یک منتقد سینما گفت: باشه آهنگر جنبه‌های مثبت قابل دفاع زیادی دارد، همین که خودش را مقید و محدود به سینمای دفاع مقدس کرده، قابل ستایش است اما در جایی دلش می‌خواهد که روشنفکر شود، در واقع مخاطب روشنفکر برایش مهم‌تر است برای همین نمادها در فیلم«سرو زیرآب» زیاد می‌شود در حالی که باید به قصه اهمیت بیشتری بدهد.

"بمب ..." یک عاشقانه پریشان، "سرو..." یک عارفانه ملی

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، فیلم‌های «سرو زیر آب» ساخته محمد علی باشه آهنگر و «بمب یک عاشقانه» به کارگردانی پیمان معادی در برنامه اخیر «کیوسک» در شبکه سه سیما نقد و بررسی شد. 

در این برنامه جواد طوسی و محمد تقی فهیم در جایگاه منتقد، این دو فیلم را بررسی کردند و اجرای برنامه را احسان عبدی‌پور، کارگردان جوان کشورمان بر عهده داشت. 

به گفته جواد طوسی، سرو زیر آب ادامه منطقی فیلم‌های قبلی باشه آهنگر است و این از موارد استثناء در سینمای ایران است که یک فیلمساز خودش را مقید به ساخت فیلم در سینمای جنگ کرده به جز فیلم اولش به اسم «نبات داغ» که ملودرامی درباره مسائل اجتماعی بود.

او افزود: آخرین ساخته باشه آهنگر از نظر ساخت و پروداکشن شیوه پرمرارت و سنگین «ملکه» را دارد که هر تهیه کننده‌ای با ساخت این فیلم‌ها کنار نمی‌آید. چند بنیاد فرهنگی هم برای ساخت این فیلم، همت کردند.مهم‌ترین نکته مثبت این فیلم اصرار فیلمساز و فیلمنامه نویسان در جهت رسیدن به مفهوم متفاوتی از پیوند ادیان و قومیت‌های ایرانی است که از طریق رخداد جنگ، به وحدت می‌رسند. یکی زرتشتی و یکی لر است که هر کدام تلاش دارد فردیت اسطوره‌ای را به درستی برای خودش مصادره کند و هر کدام به شکل سماجت آمیزی می‌گوید که این شهید تعلق اقلیمی به او دارد، اما با وجود سوء تفاهم‌های اولیه، پیوندی در پایان فیلم بین این‌ها شکل می‌گیرد. 

او با بیان اینکه قصه، پر پیمان بودن کلاسیک را ندارد، خاطرنشان کرد: شاید یکی از دلایلی که این فیلم در گیشه موفق نبود این است که قصه روایت‌پذیری غیرمتعارفی دارد که هر کسی به سهولت نمی‌تواند آن را پیدا کند در حالی که فرزند خاک در مقایسه با دو فیلم اخیر باشه آهنگر قصه پر پیمان تری دارد؛ ولی در پروداکشن همچون فیلم «ملکه و سرو زیر آب» نیست چون این دو فیلم در پروداکشن خیلی عریض و طویل هستند و اتکای ریشه داری با تاریخ سرزمین ما دارند.

■ مردم قدر این فیلم را ندانستند

محمد تقی فهیم نیز با تأکید بر اینکه فیلم «سرو زیرآب» به اندازه شب یلدا مهم است که می‌توان اطلاق ملی به آن داد، اظهار داشت: متأسفانه مردم و سیاست‌گذاران فرهنگی در اکران، قدر این فیلم را ندانستند. من هم معتقدم که بهترین فیلم باشه آهنگر، «فرزند خاک» است. فیلم «ملکه» هم مهم است، ولی هیچ کدام از فیلم‌های باشه آهنگر نتوانستند «فرزند خاک» شوند. استمرار و مقاومت باشه آهنگر در سینمای دفاع مقدس قابل توجه است، اما «فیلم سرو زیر آب »از «ملکه» عقب‌تر است و هر دوی آن‌ها از« فرزند خاک».

