جنگلبان گلستانی در گفتگو با قدس آنلاین از اهمیت "سرخدارها"، ماجرای راه‌اندازی اقامتگاه بومگردی روستایشان و ماجرای کشف آبشار "نروز" گفت.

از اهمیت "سرخدارها" تا ماجرای کشف آبشار "نُروز"

قدس آنلاین:حسن احمدی‌فرد :فرهاد مسعودی 32 سال سن دارد و جنگلبان اداره منابع طبیعی استان گلستان است. او چند سالی است که در زادگاهش در دل جنگل‌های بکر، مشغول خدمت است. طرحی که او برای جلوگیری از قاچاق چوب اجرا کرده، موجب شده تا قطع درختان سرخدار به کمترین مقدار برسد؛ درختانی باستانی که اهمیت ویژه‌ای در زیست‌بوم جنگلی شمال کشور دارند. گفت‌وگو با فرهاد مسعودی از اهمیت سرخدارها آغاز می‌شود، اما در آخر به ماجرای راه‌اندازی اقامتگاه بومگردی روستایشان و ماجرای کشف آبشار نروز می‌رسد. 

• چرا حفظ درختان سرخدار مهم است؟

سرخدار درختی است منحصربه فرد. این درخت متعلق به دوره سوم زمین‌شناسی و قبل از عصر یخبندان است؛ یعنی چیزی بیش از صد و نود میلیون سال پیش. سرخدار جزو گونه‌های انگشت‌شماری ‌است که از دوره یخبندان جان سالم به در برده و تاکنون زنده مانده است. این گونه، هم زینتی است و هم صنعتی. چوبش ظاهری زیبا دارد و البته بشدت نسبت به رطوبت و فرسایش مقاوم است. درگذشته به خاطر مقاومت و کشسانی بودن چوب سرخدار از آن برای تیرکمان استفاده می‌کردند.

• پس همین عوامل موجب شده تا قاچاقچیان چوب دنبال سرخدار باشند.

بله. این در حالی است که درختان سرخدار حتی با قطر کم، چند صد سال قدمت دارند. قد این درخت در سال،۱۰ سانتی‌متر و ضخامتش تنها حدود یک میلی‌متر رشد دارد. به خاطر همین رشد کند و البته دیرزی بودن، یک درخت معمولی سرخدار با قد و قامت متوسط، مثلاً هشتصد سال قدمت دارد. بماند که تکثیر سرخدار هم بشدت مشکل است و از طریق بذر بندرت می‌توان آن را پرورش داد. در حال حاضر این درخت عمدتاً از راه قلمه تکثیر می‌شود. در این درخت، ماده‌ای سمی به نام «توکسین» وجود دارد که از آن دارویی حیاتی به نام «تاکسول» به دست می‌آید که برای درمان سرطان سینه و پروستات استفاده می‌شود. برای هم همین در چند کشور اروپایی به دلیل عدم رشد وسیع سرخدار، مزارع کشت سرخدار به وجود آورده‌اند تا بتوانند مواد اولیه تولید تاکسول را فراهم کنند. صنعت تولید تاکسول، یکی از گران‌ترین صنعت‌ها در اروپاست. اروپایی‌ها با صرف میلیاردها دلار آن را به صورت مصنوعی کشت کرده و از آن در ساخت داروی ضد سرطان استفاده می‌کنند در حالی که ما درختان هزار ساله موجود را قطع می‌کنیم و با آن، قلیان می‌سازیم که عامل سرطان است.

• سرخدارها معمولاً کجا می‌رویند؟

این درخت در بیشتر نقاط جنگلی دنیا هست، اما یا به صورت تک پایه است و یا توده‌های کوچکی را شامل می‌شود. این در حالی است که در شمال ایران محدوده رشد آن وسیع است. محدوده شهرستان علی‌آباد کتول و در روستاهای «سیاه‌رودبار» و «افراتخته» بزرگ‌ترین ذخیره‌گاه‌های این درخت را داریم که نه تنها در ایران، بلکه در دنیا بی‌نظیر است. درختان سرخدار در منطقه ما، سرمایه ملی است، اما با وجود این اهمیت بالا، نرخ قطع این درخت هم بسیار بالاست. به دلیل قطع و قاچاق بی‌رویه، ذخیره‌گاه سرخدار در حال نابودی است و اگر آن روند ادامه پیدا ‌کند، تا چند سال دیگر اثری از جنگل‌های سرخدار باقی نمی‌ماند.

