۱ دی ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۲
کد خبر: 635685

واقعیت این است که برای دستیابی به یک تحلیل علمی‌تر برای چرایی رفتار ترامپ فهم سنت‌های سیاسی حاکم بر سیاست خارجی آمریکا مهم است.

به گزارش گروه سیاسی قدس‌آنلاین، تصمیم ترامپ برای خروج نیروهای نظامی این کشور از سوریه یک شوک سیاسی هم برای دوستان و هم برای رقیبان واشنگتن بوده است. غیرقابل پیش‌بینی بودن چنین چرخش عجیبی در سیاست خارجی کاخ سفید باعث شده تا نوعی خلأ تحلیلی درباره چرایی این تصمیم به وجود بیاید. در ادامه ابتدا نگاهی خواهیم داشت به تحلیل‌های ارائه شده در سطح بین‌المللی در این زمینه و سپس با ارائه یک چارچوب نظری به چرایی چنین تصمیمی توسط ترامپ خواهیم پرداخت.در واکنش به این رفتار ترامپ برخی تحلیلگران امنیتی نسبت به احتمال بالا رفتن سطح درگیری میان تهران- واشنگتن هشدار داده و این اقدام کاخ سفید را خارج ساختن نیروهای آمریکایی از مناطق آسیب پذیر در خاورمیانه تفسیر کرده‌اند. بر اساس این تحلیل‌ها آمریکایی‌ها و همپیمانانشان برای یک درگیری بزرگ در منطقه آماده می‌شوند. تحلیلگران ترکیه بویژه در رسانه‌های نزدیک به اردوغان مانند حریت و ینی شفق فرمان ترامپ را به توافق پنهان با ترکیه منتسب کرده‌اند. سرکان دمیرتاش در حریت می‌نویسد: «ترامپ از اردوغان خواسته با گرفتن امتیازاتی چون سامانه آمریکایی پاتریوت، چراغ سبز برای برخورد با کردها و همچنین اخراج گولن، مسئولیت مبارزه با داعش داخل سوریه را برعهده بگیرد». تحلیل‌های رسانه‌های عربی نیز بیشتر به نوعی بده بستان پشت پرده میان ترامپ و پوتین اشاره دارند. القدس العربی این اقدام را هدیه ترامپ به پوتین دانسته است. از سوی دیگر برخی تحلیل‌ها عقب نشینی‌های ترامپ از سوریه و افغانستان را واکنشی به روند تحولات سیاسی در داخل آمریکا دانسته‌اند. این تحلیل‌ها تلاش کاخ سفید برای مواجهه با دو بحران داخلی- بحران سیاسی ناشی از روی کار آمدن کنگره جدید و بحران مالی سال آینده- را عامل اصلی چرخش‌های عجیب ترامپ دانسته و استدلال می‌کنند که «ترامپ برای حفاظت از خود، هیچ راهی متصور نیست به جز توسل به پوپولیسم از طریق چرخش ناگهانی و بازگشت به شعارهای انتخابات ریاست جمهوری». اما واقعیت این است که برای دستیابی به یک تحلیل علمی‌تر برای چرایی رفتار ترامپ فهم سنت‌های سیاسی حاکم بر سیاست خارجی آمریکا مهم است.

مکاتب سیاست خارجی آمریکا منبعث از تلفیق دو دوگانه «ارزش‌ها - منافع» و «بین‌الملل گرایی - انزواگرایی» است. نتیجه تلفیق این دوگانه‌ها چهار مکتب در سیاست خارجی این کشور است که ذیل عناوین هامیلتونیسم، جکسونیسم، ویلسونیسم و جفرسونیسم تعریف می‌شود. تأکید هامیلتونی‌ها بر بهبود شرایط اقتصادی در داخل آمریکا (منفعت محوری انزوا گرا)، تأکید جکسونی‌ها بر منافع نظامی و اقتصادی آمریکا در سطح بین‌المللی (منفعت محوری بین‌الملل گرا)، تأکید جفرسونی‌ها بر گسترش ارزش‌های آمریکایی در داخل آمریکا (ارزش محوری انزواگرا) و تأکید ویلسونی‌ها بر گسترش ارزش‌های آمریکایی در سطح بین‌المللی (ارزش محوری بین‌الملل گرا) بوده است. با توجه به رویکرد کلی مکاتب فوق و همچنین در نظر گرفتن سخنان دونالد ترامپ، بویژه در ایام انتخابات و همچنین رفتار وی در کاخ سفید؛ می‌توان گفت رویکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی، تلفیقی از دو مکتب هامیلتونیسم و جکسونیسم است. رویکردی که در تلاش برای حفظ سیادت آمریکایی در سطح بین‌المللی بیش از هر چیزی بر تجهیز در حوزه داخلی و آن هم در حوزه اقتصادی با چاشنی نژادی -هویتی تأکید دارد. واقعیتی که در توضیح خود ترامپ بیش از هر چیزی نمایان است وقتی که می‌گوید: «خروج از سوریه چیز عجیبی نیست. من سال‌ها برای آن کمپین کرده‌ام و ۶ ماه پیش علناً خواستار آن شدم. روسیه، ایران، سوریه و دیگران، دشمنان محلی داعش‌اند. ما [در سوریه] کار آن‌ها را می‌کنیم. وقت آن است که به خانه بازگردیم و آن را بازسازی کنیم».

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.