۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۳
کد خبر: 647453

به نظرم بهار هم راضی نیست در این اوضاع گران اقتصادی، هلاک کنیم خودمان را، دسته گل به آب بدهیم و افسرده شویم.

می سوزیم و می سازیم

به گزارش قدس آنلاین، «عزیز» وحشت زده از خواب می پرد، «آبان» جیغ می کشد، برادرخان می دود سمت در، «گل ترمه» چشم هایش را با دست می چسبد سفت، من پایم می گیرد به میز و انگشتم به فنا می رود و خواهری را می شنوم که مسلسل وار - یاخدا یاخدا - می کند.

و به این شکل بعدازظهرمان، عجیب گره می خورد به اتفاقی که می توانست رُخ ندهد اما می دهد.

اول گمان می کردیم بساط مته کاری آقای برادر، کنتور را پرانده که با هراس تمام کلیدهای جعبه تقسیم برق را سر به زیر می کنیم اما دقایقی بعد به ترسناک ترین آتش بازی آسمانی در خیابان دعوت می شویم و درمی یابیم خیر، دست های دیگری در کار است!

جرقه ها یکی پس از دیگری روی سه رشته سیم سیاه می دویدند. مثل بندبازان ماهری که بلدند چه جور رعب و هول بیاندازند توی دل تماشاچیان طفلکی.

شش هفت دقیقه ای چشمم مان دوخته می شود به جمال مهمانی که میان زمین و آسمان می دود ، مثل پلنگ می غُرّد و بی امان بمب می ترکاند.

همسایه های بی برق، هراسان از خانه می ریزند بیرون که خالق این اثر معمایی را بیایند. که می یابند.

باورتان بشود یا نه، موکت آشپزخانه یکی از اهالی روی سیم برق داشت برای خودش تاب می خورد! موکت دو متری که از دردسرهای اسفند جار می زد. از صاحبخانه ای که شاید اعتقادی به قالیشویی و این حرف ها ندارد و گمان می کند این ماه آمده تا خانه را بتکانیم به هر قیمتی.

بعد از صداهای مهیب، قلبم می افتد به ریب زدن و «پروپرانولول» می خواهد. قرص قرمز را می بلعم و سَروقتِ عزیز می روم. خواهری دارد توی تاریکی بچه ها را آرام می کند که برادرخان هم برمی گردد.

ساعتی بعد مأمورین برق در حال پرس و جویند. آخر سیم های محترم تکه تکه نقش بر آسفالت شده اند.

روشنایی که برمی گردد صورت رنگ پریده مان دیدنی ست بعلاوه اینکه ۲ عدد شارژر و یک عدد دریل سوخته اند و از دنیا رفته اند.

داریم باقی وسایل را چک می کنیم که آیفون زنگ می خورد. الحمدالله انگار آن هم قِصِر در رفته.

آقای همسایه پشتِ در است. قلم و دفتر بدست دارد. با عذرخواهی فراوان می خواهد لیست کالاهای سوخته را بداند.

پی نوشت یک: آقاجان می گفت: گذشت آدم ها را خوشگل می کند.

دو: اصلاً دوست ندارم حساب کنم تلویزیون، یخچال، جاروبرقی و لباسشویی ضربدر نه و ده و یازده قیمت شان به تومان امروز چقدر می شود؟

به نظرم بهار هم راضی نیست در این اوضاع گران اقتصادی، هلاک کنیم خودمان را، دسته گل به آب بدهیم و افسرده شویم.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.