به باور او، آخرین ساخته این فیلمساز در روایت از «ملکه» عقب‌تر است و انسجام و پرداخت درست «فرزند خاک» را ندارد. این اثر در موقعیت در جا می‌زند و کم می‌آورد. فیلم بسیار طولانی است و با وجود لوکیشن‌های جذابی که در سه استان دارد چون قصه پردازی قوی ندارد، در گیشه موفق نمی‌شود. 

فهیم با بیان اینکه اشکالی که به فیلم وارد است اینکه قصه ندارد، گفت: فیلمساز در قصه گویی کم می‌آورد. کاراکتر اضافی هم زیاد دارد. اگر ۲۵ میلیون مخاطب بالقوه به سینما نمی‌روند بخشی به فیلم‌ها برمی گردد. ما سینمایی داریم که دچار وضعیتی شده که در این سینما، «سرو زیر آب» فیلم مهمی است، اما فیلم در حوزه سینما، هنوز فیلم نشده یعنی فیلم ایده، فیلم پروداکشن و فیلم خرده پیرنگ است. 

طوسی معتقد است دلیل این اشکال به خاطر اصراری است که باشه آهنگر بر مؤلف بودن دارد. 

فهیم افزود: فیلمساز روی میزانسن تمرکز می‌کند مثلاً معراج، فصل‌های خوبی دارد، ولی فقط به پروداکشن و صحنه توجه شده که موجب کمرنگ شدن قصه و محو شدن شخصیت‌ها شده است. در واقع فیلم نتواسته در داستان، افتتاحیه خوبی را رقم بزند. مخاطب ۳۰ دقیقه اول را باید تحمل کند تا ببیند قصه از چه قرار است در حالی که در ۱۵ دقیقه اول باید تکلیف مخاطب با فیلم مشخص شود.

■ رهاشدن قصه و شخصیت‌ها

به باور این منتقد، فیلم تک فصل‌های خوبی دارد،اما باید افتتاحیه، میانه و اختتامیه خوبی هم داشته باشد که این انتظار در «سرو زیر آب» برآورده نمی‌شود. مخاطب دارد میزانسن عظیمی را می‌بیند ولی او باید با آدم‌ها همراه شود، اما فیلمساز قصه و شخصیت‌ها را در فیلم فراموش کرده است. ضمن اینکه حواشی زائدی به فیلم اضافه می‌شود که خط اصلی را دچار از هم گسیختگی می‌کند و کارگردان درگیر جزئیاتی می‌شود که به درد نمی‌خورد.

فهیم اظهار داشت: جایی که فیلمساز باید قصه آدم‌ها را بگوید، سمبل گرایی و نمادپردازی می‌کند. من قبلاً فیلمنامه را خوانده بودم، به نظرم فیلمنامه بسیار جذاب بود و مثل رمان، نثر خوبی داشت، اما در اجرا به ابعادی توجه نشده است. اینکه آدم‌های فیلم به عنوان مکمل باید به تنه اصلی کمک کنند، اما اگر مینا ساداتی را از فیلم حذف کنید، اتفاقی نمی‌افتد، شخصیت‌های موازی در فیلم زیاد است. 

به گفته او، اگر در این فیلم آدم‌هایی را بردارید، اتفاقی برایش نمی‌افتد. مشکل همین جاست چون تمام هم و غم فیلمساز این بوده که در میزانسن، تماشاگر را مبهوت کند و همین سبب شده که آدم‌های فیلم به شخصیت تبدیل نشوند، آنقدری که مهتاب نصیرپور (با وجود نقش کوتاهی که دارد) در فیلم تبدیل به شخصیت شده، بابک حمیدیان تبدیل به شخصیت نشده است.

■ «باشه آهنگر» کارگردان مؤلف است

طوسی اما نظر دیگری داشت و گفت: به نظرم حمیدیان به شخصیت نزدیک شده اما یکی از اشکالات در شخصیت‌پردازی او، خنثی بودنش بود. به نظرم باشه آهنگر جنبه‌های مثبت قابل دفاع زیادی دارد، همین که خودش را مقید و محدود به سینمای دفاع مقدس کرده، قابل ستایش است، اما در جایی دلش می‌خواهد که روشنفکر شود، در واقع مخاطب روشنفکر برایش مهم‌تر است برای همین نمادها در فیلمش زیاد می‌شود در حالی که باید به قصه اهمیت بیشتری بدهد. 

