نویسنده رمان «پشت در بهشت» گفت: وقتی این کتاب را می‌نوشتم فقط می‌خواستم آنچه ذهنم را درگیر کرده، بنویسم. واقعیت این است که به آنچه مغفول مانده بود توجه چندانی نکردم، فقط می‌خواستم از آنچه در ذهنم غوغا به پا کرده بود، بنویسم.

رنج‌نامه‌های پشت جبهه 

گروه فرهنگی قدس‌آنلاین/ زمانیان: دختر جوان و هنرمندی به نام حدیث، زندگی برادرش حسین را در یک اثر داستانی روایت می‌کند. حسین، جانبازی شیمیایی است، برای مداوا به آلمان رفته است اما مداوا مؤثر نیست و شهید می‌شود. حسین از طرف دیگران متهم است به فراموشی روزگار گذشته اش؛ روزگاری که اسلحه به دست گرفته و به جبهه رفته و جانباز شده است و حالا زندگی امروزش اثری از گذشته‌اش ندارد. او حتی متهم به انجام کارهای ناشایستی مثل رباخواری است. حدیث در این داستان به دنبال اثبات بی گناهی برادرش است.

این چند خط خلاصه‌ای است از رمان «پشت در بهشت» نوشته «مریم شیدا» که بتازگی توسط انتشارات به‌نشر منتشر شده است. 
مریم شیدا در این کتاب قصه‌ای نوشته که تا به حال کمتر به آن پرداخته شده است؛ حالات و احوالات آدم‌های جنگ در روزگار بعد از جنگ. این کتاب ادای دینی خواهد بود به خانواده هایی که زندگیشان با جنگ دستخوش تغییر شد.

اگرچه «پشت در بهشت» سال 90 نوشته شده اما هفت سال بعد یعنی امسال منتشر شده است. شیدا علت این وقفه را امتناع ناشران از انتشار چنین داستانی می‌داند. او می‌گوید: «من در این کتاب از ناگفته‌هایی حرف زدم که خیلی‌ها دوست نداشتند آن‌ها نوشته و خوانده شود. اما من خواستم روایت خودم را از جنگ ارائه دهم و این کار را کردم».

حمیداکبرپور نویسنده‌ای است که شیدا در این گفت‌وگو از او نام می‌برد. فردی که نویسنده چاپ و انتشار اثرش را مدیون اوست. 
در خصوص «پشت در بهشت» و شرایط داستان نویسی دفاع مقدس با مریم شیدا به گفت‌وگو نشسته‌ایم، که می‌خوانید.

«میان دار»، «مرا به مسیح بسپار»، «خوب رخ» و «کوشک زلزله» (کاری مشترک با اکبر صحرایی) از آثار دیگر این نویسنده است. کتاب «میان دار» شیدا که زندگینامه داستانی شهید احسان حدائق است در سال 93 نامزد کتاب سال دفاع مقدس شده است. 

 داستان کتاب «پشت در بهشت» نشان می‌دهد زندگی آدم‌های پس از جنگ، انگیزه شما از نوشتن بوده و این آدم‌ها بیشتر از خود جنگ ذهن شما را درگیر کرده است؛ چرا؟

بله. واقعیت هایی اطرافم می‌دیدم که من را موظف به نوشتن این واقعیت‌ها می‌کرد. ایده داستان از همین واقعیت هاست. دوست داشتم از زندگی آدم‌های پس از جنگ بنویسم؛ رزمندگانی که روزگاری در جبهه می‌جنگیدند اما زمانه و روزگار پس از جنگ با آن‌ها مهربانانه رفتار نمی‌کند.

 این داستان چقدر برگرفته از واقعیت است و چقدر زاده تخیل شماست؟

هدف من بیان ناگفته‌های جنگ بر اساس واقعیت بود. بخش زیادی از این داستان، زاده تخیل است، چون می‌خواستم داستان بنویسم، نه تاریخ و یا مستند.

 در رمان‌های دفاع مقدس معمولاً مصایبی که خانواده‌ها بعد از جنگ با آن دست به گریبان هستند، مغفول واقع شده و شما سراغ این موضوع رفتید و به قصه بازمانده‌های جنگ پرداختید. چطور به این وادی کشیده شدید و فکر می‌کنید چرا ادبیات کمتر به این بخش دفاع مقدس پرداخته است؟

بخش زیادی از واقعیت‌های این کتاب خودم بودم. من از خانواده شهید و جانباز بودم و می‌دیدم گاهی چطور با این خانواده‌ها برخورد می‌شود. گاهی حرف‌هایی زده می‌شود که در شأن این خانواده‌ها نیست. مادر من همیشه به من می‌گفت وقتی برادر من به جبهه رفته است، همیشه اطرافیان او را سرزنش می‌کردند که آن‌ها به خاطر پول پسرشان را به جبهه فرستاده‌اند. کمتر کسی این رنج‌ها را می‌بیند مگر اینکه در این شرایط زندگی کند. خانواده‌های زیادی را می‌دیدم که از این مسائل رنج می‌بردند. دیدن و شنیدن این حرف‌ها من را وادار به نوشتن از مسائلی کرد که دیگران کمتر دیده و شنیده بودند.

