به نظرم موسیقیدانان و آهنگسازان خوب ما می‌توانند پیشنهادهای خوبی به شاعران امروز بدهند. یک فاصله‌ای میان این دو حوزه افتاده و غزل امروز یک مقدار از نظر ظرفیت‌های موسیقایی ضعیف شده است.

غزل را با موسیقی آشتی دهیم 

گروه فرهنگی قدس‌آنلاین/ جواد شیخ الاسلامی: این سال‌ها توجه مخاطبان به تیتراژهای ابتدایی و انتهایی سریال‌ها پررنگ شده و حتی گاهی تیتراژ یک سریال از خود آن بیشتر دیده شده است.
در فضای موسیقی و ترانه سرایی امروز که جولانگاه شاعران ضعیف و شعرهای سطحی و مبتذل شده است، شعر «چه بگویم» از قوت و کیفیت خوبی برخوردار است که با قرار گرفتن در کنار آهنگسازی فرید سعادتمند و صدای گرم سالار عقیلی باعث شده مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار بگیرد. شاید کمتر قطعه موسیقی در این سال‌ها منتشر شده باشد که تا این اندازه در فضای مجازی بازخورد مثبت گرفته باشد: «برای یک دقیقه هم که شده با چشمان بسته به این آهنگ گوش دهید؛ این آهنگ خیلی دلنشین و خوب است، من فیلم را به خاطر تیتراژ پایانش دنبال کردم» «من دوهفته است که از گوش کردن این آهنگ سیر نمی‌شوم؛ خیلی وقت بود کار خوبی گوش نداده بودم؛ بی نظیر بود، هزار بار هم گوش کنی باز هم تازگی و حالِ خوش دارد و... ». گفت‌وگوی ما با محمدمهدی سیار را در ادامه بخوانید.

 درباره ورودتان به حوزه موسیقی صحبت کنید؛ چگونه وارد این حوزه شدید؟

من هم مانند بسیاری از شاعران دیگر، از همان آغاز که شعر را شروع کردم، چندان توجهی به عالم موسیقی و ترانه‌سرایی نداشتم و فکر نمی‌کردم که بخش مهمی از کار من در آینده در حوزه موسیقی و ترانه سرایی خواهد بود. فکر می‌کردم شعرم به همان صورت رسمی مسیرش را طی خواهد کرد و همه تمرکزم معطوف به همان شعر کلاسیک خواهد بود. اما وقتی که آدم به عنوان شاعر شناخته می‌شود، این توقع از سمت دوستان و اهالی موسیقی شکل می‌گیرد که شعرهایی برای این فضا هم داشته باشد.

برای من هم ورود به این حوزه به مرور و به طور طبیعی پیش آمد و دیدم که این هم یک عالمی است که مهارت‌ها و آموزش‌های خاص خودش را می‌طلبد.

همان‌طور که غزل امکانات و ویژگی‌های مخصوص خودش را دارد، ترانه سرایی و تصنیف هم اقتضائات خود را دارد که به نظر من به شعر رسمی شاعر هم کمک می‌کند، یعنی شاعر وقتی وارد دنیای ترانه و موسیقی می‌شود، به طور ناخودآگاه، کلماتی که در غزل و رباعی و مثنوی به کار می‌برد هم متفاوت می‌شود و زبان و موسیقی شعرش بهتر خواهد شد.

 پس به بقیه شاعران هم پیشنهاد می‌دهید که وارد این حوزه شوند، چون در فضای موسیقی امروز مشکلات زیادی داریم، بخصوص در حوزه ترانه که بیشتر ترانه‌ها سطحی هستند؟

برای من تجربه خوشایندی بود. بعد از اینکه این کار را شروع کردم و حالا که چندین سال است در آن کار می‌کنم، فکر می‌کنم اگر ورود به حوزه موسیقی و نوشتن ترانه و تصنیف برای یک شاعر پیش آمد خوب است که آن را تجربه کند.

همان‌طور که گفتم حتماً این تجربه در موسیقی به زبان شعر هم کمک خواهد کرد، بخصوص مخاطب فراوانی که این حوزه دارد و حرف‌هایی که می‌شود در آن فضا گفت می‌تواند محل توجه و حائز اهمیت باشد.

 ترانه‌ قطعه «چه بگویم» یا همان تیتراژ سریال «بازی نقاب‌ها» چگونه شکل گرفت، پیشنهاد تهیه کننده بود؟

این کار، امتداد همکاری من با آهنگساز خوب کشورمان آقای فرید سعادتمند و خواننده توانمند کشورمان، سالار عقیلی بود که قبل از این در یک تیتراژ دیگر نیز با هم کار کرده بودیم. در سریال «حانیه» از طرف تهیه کننده و کارگردان به من پیشنهاد شد که شعر تیتراژ این سریال را بنویسم.