• شما به عنوان یک جنگلبان برای تغییر این روند چه کردید؟

من، چند سالی است که به طور ویژه در حوزه حفاظت از این درخت، فعالیت می‌کنم. حدود چهار سال پیش محل خدمتم به روستای سیاه‌رودبار و ذخیره‌گاه سرخدار تغییر کرد. سیاه‌رودبار زادگاه من است و این، در ظاهر اتفاق خوبی برای من بود، اما در واقع مسئولیت سنگینی بر دوشم گذاشت. محل کارم هم منطقه حساسی بود و هم اینکه اقوام و دوستان نزدیکم در این محل زندگی می‌کردند و من برای حفظ منطقه، عملاً باید جلوی دوستان نزدیک خودم می‌ایستادم و این کار بسیار دشواری بود. در ماه‌های اول حضورم در منطقه، متوجه شدم که درختان سرخدار بشدت از سوی محلی‌ها مورد تهاجم واقع شده و به طور بی‌ملاحظه‌ای قطع می‌شود. پس از هماهنگی با همکاران دیگرم در یگان حفاظت منابع طبیعی، برنامه‌ای ترتیب دادیم تا جلوی این قطع بی‌رویه گرفته شود. با چند عملیات شبانه و کمین‌های مکرر، همان ماه‌های اول، موفق شدیم چندین قاچاقچی را شناسایی و دستگیر کنیم که خب با معرفی به مراجع قضایی، جرایم سنگینی هم برای آنان منظور شد. البته باوجود پافشاری‌ها در کار حفاظت و کمین‌های شبانه، باز هم شاهد قطع و قاچاق این درختان بودیم. برای همین به این نتیجه رسیدیم که اشکال کار در جای دیگری است و راه درمان برای این درد هم چیزی دیگر باید باشد. با این دیدگاه، درقالب فعالیت شخصی و خارج از حیطه وظایف اداری، به میان مردم محلی رفته و تمامی افراد درگیر در بحث قطع سرخدار را شناسایی کردم. سپس در فرصت‌هایی مناسب، با تک تک آن‌ها صحبت کرده و در قالب گفت‌وگوهای کاملاً دوستانه، درباره انگیزه آن‌ها پرسیدم. آن‌ها هم با مشاهده جو دوستانه و با اطمینان از این که مشکلی برایشان پیش نمی‌آید، درباره دلایل قاچاق چوب توضیح دادند. در صحبت‌های تمامی آن‌ها، دو عامل وجود داشت. یکی عدم آگاهی و اطلاع کافی نسبت به اهمیت سرخدار و جایگاه مهم آن در مجامع علمی و زیست محیطی جهان و دیگری نیاز شدید مالی و فقر به خاطر نبود شغل. بیشتر آن‌ها به این نکته اذعان داشتند که اگر ۱۰ بار دیگر هم دستگیر و جریمه شوند، باز هم دست از کارشان برنمی‌دارند و قاچاق را رها نمی‌کنند، چون زن و بچه‌شان گرسنه‌اند. پس برای نجات سرخدارها باید راهی برای کسب درآمد این افراد پیدا می‌کردم.

