متأسفانه اکنون شبیه‌خوان بازیگری شده که می‌خواهد ادای خطیب را در بیاورد. تأسف برانگیزتر آنجاست که در خراسان که مهد شبیه‌خوانی است آنچنان که باید به این هنر توجهی نمی‌شود

پیش گامی خراسان در شبیه خوانی ایران

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، همه ما بارها و بارها در محرم شاهد تاخت و تازهای لشکر یزید و اسارت خاندان امام حسین (ع) در تعزیه‌های سطح شهر بوده‌ایم. مسئله‌ای که اگرچه قصد زنده نگه داشتن یک واقعه تاریخی و مذهبی را دارد اما در صورت رها شدنش از بند تاریخ و رسالت اصلی، خود به حجابی برای فراموش شدن آن واقعه تاریخی تبدیل می‌شود.

امروزه از لحاظ مضمون، شیوه اجرا و تنوع در موضوع، شاهد تفاوت هایی در شبیه‌خوانی‌ها هستیم که علت عمده آن بی‌شک گذشت زمان و تحول پدیده‌های اجتماعی است. اما این تحول همیشه هم رو به جلو نبوده و گاه در مسیری خلاف جهت اصیل آن پدیده حرکت می‌کند.

برای اطلاع از تاریخ شکل‌گیری شبیه خوانی و کارکرد آن در زمان حال، گفت و گویی با هوشنگ جاوید انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

هوشنگ جاوید متولد ۱۳۳۸ در تهران و از پژوهشگران موسیقی نواحی و آیینی ایران است. او در تهران و مشهد دوران نوجوانی و جوانی خود را سپری کرد و در رشته فیلمبرداری و نورپردازی از دانشکده صدا و سیما دانش‌آموخته شد. جاوید از شاگردان سید ابوالقاسم انجوی شیرازی بنیان‌گذار مکتب مرکز فرهنگ مردم ایران در صدا و سیما بود و در این سال‌ها مسئولیت‌های فراوانی را نیز بر عهده داشت.

وی یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران موسیقی نواحی و بنیان‌گذار جشنواره‌های مختلف موسیقی نواحی و آیینی در ایران است به طوری که در سال ۱۳۹۰ سازمان یونسکو برای ثبت معنوی موسیقی بخشی‌های شمال خراسان از وی تقدیر کرد.

 شبیه‌خوانی از چه زمانی در ایران شکل گرفت و اصل این واژه از کجا آمده است؟

شبیه‌خوانی ریشه‌های تاریخی در ایران و بخصوص خراسان بزرگ دارد. آل زواره (که شیعه بودند) در قرون اولیه به خراسان آمدند و برای امام حسین(ع) مجالس عزاداری برگزار می‌کردند. آن‌ها در این نوع مراسم از نوعی شعر مخصوص به نام «شعر عزا» استفاده می‌کردند. بعدها که خراسانی‌ها فلسفه شعر عزا را فهمیدند این اقدام را عزاداری نامیدند؛ یعنی جایی که در آن شعر عزا را می‌خوانند. در واقع عزاداری غلط مصطلحی است که رایج شده است.

پس از این رفت وآمد فرهنگی، منطقه بست که شامل کاشمر و سبزوار می‌شود آن قدر تحت تأثیر مکتب عاشورا قرار می‌گیرد که اغلب مردمانش به زبان عربی مرثیه می‌گویند و کتاب می‌نویسند. حتی وقتی نماینده این منطقه به دربار خلیفه بغداد می‌رود، آن قدر عربی را خوب حرف می‌زند که خلیفه بغداد می‌گوید شما عموزادگان ما در بست هستید. این مسئله تا حدی است که تمام زبان شناسان از تسلط شرق خراسان به زبان عربی تعجب کرده‌اند. جالب است بدانید که ردپای ادبیات عرب در خراسان آن قدر پررنگ است که هنوز هم بسیاری از پیرمردها و پیرزن‌های کاشمری داستان «ورده و گلشا» (یک داستان عاشقانه) را در حافظه دارند.

 شکل و فرم شبیه‌خوانی مانند امروز بوده است؟

نه. شبیه‌خوانی ابتدا به صورت کارناوالی و سیار بوده است. در تاریخ آل بویه آمده است که در برخی شبیه‌خوانی‌ها تنور خولی را درست می‌کردند و در حال حرکت به مردم نشان می‌دادند؛ به این پدیده شبیه‌خوانی سیار یا روان می‌گفتند.

هنوز هم در پاره‌ای مناطق خراسان این نوع از شبیه‌خوانی رایج است که عده‌ای بین دسته‌های سینه زنی خرده نمایش‌های آیینی مذهبی را به صورت سیار نمایش می‌دهند. مثلاً کودکان را با طناب می‌بندند و مانند اسیران واقعه کربلا به حرکت در می‌آورند.

اگر سفرنامه‌ها را هم مطالعه کنید شبیه‌خوانی در عصر صفوی به صورت سیار بوده و داستان در آن نقشی نداشته است.

به گفته سفرنامه نویسان، در شروع دوره زندیه است که برای شبیه‌خوانی‌ها متن می‌نویسند. این مسئله در دوره قاجار ارتقا پیدا می‌کند و جریان‌های نمایشنامه‌نویسی و شبیه‌نامه‌های فاخری مانند «دره الصدف» تولید می‌شود. 

 یعنی شبیه‌نامه در دوره‌ای به حکومت گره می‌خورد و حالتی درباری پیدا می‌کند؟

تقریباً. در واقع دولت از طرفی قصد استانداردسازی مراسم شبیه‌خوانی را داشت و از طرفی می‌خواست آن را به هنر نمایش غرب نزدیک کند. به همین خاطر است که ناصرالدین شاه تکیه دولت را برای برگزاری مراسم شبیه‌خوانی می‌سازد، هرچند نتایجی را که می‌خواهد از آن نمی‌گیرد. 