آن کار هم با استقبال مخاطب مواجه شد و مثلثی از خواننده و آهنگساز و شاعر شکل گرفت که تجربه دوست داشتنی و خوبی را رقم زد.

انتخاب شعر هم این‌گونه شکل گرفت که من مدتی قبل، زمان چاپ کتاب جدیدم «رودخوانی»، این کتاب را به آقای سعادتمند هدیه داده بودم. ایشان بعضی از غزل‌ها و رباعی‌های آن کتاب را برای کار موسیقی مناسب دیده بود، از جمله همین شعر «چه بگویم نگفته هم پیداست». البته ایشان در امتداد این شعر یک ملودی آزاد از فرم غزل قرار داده بود که من بر اساس آن ملودی ادامه کار را نوشتم: «یا برگرد، یا آن دل را برگردان» و الی آخر.

آهنگساز از آن قافیه و وزن غزل آزاد شده بود و آن ملودی را وصل کرده بود به ابیات اولیه. از کنار هم قرار گرفتن این دو تکه شعر یک تصنیف یا ترانه کامل شکل گرفت که خوانده شد.
بعضی از دوستان می‌پرسند این شعر بر اساس ملودی سروده شده یا ملودی روی شعر سوار شده است؟ باید بگویم هر دو اتفاق در این قطعه افتاده است. یعنی در آغاز ملودی بر اساس شعر ساخته شده و در پایانِ کار شعر بر اساس ملودی نوشته شده است. درواقع یک گفت‌وگویی میان شعر و ملودی یا شاعر و آهنگساز اتفاق افتاده است.

این را هم باید اضافه کنم که همکاری من با آقای فرید سعادتمند محدود به همین دو قطعه نیست بلکه چندین همکاری دیگر بین من و این آهنگساز خوب کشورمان پیش آمده بود؛ مانند تولید قطعه «همقدم» با صدای رضا صادقی.

 با توجه به فضای راکد و ضعیف ترانه سرایی امروز و تجربه‌ای که در قطعه «چه بگویم» در استفاده از غزل برای تولید تصنیف داشتید، استفاده از شعرهای خوبِ کلاسیک، چه شعر گذشتگان و چه شاعران معاصر، چقدر می‌تواند در بهبود وضعیت امروز موسیقی و ترانه مؤثر باشد؟

این بحثِ درازدامن و مفصلی است. اینکه پیوند شعر رسمی ما با موسیقی امروز در چه حدی است و چه قوت هایی در شعر معاصر هست که برای موسیقی مفید است، نیازمند صحبت‌ها و تأمل‌های زیادی است که البته ضروری است.

به نظرم موسیقیدانان و آهنگسازان خوب ما می‌توانند پیشنهادهای خوبی به شاعران امروز بدهند. یک فاصله‌ای میان این دو حوزه افتاده و غزل امروز یک مقدار از نظر ظرفیت‌های موسیقایی ضعیف شده است.

اکنون غزل راه خودش را از ترانه سرایی جدا کرده است. اگر کسی بخواهد موسیقی کار کند سراغ ترانه و تصنیف می‌رود و اگر کسی بخواهد شعرش را چاپ کند و به صورت مکتوب ارائه دهد به سمت غزل حرکت می‌کند و غزل و شعر کلاسیک می‌گوید. یعنی ما اکنون با دو تا جریان مواجه هستیم؛ یک جریان شعر و یک جریان ترانه و تصنیف. در گذشته سنت ادبی ما، مثلاً در سبک عراقی، این‌گونه نبوده است؛ یعنی همان شعر رسمی که حافظ و سعدی و مولوی می‌گفته‌اند حکم ترانه و تصنیف و متن موسیقی را هم داشته است. از همان شعرهای کلاسیک و به قول ما رسمی، برای موسیقی استفاده می‌شده و هنوز هم می‌توان استفاده کرد.

این ویژگی سبک عراقی ماست. درباره شعر معاصر به نظرم هم شاعران و هم آهنگسازها باید تأمل بیشتری داشته باشند و با هم همنشین شوند و گفت‌وگو کنند. ضروری است که این گفت‌وگو و همسازی بین شعر و موسیقی از نو به وجود بیاید و ظرفیت‌های موجود در این همکاری‌ها شناسایی و معرفی بشود.

 یعنی معتقدید اگر این اتفاق بیفتد فضای موسیقی ما وارد عرصه جدیدی خواهد شد؟

من معتقدم این گفت‌وگو هم فضای موسیقی ما را متحول خواهد کرد و هم فضای شعر ما را تنوع و تحول خواهد بخشید. یعنی اگر شعر ما و شاعران ما این توجه و سعی را داشته باشند که شعرشان قابلیت تبدیل به موسیقی را داشته باشد، سبب می‌شود شاعران جنبه‌های موسیقایی الفاظ را بهتر در نظر بگیرند. در این صورت است که شعر ما متأثر از موسیقی قطعاً تحولاتی خواهد داشت.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.