• و شما گردشگری را انتخاب کردید؟

بله. دیدم با توجه به ظرفیت‌های فراوانی که این منطقه در زمینه گردشگری دارد، می‌تواند تبدیل به یکی از بهترین مقاصد گردشگری کشور باشد، اما تحت تدابیر و مدیریتی جامع و آگاهانه. پس از تحقیقاتی که به عمل آمد مشخص شد مهمترین عامل قاچاق و قطع درختان بخصوص سرخدار، بیکاری و فقر است. محلی‌ها حق انتخاب زیادی برای تعیین شغل ندارند. به همین خاطر به قاچاق چوب رو می‌آورند. از طرفی کیفیت خوب و قیمت بالایی که برای سرخدار تعیین شده است، بازار مناسبی را برای فروش آن فراهم کرده است که افراد زیادی را برای قاچاق وسوسه می‌کند. متخلفانی که سرخدار را قطع می‌کنند، با فروشش نیازهای خانواده‌شان را رفع می‌کنند؛ پس اگر درآمد دیگری مهیا باشد، هیچ وقت این کار پر خطر را انجام نخواهند داد. من به آنان قول دادم که راه‌هایی برای کسب درآمدشان پیدا کنم. باتوجه به شرایط بد اشتغال در کشور، تنها منابع درآمدی که می‌توانست و می‌تواند برای مردم این منطقه درآمد پایدار ایجاد کند، گردشگری است. به همین منظور طی مشورتی که با چند تن از کارشناسان فعال و متخصص در زمینه گردشگری و بویژه بومگردی(اکوتوریسم) انجام دادم، نتیجه این شد که با ایجاد بستری مناسب برای جذب توریست و اجرای گردشگری پایدار در این منطقه، هم به بومیان آموزش داده شود تا نسبت به حفظ طبیعت اقدام کنند و هم اینکه مشاغلی مرتبط با این موضوع به وجود آید که این افراد با اشتغال به آن، دیگر سراغ قطع و قاچاق درختان سرخدار نروند. از طرفی هم با معرفی این منطقه به عنوان مقصد گردشگری، تمامی طبیعت‌دوستان بتوانند به این منطقه آمده و از دیدن مناظر دیدنی و جذاب آن لذت ببرند و تجربه‌ای کم‌نظیر را برای خودشان رقم بزنند. تجربه‌ای مانند حضور در میان انبوه درختان سرخدار که کمتر جایی می‌توان آن را تجربه کرد. در سال‌های اخیر، گردشگری کشور روند رو به رشدی را در پیش گرفته است. برای همین هم می‌شود به آینده آن امیدوار بود و به عنوان یکی از راه‌های کسب درآمد به آن نگاه کرد. با همین رویکرد، هشتک #من_هم_یک_سرخدارم را راه‌اندازی کردم تا بتواند اولین قدم‌ها را برای رسیدن به این اهداف ارزشمند بردارد؛ اهدافی که هم خواست ملی است و هم منافعش به طبیعت و تمام محلی‌ها می‌رسد. می‌دانستم که این هدف‌ها به تنهایی میسر نمی‌شود. ضمن این که سرخدار متعلق به یک مکان خاص نیست و تمامی ایرانیان از آن سهم داشته و متعلق به تمام کشور است. برای همین هم دست کمک به سوی همه آن‌هایی دراز کردم که دغدغه محیط زیست دارند. خدا را شکر هشتک #من_هم_یک_سرخدارم خیلی زود به یک جنبش در فضای مجازی بدل شد. علاوه بر این، یکی از خانه‌های روستا را هم به اقامتگاه بومگردی تبدیل کردم. «اقامتگاه سرخدار»، ایجاد شد تا پایگاهی برای شروع فعالیت گردشگری باشد و شرایطی را فراهم سازد که هم بومیان و هم دیگر افراد جامعه، نسبت به اهمیت سرخدارها آگاه شوند. خدا را شکر به لطف جنبشی که در فضای مجازی شکل گرفت، خیلی زود، برنامه‌های گردشگری در روستا شکل گرفت. روستای سیاه‌رودبار هم دارای ظرفیت‌های فرهنگی و طبیعی بی‌شماری است که قابلیت تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین مقصدهای گردشگری کشور را دارد. بویژه وجود خود جنگل سرخدار که به خاطر شرایط استثنایی‌اش انگیزه فراوانی را برای بازدید در افراد به وجود می‌آورد. حتی طرحی منطبق با اصول معماری بومی برای ارائه به بنیاد مسکن شده است تا کوچه‌ها و ظاهر خانه‌های مسکونی به سبک سنتی و بومی منطقه بازگردد.

ما البته اقدامات دیگری هم در دست انجام داریم. مثل ایجاد نهالستان و تکثیر سرخدار که کمک شایانی به احیا و گسترش زیستگاه آن خواهد کرد. در تمامی این اقدامات هم ایجاد اشتغال و توان‌افزایی محلی‌ها هدف اصلی بوده است. نقطه شروع هم همان ایجاد اقامتگاه بومگردی سرخدار و ارائه آموزش‌های بومگردی و گردشگری پایدار بوده است؛ البته کاملاً با مشارکت مردم محلی. علاوه بر این‌ها یک کیوسک ایست بازرسی هم قرار است در ورودی جاده جنگلی مستقر بشود که از ورود تمامی افراد به جز محلی‌ها به جنگل جلوگیری می‌کند. رفت و آمد محلی‌ها هم کاملاً کنترل می‌شود. این اقدام توسط اداره منابع طبیعی و با حضور خود اهالی انجام خواهد شد و هدفش ضابطه‌مند کردن رفت و آمدها به جنگل است.

