگان و سازندگان ما سراغ تاریخ نگاری و ثبت و ضبط و بعد بازتاب این دوران بروند اما در این حوزه ما کم کار هستیم. یک‌سرِ این کم‌کاری به موانع حرفه‌ای این ماجرا برمی‌گردد.  
زمانی یک اثر برجسته در این حوزه می‌تواند شکل بگیرد که قبل از آن یک تاریخ نگاری منسجمی انجام شده باشد و اسناد، مدارک و آرشیو مدونی در اختیار مستندساز قرار داده شود اما این اتفاق نیفتاده و یکی از دلایل که کمتر به این دهه پرداخته شده‌است همین فقر مستندنگاری است. یعنی فیلمساز وقتی می‌خواهد سراغ کار برود باید از صفر شروع کند. تازه اگر موانع دیگر دست و پایش را نبندند. موانعی که خود من درگیرش بودم و چند سالی کار من را عقب انداخت.  

■ یعنی شما هم که خود صدا و سیما به سراغتان آمده و سفارش کار داده است باز درگیر موانع شده و کارهای‌تان به درستی پیش نرفته است؟
همان طور که گفتم شما برای انجام یک کار حرفه‌ای نیازمند یک سازو کار حرفه‌ای هستید. مانع بزرگ این ماجرا نبود این مسیر است. سامانه منسجمی در حوزه آرشیو نداریم و عدم هوشمندسازی و ارگانیک بودن و ناهماهنگی دست اندرکاران و سازمان‌هایی که آرشیوها را در اختیار دارند، بزرگ‌ترین مانع است. صداو سیما که خودش سفارش کار داده، بزرگ‌ترین مشکل و مانع است. من در ابتدای کار می‌خواستم ۱۰ مستند درباره این دهه و افرادش بسازم اما در کار دوم متوقف شدم. الان مستندی که قرار بود درباره عبدالکریم سروش ساخته شود به خاطر همین عدم همکاری صداوسیما ۶ ماه است که کارش روی زمین مانده! این توقف بعد از کلی تلاش و آمادگی سایر عوامل است. من در آخر دیدم کاری پیش نمی‌برم و نامه‌ای به صداوسیما زدم و از ادامه کار انصراف دادم. در این ماجرا همه سازمان‌ها مثل مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مثل مرکز اسناد ملی، مثل آرشیوهایی که درمورد دفاع مقدس وجود دارد مقصر هستند. هرکدام به شکل یک جزیره‌ای برای خودشان کار می‌کنند و ناتوان از ارتباط‌گیری و هوشمندسازی سیستم‌شان هستند. الان صداوسیما که بزرگ‌ترین و بهترین آرشیوها را دارد خودش بزرگ‌ترین مانع است. مسئله فقط این نیست که آنچه در اختیار دارند را ارائه نمی‌دهند که گاه حتی نمی‌دانند چه در اختیار دارند!

■ این عدم تاریخ نگاری و همچنین کم کاری این سازمان‌ها انگار یک مشکل عمومی است. مثل اینکه یک غفلتی درباره دهه ۶۰ با وجود اهمیتش برای ما شکل گرفته‌است و در این ماجرا همه به گونه‌ای دخیل هستیم. شما آثار این غفلت را در حوزه سینمای مستند و سینمایی چه می‌دانید؟
ما دچار یک غفلت تاریخی هستیم. هم متولیان فرهنگی و هم دست اندرکاران و سازندگان در این غفلت شدید سهیم هستند. این غفلت باعث شده که ما نسبت به دهه ۶۰ درگیر یکسری تحریف‌هایی هم بشویم و اطلاعات غلط به مخاطبان بدهیم.  
در حوزه سینما این ماجرا وحشتناک تراست. به عنوان مثال نگاهی به فیلم «نهنگ عنبر ۲» بیندازید. این فیلم یک تحریف است. یک نگاه کاریکاتورگونه و قلابی و تحریف شده از جوان دهه ۶۰ است. نه تنها آن دوران را تحریف کرده که نگاهش حتی تحقیرآمیز هم هست. آن هم درباره دهه‌ای که باید مایه افتخار ما باشد، آن وقت ما به سراغش می‌رویم و آن دوران و آن جوان‌ها را به سخره می‌گیریم. این رویکردی نیست که سایر کشورهای دنیا دارند، نگاه کنید به ماجرای جنگ جهانی دوم که ماجرای یک اشغال و زورگویی و چپاول و کشتار است اما از آن ۷۰ سال یک تاریخ غرورآفرین ساخته‌اند و جوری با حوادثش برخورد کرده‌اند که بسیار هم مایه افتخارشان است. آن وقت ما با تاریخمان چه کرده‌ایم؟ این تحریف نتیجه غفلت ماست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.