یادم است جمعی از شاعران به همراه استاد مشفق و استاد اوستا می‌خواستند دیدن استاد شهریار بروند. خانواده استاد شهریار گفتند استاد کسالت دارند و میهمان نمی‌پذیرند. وقتی به آن‌ها اطلاع دادند در جمع بازدید کنندگان استاد اوستا و مشفق هستند، استاد شهریار شخصاً بیرون آمدند و به استقبال استاد مشفق و اوستا آمدند. 

سنت گرایی در محفل نوگرایان

می‌گویند آدم‌ها در لحظه مرگ نتیجه آن چه را که در زندگی برایش تلاش کرده‌اند، خواهند دید. می گویند لحظه مرگ، آدم‌ها در همان شرایطی قرار می‌گیرند که در همه روزهای زندگی شان به آن فکر کرده‌اند، دغدغه داشته‌اند و برایش دویده‌اند. امروز می‌خواهیم از کسی بنویسیم که عاشق شعر بود و دست آخر در لحظه‌ای که در حال شعرخوانی بود جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
امروز تولد عباس کی منش، ملقب به مشفق کاشانی است. شاعری که در سال ۱۳۰۴در شهر کاشان، شهر شاعر «صدای پای آب» متولد شد و در ۲۸ دی ماه در هنگام شعرخوانی در برنامه انجمن شاعران ایران در حالی که آخرین رباعی خود را خواند، از حال رفت و راهی بیمارستان شد اما به دلیل نارسایی قلبی درگذشت. 

■ دعوت به شورای شعر
انجمن های ادبی در گذشته بر خلاف امروز مثل دانشگاه بود. با وجود کمبود مکاتب ادبی و علمی، استادانی که در این انجمن‌ها حضور داشتند هرکدام در حوزه خود سرآمد کشور بودند. در آن زمان مشفق کاشانی از محضر استاد فرات و ناصح تلمذ کرد و در این انجمن‌ها صاحب نظر شد. حتی مکاتب ادبی هم در این انجمن‌ها تدریس می شد و شاعران خوب و بااستعداد، در این انجمن‌ها تربیت می شدند. استادانی که به آثار، افکار و عقاید او احترام می گذاشتند، او را مقدم می دانستند و همین سبب شد بعد از انقلاب، او و استاد مهرداد اوستا زیر نظر استاد ستوده به شورای شعر دعوت شوند.
مرحوم مشفق در همه سبک‌های شعری کار کرده و شعر سروده است. او نشان داد بر همه سبک‌ها مسلط است اما بیشتر اشعارش، در قالب غزل بود. 
مشفق کاشانی به گردن بیشتر شاعران پس از انقلاب حق استادی دارد. یکی از این شاعران حسین اسرافیلی است. اسرافیلی با حوزه هنری از ابتدای تشکیل تاکنون همکاری داشته است. اولین اثر مستقلش، کتاب «تولد در میدان» است که در سال 64 توسط حوزه هنری منتشر شد. 
در سالروز تولد مشفق کاشانی گفت‌وگویی با یار و همراه دیرینه او، حسین اسرافیلی، انجام داده‌ایم که می‌خوانید. 

■ مشربی آمیخته به طنز
در محضر ایشان و دیگر عزیزان بودن همه خاطره است، بخصوص وقتی به مناطق جنگی می‌رفتیم و یا جلساتی که با حضور ایشان چه در حوزه هنری و چه شورای شعر ارشاد برای کنگره‌های شعر تشکیل می‌شد، همه‌اش خاطره است. 
رفتار، اخلاق و نوع برخورد ایشان همیشه در ذهن من و همه دوستان هست. استاد مشفق روحیه‌ای طنزآمیز داشت و مشرب ایشان مشرب آمیخته با طنز بود و لابه لای کلمات و صحبت هایشان از شعرهای طنز و خاطرات طنز گذشته تعریف می‌کردند و نمی‌گذاشتند به مخاطب شعرشان بد بگذرد و یا کسی از صحبت‌های ایشان خسته شود. 
اما باید به حضور این عزیز بزرگوار در گروه‌هایی اشاره کنم که توسط حوزه اندیشه و هنر اسلامی به جبهه‌ها و مناطق جنگی اعزام می‌شدند و ایشان به عنوان پیشرو در همه این بازدیدها و شعرخوانی‌ها در کنار رزمندگان حضور داشت. ایشان با شور و عشق و علاقه در پایگاه‌ها و پادگان‌ها برای شعرخوانی حضور پیدا می‌کرد. این شور او همیشه در یاد من هست. 