• اما یک مسئله هم وجود دارد و آن معرفی شدن این جنگل و هجوم گردشگران به این منطقه برای بازدید است که پس از مدتی منجر به تخریب و نابودی آن می‌شود. برای جلوگیری از این اتفاق، چکار کردید؟

تنها راهی که وجود دارد، گردشگری باضابطه است. مثلاً اگر قرار است جنگلی مورد بازدید گردشگران قرار بگیرد، حتماً باید یک راهنمای محلی همراهشان باشد تا گردشگران را از مسیر تعیین شده ببرد و بازگرداند. قرار نیست همه جنگل به پاکوب گردشگران تبدیل شود. این را راهنماهای محلی خیلی خوب رعایت می‌کنند. چند مسیر گردشگری در جنگل‌های اطراف سیاه‌رودبار تعریف شده که گردشگران صرفاً در همان مسیرها رفت و آمد می‌کنند. علاوه بر این، در ابتدای حضور در منطقه اهمیت جنگل و اهمیت درخت سرخدار به گردشگران یادآوری می‌شود و به آن‌ها گفته می‌شود که مراقب باشند تا جنگل در اثر حضور آن‌ها کمترین آسیب را ببیند. نباید شاخه‌ای بشکند یا سنگی جابه جا بشود یا آتشی روشن شود. ما گردشگری را برای حفظ جنگل سرخدار می‌خواهیم. اقدام دیگری هم که در حال انجام است، آموزش محلی‌هاست. حتی روستاهای مجاور سیاه‌رودبار مثل «میانرستاق»، «افراتخته» و «خاک‌پیرزن» هم باید تحت آموزش گسترده و مؤثر قرار بگیرند. آگاهی دادن، قطعاً نقش مؤثری در حفاظت از محیط زیست دارد.

• خب این اقدامات، نتیجه هم داده است؟

بله. بعد از چند سال‌ تلاش، بالاخره سال گذشته اولین تکه‌های این پازل هویدا شد. قاچاق چوب سرخدار به کمترین مقدار رسید و در عوض درآمد گردشگری، نصیب اهالی شد. این اتفاق مهمی است؛ از این جهت که نشان داد می‌شود با طرح‌های جایگزین، هم جلوی نابودی جنگل را گرفت و هم اقتصاد جنگل‌نشینان را تأمین کرد. حالا مردم سیاه‌رودبار خودشان را خانواده سرخدار می‌دانند و حتی حاضر نیستند شاخه‌ای از این درخت‌ها شکسته شود؛ چه برسد به این که کسی اره به تن درختی بکشد. حالا هر بار که عزیزانی برای دیدن سرخدار و خانواده‌اش می‌آیند، زوایای مختلفی از هویت کشورم و مردمم برایم آشکار می‌شود. مردمی که بارها و بارها تصاویر، نوشته‌ها و کلیپ‌هایی را از نحوه برخورد نامناسب آن‌ها با طبیعت و محیط پیرامونشان دیده بودم، اما همین مردم وقتی مطلع میشوند چه داشته‌های ارزشمندی دارند و گروهی برای محافظت از این داشته‌ها چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهند، دست یاری می‌دهند و با تمام وجود برای قرار گرفتن در مسیر اهداف گروه، همکاری می‌کنند. شدیداً با این باور که مردم ما به طبیعت بی‌توجه هستند، مخالفم. نکته فقط در یک چیز است؛ عدم اطلاع. تنها کافی است به آن‌ها نسبت به وجود مسئله‌ای یا اهمیت آن اطلاع داده شود، آن وقت می‌بینید که در کوتاه‌ترین زمان، تغییر رفتار و نگرش می‌دهند.

همیشه در شکل‌گیری یک فعالیت یا جریان، افراد مختلفی دست دارند که گاهی نقش شان تا ابد از پیشانی آن فعالیت پاک نخواهد شد. جنبش حمایت از سرخدار هم فعالیتی بود که افراد زیادی برای تولد و رشدش از ابتدا تاکنون حضور داشته‌اند؛ انسان‌هایی که فارغ از سن، جنس، موقعیت اجتماعی و میزان درآمدشان، بدون هیچ چشمداشت و ادعایی وارد شدند و بنایی را پی نهادند و به رشدش کمک کردند که شاید بشود از آن به عنوان یک افتخار برای مردمان این سرزمین یاد کرد. اگر امروز اتفاق مثبتی در این مسیر در حال وقوع است، حاصل تلاش افرادی است که در جای جای این خاک پهناور و با مشاغل مختلف دست یاری به ما دادند و به هر نحو که می‌توانستند تأثیری بر این روند داشته و دارند. من از همین جا دست تمامی آنان را بوسیده و به همگی خسته نباشید عرض می‌کنم، بویژه همکاران جنگلبانم که اگر همکاری آن‌ها نبود، سرخدارها نجات پیدا نمی‌کردند.