غیر از این‌ها من دوست داشتم قصه‌ای بگویم که دیگران کمتر گفته‌اند. این بخش جنگ و دفاع مقدس مغفول واقع شده است و من بر حسب تقدیر خواسته یا ناخواسته با آدم هایی از جنگ روبه‌روشده بودم که یا گذشته شان را فراموش کرده بودند و یا متهم به فراموشی گذشته بودند، به خاطر همین دوست داشتم از چیزهایی که هرگز در کتاب‌ها نخوانده بودم، بنویسم. 

 نگفتید که چرا ادبیات دفاع مقدس، به این بخش جنگ، کمتر پرداخته است؟

چون همیشه ما خواسته‌ایم، تکرار مکررات کنیم. بسیاری از نویسنده‌ها جنگ را صرفاً در هشت سال دفاع مقدس می‌بینند. بسیاری از مسائل جنگ، هنوز بیان نشده و ناگفته باقی مانده است. متأسفانه هنوز ترس از شکستن کلیشه‌ها وجود دارد. 

 در خصوص آسیب شناسی رمان‌های دفاع مقدس حرف‌های زیادی زده شده، چقدر تلاش کردید رمان شما مبرا از این آسیب‌ها باشد؟

وقتی این کتاب را می‌نوشتم فقط می‌خواستم آنچه ذهنم را درگیر کرده، بنویسم. واقعیت این است که به آنچه مغفول مانده بود توجه چندانی نکردم، فقط می‌خواستم از آنچه در ذهنم غوغا به پا کرده بود، بنویسم.

 احتمالاً زمان جنگ سن و سال شما کم بوده است. نویسنده‌ای که آن سال‌ها را درک نکرده، می‌تواند از جنگ بنویسد؟

من زمان جنگ کوچک بودم و آن روزها و سال‌ها را به خاطر ندارم. بسیاری از نویسنده‌ها هم قایل به این هستند فقط باید کسانی که در جبهه بوده‌اند از جنگ بنویسند و لاغیر. اما به نظر من همه می‌توانند از سال‌های بعد از جنگ بنویسند. به هر حال جنگ هنوز ادامه دارد و همه ما که به جنگ نرفته‌ایم زندگی مان به نوعی درگیر جنگ شد.

چطور ما نمی‌توانیم از جنگ بنویسیم؟! اتفاقاً چون بسیاری از همین افرادی که در جنگ حضور داشته‌اند و دستی بر نوشتن دارند، کم کاری کرده‌اند و خیلی از مسائل را ثبت نکرده‌اند اکنون وظیفه نسل ماست که از این ناگفته‌ها بنویسیم. جنگ پایان ناپذیر است. 

 فکر می‌کنید در حال حاضر چه خلائی در داستان‌های دفاع مقدس وجود دارد و نویسندگان این حوزه باید به چه مسائلی بیشتر بپردازند؟

با استناد به صحبت‌های مقام معظم رهبری، هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه‌ زمانی نیست؛ گنجینه‌ عظیمی است که تا مدت‌های طولانی ملت ما می‌تواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و سرمایه‌گذاری کند.

با توجه به این گفته‌ها نویسنده‌ها باید به سراغ خانواده‌هایی بروند که زندگی شان به نوعی درگیر جنگ بوده و حرف‌های آن‌ها را بنویسند. هنوز خیلی از مسائل جنگ همچنان تابوست و گفته نشده، در حالی که زندگی بعد از جنگ آدم‌های جنگ بسیار مهم است.

باید از نقاط خاکستری جنگ هم حرف زد و به نقطه‌های سفید اکتفا نکرد. من کتابم را سال 90 نوشتم اما پنج سال به دنبال ناشر بودم تا کتابم را منتشر کند. همه ناشران به اتفاق می‌گفتند داستان این کتاب با سیاست‌های نشر آثار دفاع مقدس مغایر است. من هم کتاب را کنار گذاشتم به این امید که روز انتشارش فرا خواهد رسید؛ روزی که نگاه‌ها به جنگ و قصه جنگ تغییر کند و ما بتوانیم از همه مسائل جنگ بنویسیم تا اینکه پس از چند سال اکبر صحرایی به من پیشنهاد داد این کتاب را به «به نشر» بدهم و خوشبختانه کتاب امسال منتشر شد. 

 احساس می‌شود در بخش‌هایی از داستان به سمت شعاری شدن پیش رفته‌اید، بخصوص وقتی از حجاب و یا نگاه جامعه به مسئله شهادت و دفاع مقدس صحبت کرده‌اید.

شاید بعضی مسائلی که بر آن‌ها برچسب شعار زدگی می‌خورد، بخشی از حقایق جامعه ما باشد و خوب است نویسنده قادر باشد این حقایق را در زیر متن اثرش بیان کند. اگر در این کتاب این مسائل در لفافه بیان نشده و حالت شعاری به خود گرفته است قلم من در آن بخش‌ها احساساتی شده است و من این مسئله را قبول دارم اما سعی کرده‌ام کلیت اثر از شعارزدگی به دور باشد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.