هزارپا نه، دارکوب نه، تگزاس نه، دشمنِ زن نه، من دیوانه نیستم نه؛ برای «تنگه ابوقریب» می‌نویسم. برای فیلمِ شریفی که در ابتذال این روزهای سینمای ایران، حالت را خوب می‌کند و سبب می‌شود به طور کامل از سینما و سینماگران وطنی که این روزها انگار طعم گیشه، حسابی ذوق و ذائقه‌شان را عوض کرده، ناامید نشوی و با خودت فکر کنی هنوز هم در این سینما کسانی هستند که دوست دارند فیلم شریف بسازند.

با خانواده وارد مجتمع بزرگ سینمایی میشوم که پوسترها و آنونسهای فیلمهای این روزها را بر در دیوار خود دارد. رنگ رخسار پوسترها خبر میدهد از سرّ درونشان و اینکه میشود مطمئن بود هیچیک از این فیلمها را با دو فرزند نوجوانت نمیتوانی ببینی. فیلمهایی که وقتی معرفیها و تیزرهایشان را بررسی میکنم میبینم چیزی جز رقص و آواز و زن و لودگی و عشقهای امروزی شده فیلمفارسیهای دیروزی و البته شوخیهای سخیف جنسی که حتی در فیلمفارسیهای دیروزی هم نبود، چیز دیگری ندارند.

وقتی دختر نوجوانم به پوستر یکی از این فیلمها که یک هنرپیشه بدونحجاب خارجی را در حال نزدیک کردن لبش به یک هنرپیشه داخلی در یک فریم قرار داده نگاه میکند، من همراه او خجالت میکشم و میگویم بیا برویم بابا این فیلم خوبی نیست!

با بچهها صحبت میکنم و خوشبختانه راضی میشوند که فیلم دفاع مقدسی «تنگه ابوقریب» را ببینیم. فیلمی که شاید در میان این همه فیلمهایِ از نوع دیگر، غریب افتاده باشد.

وارد سالن که میشویم، ما چهار نفر هستیم و شاید چهار نفر دیگر! غمگین میشوم از اینکه متاع سینمای دفاع مقدس چقدر کممشتری شده است. اما خوشبختانه تا تیتراژ آغازین فیلم تمام نشده نیمی از صندلیهای سینما پر میشود، آن هم در ساعتی که ساعت استراحت مردم است و نه ساعت سینما رفتن.

نگران هستم که دختران ۹ و ۱۶ سالهام که هیچ نوستالوژی و خاطرهای از روزهای دفاع مقدس ندارند نتوانند با صحنههای این فیلم که بشدت برای من خاطرهانگیز است، ارتباط بگیرند. اما باز هم خوشبختانه این طور نمیشود و وقتی هر از چندی زیرچشمی، آنها را زیر نظر میگیرم میبینم که محو تماشای فیلم شدهاند.

* فیلمی متفاوت در سینمای جنگ

«تنگه ابوقریب» فیلم متفاوتی در سینمای دفاع مقدس و سینمای جنگ ماست. فیلمی که شبیه آن را کمتر دیدهایم. بشدت واقعگرا و رئال و بشدت نوستالوژیک و مجذوب کننده. برای این فیلم زحمات زیادی کشیده شده و فقط کسی که پشت صحنه سینما را از نزدیک دیده باشد میفهمد که جمع کردن این همه آدم در کنار بازیگران فیلم، فضاسازی سالهای جنگ و تهیه دکور و لباس به صورتی که مخاطب عادی سینما اصلاً هیچ گوشهای از کار، توی ذوقش نزند چقدر کار دشواری است.

جلوههای ویژه فیلم که خود حکایت مستقلی است. صحنههای فوقالعاده انفجارها، شلیکها، گلولهخوردنها و به خاک و خون افتادنها بسیار خوب و عالی از کار درآمده و باید تأکید کرد که از بهترینهای سینمای دفاع مقدس تا امروز است.

نکته ویژه و جالب برای من در این فیلم این بود که شما در یک فیلم جنگی که تقریباً تمام صحنههای آن در میدان نبرد میگذرد حتی یک بار چهره یک سرباز دشمن را نمیبینید. حتی یک بار صحنه به خاک افتادن یک سرباز دشمن را نمیبینید و از این زاویه، این فیلم بشدت از شعار دادنهای مرسوم فیلمهای جنگی ما فاصله دارد. هر چه رویارویی هست، رویارویی رزمندگان گردان عمار است با تانکهای بعثی و گلولههای تانک و تنهایی که هدف تیر مستقیم قرار میگیرند.

* «تن»ها در برابر «تانک»ها

داستان «تنگه ابوقریب» یک داستان واقعی است. داستان رشادت شیرمردانِ گردان عمار که تقریباً با دست خالی و با لبهای تشنه در برابر تانکهای بیشمار بعثی ایستادگی کردند و تا آخرین نفر به شهادت رسیدند. شهادت آنها اما ثمره بزرگی داشت و آن هم نجات اندیمشک، دزفول و به تبع آن، کل خوزستان بود. این جوانان عاشق، از همهچیز گذشتند تا در دل جهنمی تمام عیار از آتش و خون و انفجار، «تنگه ابوقریب» که راه ورود لشگر بعث به شرهانی و فکه  و سپس به کل استان خوزستان بود را ببندند.

از دست رفتن تنگه ابوقریب مساوی بود با از دست رفتن خوزستان چرا که صدام تمام توان نظامی خود را در آخرین روزهای جنگ برای ورود به خوزستان و گرفتن امتیاز بیشتر قبل از قطعنامه، بسیج کرد و اینجا بود که رشادت و حماسهآفرینی شیربچههای گردان عمار از لشگر محمد رسولالله تهران، معادله روزهای واپسین جنگ را به نفع ایران عوض کرد و صدام یک هفته بعد مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل شد بدون اینکه به هدف خود از آخرین حمله سنگین به خوزستان دست یافته باشد.

* تنگه ابوقریب را از دست ندهید!

داستان فیلم «تنگه ابوقریب» ساده و سرراست و کاملاً باورپذیر است. خالصانه و بدون هیچگونه آگراندیسمان و بزرگنمایی سینمایی. داستان جوانانی که باید دستها و پیشانیهای خونآلودشان را از ورای برگهای تاریخ بوسید که امروز هرچه داریم از استقلال و امنیت و سربلندی، حاصل جانفشانیِ مردانه آنهاست. دیدن فیلم «تنگه ابوقریب» را به همه پیران عاشق خاطرات آن روزگار و جوانان عاشق مردانگی و حماسههای واقعی، توصیه میکنم و به عوامل ساخت این فیلم ماندگار، دستمریزاد می گویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.