زابل_حکایت است که در قدیم قصابی بود که به هنگام کار با ساتور، دستش را برید و برای مداوا نزد حکیمی رفت ،حکیم می‌خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخمِ قصاب، استخوان کوچکی مانده است. می‌خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت، زخمِ دستِ قصاب را بست و به او گفت: باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد، کار قصاب در آمد. هر روز نزد حکیم میرفت و هم همان کار همیشگی را می‌کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد.

قدس آنلاین- گروه استانها:چون نیک به نحوه‌ی برخورد با مسایل سیستان می‌نگریم، حکایت سیستان ما، دقیقاً حکایت قصاب و حکیم‌نمای این مَثَل معروف در فرهنگ ایرانیان است.

سال‌ها است که طرح‌ها و پروژهای فراوانی در این منطقه، به صورت ناتمام باقی ‌مانده است و اراده‌ای برای مدیریت زمان در مدیران حکیم نمای این طرح‌ها به چشم نمی‌خورد. سال‌ها است که بر روی یک جاده‌ی معمولیِ بین شهری، ترافیک کامیون‌های ترانزیتی را سوار کرده‌اند و احداث این جاده، به روزمرگی افتاده است.

بیش از ده‌ سال است که کار پل بزرگ شهر زهک، آغاز شده است و مردم این شهر از حضور کامیون‌های ترانزیتی در رنج هستند و زیرساخت‌هایی که با پول اندک مردم این شهر کوچک به بدبختی بدون کمک دولت، ساخته می‌شود، به طور مرتب تخریب می‌گردد. سه سال قبل کلنگ کارخانه‌ی لاستیک‌سازی در محل به اصطلاح شهرک‌صنعتی رامشار به زمین خورده ولی اجرای این طرح که نویدبخش اشتغال برای بی‌کاران بود، به اجرا نرفت و دیگر هرگز این کلنگ به هوا برنخاست و پشت گوش انداخته شد.

از افسانه‌ی منطقه‌ی آزاد تجاری صنعتی سیستان که در شاه‌نامه‌ی دولت محترم، ثبت شد، عبور می‌کنیم و واخوانی آن را به گروهی از فرهنگ‌دوستان سیستانی که در محلی خاص، هر هفته دور هم جمع می‌شوند و برای حل معضلات منطقه در این شرایط، شاه‌نامه می‌خوانند، وامی‌گذاریم. در مورد طرح انتقال آب با لوله به زمین‌های کشاورزی هم فعلاً تبر خشک‌سالی و فروکش‌کردن آب چاه‌نیمه‌ها، به قول معروف، آساکی به مدیران این پروژه داده است، چون در این خصوص فراوان گفته‌اند، دیگر گفتنش لوث مطلب می‌شود.

 بازارچه‌هایی که تصویب کردند و در تار مردان دولت، منافعش انحصاری شد و رقمی به درآمد مردم مستأصل منطقه، سرازیر نکرد. شرکت‌های تعاونی مرزنشینان در چنبره‌ی دیگران، سال‌ها است انحصاراً منافعش در اختیار معدودی از افراد است، کسی بر آن کنترلی ندارد، حساب‌رسی و نظارت بر آن‌ها و چگونگی تشکیل مجامع عمومی آن‌ها در هاله‌ای از ابهام فرو رفته است، در جلسه‌ای مدیرکل امورمالیاتی استان می‌گفت: «من بچه که بودم، فلانی مدیرعامل بود، هنوز هم هست». چند نفر و چند درصد از روستاییان منطقه از تسهیلات طرح اشتغال روستاییان و تسهیلات اشتغال فراگیر، توانسته‌اند استفاده کنند؟ واحدهای صنعتی تعطیل در شهرک صنعتی محمدآباد، تا کی زیر شلاق غبارهای منطقه، باید به جای مدیران خِپِلِ میزپرست، زجر بکشند؟

حقابه‌ی هیرمند و هامون، چرا بر لب‌های جناب ظریف، «لبخند مذاکره» نمی‌نشاند؟ این‌ها را گفتیم که جمع کنید این بساط را، چقدر باید اجازه داد بعضی از فرصت‌طلبانِ حکیم نما، از قِبَلِ این استخوان‌های لای زخم، منتفع شوند و مردم صادق، باصفا، وفادار و مقاوم سیستان، زجر بکشند؟

یادداشت:عباس نورزائی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.