 چه نتایجی؟

شاه در غرب نمایش‌های متنوعی را در سالن‌های بزرگ دیده بود و می‌خواست در ایران ضمن برگزاری مراسم مذهبی در این سالن، نمایش‌های دیگری نیز در آن اجرا شود. به عنوان مثال نمایش «کریم شیره‌ای» هم در تکیه دولت برگزار می‌شد اما در نهایت به نتیجه مطلوب نرسید. 
بعدها هم که مردم خودشان به صورت خودجوش شروع می‌کنند به نمایشنامه نوشتن، دیگر آن قدرت سابق را ندارند.

 در واقع اولین آسیب‌ها و انحرافات در شبیه‌خوانی از زمان ناصرالدین شاه به وجود آمد، درست است؟

بله. آسیب هایی که به هنر شبیه‌خوانی در پایان دوره قاجار رسید بسیار زیاد است؛ چرا که در دوران قاجار بسیاری از شبیه‌خوانی‌ها با موسیقی غیر مرتبط همراه شد، مثلاً لومر فرانسوی با دار و دسته فرانسوی‌اش به ایران می‌آید و برای شبیه‌خوانی‌ها کنسرت برگزار می‌کند، یا دیالا فوئا در سفرنامه‌اش نوشته که وقتی نوازندگان، سرود «آتش نشانان نانت» را می‌نواختند مردم با این آهنگ گریه می‌کردند و من تعجب می‌کردم که چرا آن‌ها با این سرود گریه می‌کنند؟ البته اکنون نیز همین کارها کمابیش انجام می‌شود. 

 اما موسیقی خاصی در تعزیه‌ها استفاده می‌شود که تأثیر آن را دو چندان می‌کند.

نه این موسیقی بسیار متفاوت است. علت اینکه در شبیه‌خوانی‌ها از طبل، شیپور، بوق و کرنا استفاده می‌شود، این است که وقتی صحنه درگیری شخصیت‌های مخالف و موافق پیش می‌آید، بیننده در ذهنش تصویرسازی لازم را انجام دهد تا ابهت صحنه جنگ در ذهنش نقش ببندد و آن 20 و 30 نفر نمایش را 2000 نفر تصور کند. 

 متن‌های تعزیه را بیشتر چه کسانی می‌نوشتند؟

در هر کجای ایران که یک شبیه‌خوانی نوشته شده، پای یک روحانی آشنا به ادبیات در میان است. برخی از این‌ها هم آدم‌های قابلی بوده‌اند. ما در همین جاجرم آدمی داریم به نام آتش‌قلم. این فرد یک روحانی گرانقدری است و به این خاطر که دل مردم را با قلمش به آتش می‌کشد به او آتش‌قلم می‌گویند، یا در قوچان آدمی بود معروف به

«جگرخون» چون به گونه‌ای می‌نوشت که مردم به جای اشک، خون گریه می‌کردند و به اصطلاح جگر مردم را خون می‌کرد.

برخی از این‌ها کارشان به جایی می‌رسید که با ناصرالدین شاه دیدار می‌کردند و شاه به آن‌ها بسیار احترام می‌گذاشت. 

 متون به کار رفته در شبیه‌خوانی‌ها چقدر موثق بوده است؟

بسیار. شبیه خوان قبل از نوشتن یک متن، حتماً به «امالی» شیخ صدوق، «صحیفه سجادیه»، «الغدیر» کلینی، «لهوف» سید بن طاووس و... رجوع می‌کرد تا حتماً شبیه‌نامه را بر اساس سیره بنویسد. 

 وضعیت امروز شبیه‌خوانی را چگونه می‌بینید؟

حرکتی که با تلاش‌های آقای داوود فتحعلی بیگی آغاز شد آغاز خوبی برای تعزیه بود و موجب شد که رونقی در بازار تعزیه صورت بگیرد. اما متأسفانه رفته رفته به گروه هایی اهمیت داده شد که نتوانستند آن گونه که شایسته است کار را پیش ببرند. از طرفی تعداد این گروه‌ها آن قدر زیاد شد که دیگر نمی‌شد نظارتی بر کار آن‌ها کرد. از طرف دیگر رویکردی پدید آمد که سعی داشت شبیه‌خوانی را به سمت هنر نمایش و تئاتر پیش ببرد، درحالی که اصل قضیه در شبیه‌خوانی بیان زبان حال است؛ یعنی آن کسی که نقش‌پوشی را بر عهده دارد نه باید خواننده باشد و نه هنرپیشه، بلکه باید یک خطیب چیره دست باشد؛ چون شبیه‌خوانی هنر برآمده از خطابه است. متأسفانه اکنون شبیه‌خوان بازیگری شده که می‌خواهد ادای خطیب را در بیاورد.

تأسف برانگیزتر آنجاست که در خراسان که مهد شبیه‌خوانی است آنچنان که باید به این هنر توجهی نمی‌شود. در بیرجند 14 پایگاه شبیه‌خوانی داشتیم که زیر نظر نقیب‌های بزرگ شهر تمرین می‌کردند و آن نقیب‌ها تعیین می‌کردند که چه کسی کجا برود، اما در حال حاضر از این 14 پایگاه فکر می‌کنم تنها یک یا دو پایگاه باقی مانده است.

متن‌ها هم به آن شکل که باید تغییری نکرده است. واقعاً جای سؤال است که چطور پس از 40 سال از انقلاب هیچ کدام از شاعران ما به سمت تولید یک شبیه‌نامه جدید نرفتند.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.