۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۴
کد خبر: 614596

تشخیص بین خوب و بد راحت است. مثلاً همه می‌دانند پول یا چیزی از کسی بگیری خوب است و اگر بخواهی بدهی بد. فهمیدن چنین چیزی نه نیاز به مدرک دکترای فلسفه دارد، نه مهندسی متالوژی! از یک بچه هم بخواهی یک شکلات بگیری، می‌داند بد است و اگر به او شکلات بدهی خوب. این مقدار درک و شعور را شاید حتی حیوانات نیز داشته باشند. اما بنابر مضمون روایتی از حضرت امیر(ع) عاقل واقعی کسی است که بین خوب و خوبتر یا بد و بدتر تشخیص بدهد و تصمیم بگیرد.

همین قدر مقدمات برای حرفی که می‌خواهیم بزنیم کافیست، بلکه از سر آن هم زیاد است...! این ایده که باید برویم با دشمنانمان مذاکره و مصالحه کنیم که، هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانه‌ها... ایده بدی بود. البته چرخ‌های این قضیه مشکلی نداشت. خیلی خوب است که همه چرخ های مملکت بچرخد. اما اینکه خیال کنیم راهش اجازه گرفتن از رقبا و دشمنان است اشتباه بود. طرف چرخ های نقد ما را گرفت و یک مشت وعده و وعید تحویلمان داد. که پس از مدتی به همان وعده‌های پوشالی خودش نیز وفادار نماند. خلاصه چرخ‌های سانتریفوژهایمان داشت با صدها هزار دور در دقیقه می‌چرخید. چرخ باقی کارخانه ها نیز باید از همین مسیر می رفت. 
نمی‌خواهم دوباره به داستان نقد برجام بپردازم. قطعاً اگر ما این همه انرژی و وقت را در مسیرهای دیگری صرف می‌کردیم، به‌مراتب بیشتر نتیجه می‌گرفتیم. اما با تمام این حرف‌ها، در مجموع باید قبول کنیم که اگر برجام بد بود، ترامپ برای برهم زدن آن پیش‌قدم نمی‌شد. بنده بارها عرض کرده‌ام که، اگر بنا بر مذاکره با آمریکا بود، هیچ طیف فکری دیگری نمی‌توانست مثل طیف فکری موجود در دولت، به بهترین شکل این مذاکرات را انجام دهد و بالاترین امتیازاتی را که ممکن است از رقبا گرفت، بگیرند. یعنی الان مطمئنیم که بخت خود را در مذاکره امتحان کرده ایم. و اگر طرف امریکایی اینقدر بی شرمانه تعهدات خود را زیر پا نمی گذاشت، بالاترین نتیجه ای را که می شد گرفت، گرفته بودیم. و برای مذاکره و سازش با آمریکا و متحدانش، هیچ طیف فکری و سیاسی دیگری نمی توانست بهتر از دولت فعلی کار کند. اما اصل مطلب اینجاست که طرفین ما قابل اعتماد نیستند. و مهمتر از آن اینکه، حالا دیگر هیچ طیف فکری سیاسی موجودی در این زمینه تردید ندارد. بگذریم.
اجازه دهید مطلب اخیر را طور دیگری توضیح دهیم. حتی اگر در دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری، کسانی رای می‌آوردند که به هر دلایلی، با مذاکرات مخالف بودند، این ایده همچنان تداوم داشت. یعنی بالاخره و قطعاً دوره ای فرا می رسید که طرفداران همین ایده رأی بیاورند. چرا؟ چون طیف وسیعی از عوامل و دلایل داخلی و خارجی، دست به دست هم داده و بذر این ایده را در ذهن افکار عمومی جامعه کاشته بودند. بذری که مغز خیلی از روشنفکران و شبه روشنفکران ما برایش حکم کود را داشت. و بسیاری از رسانه‌های مخالف نظام، صبح تا شب آبیاری اش می‌کردند. و... مشکل اصلی تر این بود که، طیفی از دلسوزترین نیروهای انقلاب نیز این ایده را به نحوی پذیرفته بودند... الغرض، ایده مذاکره و سازش با غرب ایده ی بدی بود. اما از آن بدتر چیست؟ این است که عده‌ای از مخالفان برجام، در طول ماه‌ها و هفته‌های اخیر، ایده ی افراطی برکناری دولت موجود را مطرح می کنند! یعنی اولا تفاوت بین اشتباه و جرم را نمی‌دانند. نمی‌دانند که اگرچه هر جرمی اشتباه است، اما هر اشتباهی جرم نیست. در ثانی، نسبت و تناسب بین جرم و مجازات را تشخیص نمی‌دهند. یعنی مثلاً تشخیص نمی دهند که عبور از چراغ قرمز جرم است، اما مجازات آن اعدام نیست! ثالثا و از همه بدتر، هنوز هم که هنوز است معنای واقعی مردم سالاری در این مملکت را درک نکرده اند. و این موضوع اخیر از صدها برجام بدتر است! مگر در حکومت های مردم سالار می‌توان به این راحتی دولت را عوض کرد؟! رییس‌جمهور نیز مثل تک تک نمایندگان مجلس، منتخب یک ملت است. در حکومت های مردم سالار، فقط این مردم هستند که کسانی را بر سر کار می آورند و یا برکنار می کنند. و مردم برای ۴ سال این دولت و این مجلس را انتخاب کرده‌اند... رئیس جمهور و نمایندگان مجلس از مصادیق ساختاری همین نظامی هستند که برایش دهها هزار شهید داده ایم. اگر نظام جمهوری اسلامی مقدس است (که به صدها دلیل قطعاً هست) ارکان و مصادیق آن نیز مقدس هستند. تقدس و ارزشمندی این نظام در همین ساختارهای آن است؛ وگرنه من نوعی که طرفدار این نظام هستم، مقدس نیستم! می‌دانیم در بین مردم و دولتمردان ما، کم نیستند افرادی که هنوز هم به نوعی در اتمسفر همان ایده ی قبلی فکر می‌کنند. یعنی هنوز هم با واقعیت کنار نیامده و مثلاً تلاش می‌کنند دلیل شکست برجام را به مخالفان داخلی آن ربط بدهند. اما تمام این ها دلیل نمی‌شود که ما از ساختارهای موجود خارج شویم. 
کاستی ها و اشتباهات مدیریتی در دولت فعلی کم نبوده است. اما نباید فراموش کنیم که این دولت هم از دشمنان خارجی خود کتک خورده و هم از مخالفان داخلی اش. چیزی که در درجه اول مورد نیاز ما مردم و این دولت است اعتماد به نفس و امید است. قطعاً تلخی شکست برجام برای دلسوزان طرفداراش به مراتب بیشتر و سخت تر بوده است. امروز کسی بهتر از همین طیف نیست که با تمام وجود اشتباه بودن رویکرد قبلی را درک کرده باشند. یعنی اگر بنا به تغییر رویه باشد، بهترین نقطه شروع آن در دل همین دولت موجود است...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.