--

روایت اول

گردشگران از بکر بودن منطقه خوششان می‌آید

قرار نیست یک چوب هم جا به جا شود

یادم هست در جمع یکی از گروه‌های گردشگری درباره سرخدار توضیحاتی دادم. یکی از گردشگرها که معلوم بود به درخت سرخدار علاقه پیدا کرده جلو آمد و تکه چوبی به اندازه یک کف دست را نشانم داد و گفت: این سرخدار است؟ گفتم بله. گفت می‌توانم آن را همراه خودم ببرم؟

کمی مکث کردم و گفتم ایرادی ندارد. چوب را توی کیفش گذاشت و مشغول عکاسی شد.

بعد از چند دقیقه، رو به افراد گروه کردم و گفتم: تا حالا حدود ۲۰ گروه مختلف گردشگری، یعنی حدود ۲۰۰ نفر برای بازدید از این منطقه آمده‌اند. آیا شما آثار حضور آن‌ها را در این محل می‌بینید؟ گفتند نه. فقط چند جای رد پا که زیاد هم نیست. پرسیدم از چه چیز این جا خوش‌تان می‌آید؟ گفتند همین بکر و دست نخورده بودنش. گفتم حالا تصور کنید هرکدام از این۲۰۰ نفر، یک قطعه از چوب‌های ریخته شده در اینجا را با خودش به یادگار می‌بردند، آیا الان چوبی در اینجا وجود داشت که خزه ببندد و این منظره بکر را بسازد؟ کسی جوابی نداد. دیدم همان گردشگری که چوب را برداشته بود، بدون اینکه حرفی بزند، آن را از کیفش بیرون آورد و دقیقاً برد همانجایی گذاشت که از آنجا برداشته بود.

روایت دوم

به دنبال قصه‌های جذاب سیاه‌رودبار هستیم

داستان خاندان «نوروز عیسی»

حدود ۱۵۰ الی ۲۰۰سال پیش، فردی به نام نُروز (نوروز) زندگی می‌کرده. از آن جایی که نام پدرش عیسی بوده، او را نروزعیسی صدا می‌زده‌اند؛ فردی قدرتمند و سرمایه‌دار که اگرچه خان نبوده، اما قدرتش از خان‌ها هم بیشتر بوده. نروز عیسی در منطقه فندرسک بروبیایی داشته و حتی برای افراد تحت تعقیب، امان‌نامه می‌نوشته. این آدم برای خودش شکارگاهی داشته که هیچ کس نمی‌توانسته به محدوده آن وارد شود. او سه همسر و هجده پسرهم داشته. کسی از تعداد دخترانش چیزی نمی‌داند. در قدیم، کسی درباره دخترانش حرفی نمی‌زده. گله‌های گاو و گوسفند او توسط فرزندان و چوپانانش در مراتع جنگلی و ییلاقی آن منطقه نگهداری می‌شده‌اند که یکی از این مراتع، منطقه‌ای نزدیک به جنگل سرخدار در نزدیکی روستای سیاه‌رودبار است. در این محل، صخره‌ای بزرگ وجود دارد که درون آن خالی و شبیه به یک غار است. گوسفندان نروز چند ماه در سال به همراه چوپانانش در این صخره بوده‌اند که در زبان محلی به آن «کَرف» می‌گویند. به همین خاطر این منطقه را «کرف نروز» نامیدند که هنوز هم به همین نام معروف است. پس از مرگ نروز، فرزندانش در مناطق مختلف استان گلستان بخصوص در اطراف شهر رامیان و علی آباد کتول متفرق شدند و خانواده‌های جداگانه‌ای را شکل دادند. چند تن از نوادگان نروز وارد منطقه سیاه‌رودبار شدند و روستای سیاه‌رودبار را شکل دادند. در منطقه ما داستان‌های مختلفی وجود دارد که پای یکی از این افراد خانواده نروز در آن داستان وجود دارد و قطعاً به عنوان تاریخ یک قوم، برای گردشگران جذاب و دارای اهمیت است. در نزدیکی کرف نروز، آبشاری هم وجود دارد که بتازگی توسط گروه سرخدار کشف شده است. پس از مشورت با بزرگان روستا، آن‌ها توصیه کردند که آن را هم نروز بنامیم. به این ترتیب بود که «آبشار نروز» تولد یافت.

انتهای پیام/

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.