■ منش و رفتار مشفقانه 
 قبل از آنکه به شعر ایشان بپردازیم باید راجع به منش ایشان صحبت کنیم. رفتار ایشان برای نسل جوان که در وادی شعر قدم می‌زنند، آموزنده است. ذکر این نوع رفتارها و منش‌های استادان می‌تواند پنجره جدیدی برای نسل جوان باز کند و راهگشا باشد تا بدانند به عنوان شاعر چگونه باید با مردم تعامل داشته باشند. 
استاد مشفق مجموعه‌ای از رفتارهای انسانی را در وجود نازنینش داشت. وقتی با ایشان نشست و برخاست می‌کردم متوجه روحیاتی از او می‌شدم که جزو ذات او بود. بسیاری از منش‌ها باید در ذات وجود داشته باشد که به منصه ظهور برسد و مشفق جزو افرادی بود که منش او در رفتار و روحیاتش هویدا بود. تخلص «مشفق» واقعاً شایسته ایشان بود چون رفتار و دوستی‌اش با همه مشفقانه بود حتی برای کسانی که با ایشان دوست نبودند. 

■ مورد قبول خاص و عام
از نظر شعری هم توانمند بود حتی در آخر عمر ایشان شعرهایشان بهتر از زمان جوانی بود. همه ضروریات و عناصر شعری را حتی در شعرهای اواخر عمر رعایت می‌کردند و در کمال بزرگواری شعرش را می‌خواند و نظر اصلاحی همه حتی شاگردان را می‌پرسید.
این نوع رفتار بسیار ارزشمند است چون بسیاری از شاعران جوان امروز دیگران را شایسته نمی‌دانند تا راجع به شعرشان نظر دهند. اما ایشان با 80 سال سن باز هم شعرش را می‌خواند و نظر اطرافیان را می‌پرسید و همه این‌ها نشان می‌دهد این شاعر منیت خودش را از بین برده بود که توانسته بود با شاگردان خود این گونه رفتار کند. 

■ علاقه شهریار به مشفق
اسم و عنوان او برای بسیاری از بزرگان شعر حجت بود. یادم است جمعی از شاعران به همراه استاد مشفق و استاد اوستا می‌خواستند دیدن استاد شهریار بروند. خانواده استاد شهریار گفتند استاد کسالت دارند و میهمان نمی‌پذیرند. وقتی به آن‌ها اطلاع دادند در جمع بازدید کنندگان استاد اوستا و مشفق هستند، استاد شهریار شخصاً بیرون آمدند و به استقبال استاد مشفق و اوستا آمدند. 

■ خاطرات با اخوان ثالث 
با توجه به اینکه استاد مشفق با بسیاری از بزرگان روزگار خودش مثل شاملو، اخوان ثالث و فروغ نشست و برخاست کرده بود، خاطرات بسیاری از آن‌ها داشت. با مرحوم سپهری دوستی دیرینه داشت. همین همنشینی‌ها از او چهره‌ای ساخته بود که مورد قبول همه طیف‌های شعری بود. او هم در شعر توانمند و توانا بود و هم در رفتار و برخورد. 

■ توجه خاص به غزل
استاد مشفق در همه قالب‌ها شعر سرودند؛ غزل، قصیده، مثنوی و رباعی. اما «غزل» قالب مورد علاقه ایشان بود. ایشان همچنین برای شخصیت‌های انقلاب مثل امام خمینی (ره) و شهید بهشتی قصاید خوبی سرود. 
زبان شعری استاد فاخر و فخیم بود و کلمات را با وسواس انتخاب می‌کرد. بیشتر تمایل به سرودن در سبک هندی و عراقی داشت تا شعر نو، هر چند که شیوه نو را هم دوست داشت و آن را پذیرفت و همان طور که گفتم با صاحبان این سبک مثل سهراب دوستی پایداری برقرار کرد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.