۱۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۶:۵۰
کد خبر: 642808

افسردگی شاخ و دم ندارد و می تواند در کیسه آب ذهن هر کدام مان رشد کند اگر بخواهیم...

به گزارش قدس آنلاین، خدایا ممنون که در زندگی مان هستی، ممنون که اجازه می دهی گاهی بیشتر بشناسیمت،به خاطر غم ها از تو ممنونیم به خاطر اشک ها و لبخندها.

سجاده را آرام آرام جمع می کنم. ظهرِ روز تعطیل است. چند روزی می شود که گلاویزم با احساس آسانسور بودن! آنطور که می رود و نمی رسد! اصلاً این همه رفتن و به هیچ کجا نرسیدن، درد دارد! برای این ماشین خسته کننده و کِسِل و برای خودم، دلم کباب است.

یاد گذشته می کنم. یادِ عزیز که قدرتِ طبیبانه اش، دست و پای پیچ خورده و شکسته را سال ها دوا و درمان می کرد. یاد باغ میوه پدرجان که انگار لشکر تحت فرمان او بودند. یاد یاقوت های باشکوه زمستانی - تابستانی که از سرشاخه ها چیده می شدند و به خانه اقوام نقل مکان می کردند.

اصلاً مدتی ست مقوله مفیدبودن، یقه ام را گرفته است. افتاده ام در ورطه مثمرثمر بودن آدمیزاد. اندازه نیکی و دستگیری اش. و مستمر به خودم می گویم چقدر آدمِ باهنری هستیم و چه اندازه نفع می رسانیم به دیگران؟

ظهر تعطیل است، با اینکه با گردگیری میانه ام همیشگی نیست و برق انداختن در لیست اولویت هایم قرار ندارد اما دستمال تَر، برداشته ام تا خانه روبی به راه بیندازم. که برق می رود.

چاره ای جز تسلیم و رضا نمی ماند. در کنجی فرو می روم تا مردمک چشمم به نبودن لامپ عادت کند. و حواسم پی دو قرقره سیاه و سفید روی میز است که تَق تَقِ در خانه بلند می شود.

جاری جان است، آمده احوالپرسی و عرض دلتنگی، در تاریکی گپ می زنیم، کمی از آینده و گذشته، کمی از نامرئی شدن های مکرر،  کمی از تاریکی، کمی از گرانی و کمی هم از اینکه بی خبر آمدن دیگر ورافتاده.

جاری جان در تاریکی می آید و در روشنایی می رود و من می مانم با دستاوردهایی تازه تر.

دو دوتا چهارتایم می شود: اینکه افسردگی شاخ و دم ندارد و می تواند در کیسه آب ذهن هر کدام مان رشد کند اگر بخواهیم... اینکه با خدا حرف بزنیم، او بی شک صدایمان را می شنود و اینکه برای مفید بودن لزوماً به حکیمی و باغبانی نیازی نیست، گاهی دلت که برای آشنایی بتپد و سی کیلومتر زیر تیغ آفتاب برای دیدنش که گز کنی، یعنی موثر و سودمند به حساب می آیی.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.