عبدی‌پور هم در این باره گفت: باشه آهنگر، آشپز خوبی برای سینماست چون کارگردان مؤلف است و حتماً فیلم بعدی‌اش مخاطب را برای تماشا، وسوسه می‌کند. ضمن اینکه علیرضا زرین دست، فیلمبردار کار، خیلی به گردن فیلم حق دارد و سکانس‌های فیلمبرداری فیلم، بسیار خوب و درخشان است. 

■ دهه ۶۰، دهه مورد علاقه مردم است

فیلم بعدی که مورد نقد و بررسی قرار گرفت آخرین ساخته پیمان معادی بود که روی پرده است و شروع بدی در گیشه نداشته است. فهیم گفت: این فیلم دارای ویژگی‌های مخاطب پسند است و شاید یکی از دلایل شروع نسبتاً خوب آن در گیشه، این است که فیلم مطابق با پسند مخاطب ساخته شده و نسبت به فیلم قبلی معادی، بهتر است.

به باور او، فیلم «برف روی کاج‌ها» یک فیلم شعارزده و فاقد مؤلفه‌های سینما بود اما فیلم «بمب یک عاشقانه»، فیلمی رو به جلو است.

وی خاطرنشان کرد: این فیلم، فیلم موقعیت و خرده پیرنگ‌هاست و نه فیلم قهرمان و پاسخگو به خواسته‌های مخاطب. فیلم در جاهایی نوستالژی‌های دهه ۶۰ را مورد هجو قرار می‌دهد در حالی که دهه ۶۰، دهه مورد علاقه مردم است. فیلم سه گونه سینمایی را در سه لوکیشن مدرسه، آپارتمان و پناهگاه به تصویر می‌کشد؛ مثلاً در آپارتمان، فیلم ملودرامی یخ زده است و در پناهگاه وارد گونه وحشت می‌شود که این گونه‌های مختلف، فیلم را پریشان کرده است. 

طوسی اظهار داشت: آخرین ساخته معادی، فیلم موفقی است که خیلی جلوتر از فیلم قبلی اوست و ارجاعات خوبی به دهه ۶۰ دارد. ما در این فیلم، تأثیرپذیری نسل‌ها را شاهد هستیم در حالی که دهه ۶۰ را تحریف یا مخدوش نکرده است. 

فهیم اما نظر دیگری در بازسازی دهه ۶۰ در این فیلم داشت و افزود: دهه ۶۰ که دهه کتاب پیچی و جاسازی کتاب نبود، این مربوط به دهه ۵۰ است. 

■ روایت و لحن یکدست نیست

طوسی درباره نظر فهیم که فیلم را پریشان و چندپاره خوانده بود، گفت: قبول ندارم که ملودرام فیلم سطحی است بلکه رابطه سرد زن و شوهر، عامدانه است و این فیلم شاهد تأثیرپذیری عامدانه عاطفی زوج جوان از نسل نوجوان مانده شرایط جنگ است که این اتفاق، سبب می‌شود گسستگی که بین زن و شوهر است، به این بهانه تبدیل به دیالوگ شود. در این فیلم روابط عاطفی برای فیلمساز مهم است و نشان می‌دهد که ایدئولوژی‌ها در حد همان دیوارنوشته‌ها هستند. 

این منتقد درباره اینکه ارجاعات دهه ۶۰ منفک از فیلم نیستند، عنوان کرد: مسیر فیلم، دهه ۶۰ را نشان می‌دهد. در این فیلم نشانه شناسی اشیا را داریم همچون میکروفون مدرسه یا شیرهای آب، پوستر فیلم «خانه دوست کجاست؟» و ارجاعات مربوط به همان زمان که در نهایت به آدم‌ها می‌رسد، آدم هایی که از هم تأثیر می‌گیرند. 

فهیم در پایان یادآور شد: آخرین ساخته پیمان معادی، فیلم ضعیفی نیست، ولی این فیلم باید از قالب تلویزیونی تبدیل به سینما می‌شد. سینما قواعدی دارد ولی در «بمب یک عاشقانه»، به دلیل شکستن این قواعد، روایت و لحن یک دست نیست. به نظرم با قراردادن یک باجه تلفن یا جاسازی نوارکاست، فضای دهه ۶۰ ایجاد نمی‌شود. 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.