جاده بجنورد به اسفراین، یک جاده پیچ در پیچ کوهستانی است؛ از آن جاده‌ها که گاهی از وسط رودخانه رد می‌شود و گاهی از نوک کوه. کوه‌های منطقه پوشیده از درختان ارس است و جاده که سربالا می‌رود، درخت‌های ارس را می‌شود دید که جا به جا، قد کشیده‌اند. اسفراین شهر کوچکی است. یک طرفش کوه است، یک طرفش دشت. شهری با خیابان‌های شبیه به هم که درخت‌های کهنسال روی آن‌ها سایه انداخته است. در روزهای آغاز سال، پارچه نوشته‌هایی که همه‌شان جایی در منتهی‌الیه غربی شهر را نشان می‌دهند، این شباهت را بیشتر هم می‌کند. همه مسافرهایی که آن روزها وارد اسفراین بشوند، حتماً سراغ همان آدرسی را می‌گیرند که پارچه ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد.

پهلوان‌های گود  زینل ‌خان

حسن احمدی فرد/ جاده بجنورد به اسفراین، یک جاده پیچ در پیچ کوهستانی است؛ از آن جاده‌ها که گاهی از وسط رودخانه رد می‌‌شود و گاهی از نوک کوه. کوه‌های منطقه پوشیده از درختان ارس است و جاده که سربالا می‌‌رود، درخت‌های ارس را می‌شود دید که جا به جا، قد کشیده‌اند.
اسفراین شهر کوچکی است. یک طرفش کوه است، یک طرفش دشت. شهری با خیابان‌های شبیه به هم که درخت‌های کهنسال روی آن‌ها سایه انداخته است. در روزهای آغاز سال، پارچه نوشته‌هایی که همه‌شان جایی در منتهی‌الیه غربی شهر را نشان می‌‌دهند، این شباهت را بیشتر هم می‌‌کند. همه مسافرهایی که آن روزها وارد اسفراین بشوند، حتماً سراغ همان آدرسی را می‌گیرند که پارچه ‌نوشته‌ها نشان می‌‌دهد.
اگر همه مردم ایران، تنها 13 فروردین را در کوه و دشت و دامن طبیعت می‌گذرانند، مردم اسفراین، 13 و چهارده‌شان را بیرون از خانه، در تپه‌های غربی شهر سپری می‌‌کنند. آن‌ها، زن و مرد، فرش و سفره و استکان و قوری‌‌شان را بر می‌دارند تا به جای یک روز، دو روز را در دامن طبیعت باشند. اسفراینی‌ها همپای دیگرانی که هر سال از سرخس، تربت جام، مشهد، قوچان، بجنورد، گرگان و ده‌ها شهر دیگر می‌آیند، 13 و 14 فروردین را در محلی می‌گذرانند که سال‌ها قبل چشمه‌ای در آن جاری بوده است. چشمه‌ای به نام «زینل‌ خان». هیچ کس، حتی پیرمردهای اسفراینی هم نمی‌‌دانند زینل‌خان کی بوده و چرا اسمش روی این منطقه مانده است.
فرقی نمی‌‌کند اسفراینی باشی یا مسافری که از شهری دیگر آمده است، چشمه زینل‌‌خان جای مناسبی برای کفش‌های واکس خورده نیست. این چشمه حالا به جای آب، تا دلت بخواهد، خاک دارد. خاک نرم، همه راه را پر کرده است. جمعیت آرام آرام خود را به بالای تپه می‌رسانند. جایی که دورنمای شهر اسفراین، کوه‌های پشت سر و دشت پیش رو را می‌‌شود با هم دید.
بالای تپه هم اثری از چشمه نیست؛ آن چه از چشمه زینل ‌خان باقی مانده، گودال بزرگی است که ردیف سکوهای سیمانی، مثل پله‌هایی تا پایین آن کشیده شده. مردهای تماشاچی، از صبحِ اول وقت، آمده‌اند و روی سکوها نشسته‌اند؛ منظم و آرام. زن‌ها هم یا همان بالای گود، جایی که رفت و آمد آسان‌تر است مانده‌اند، یا در تپه ماهورهای اطراف، بساط چای و قابلمه غذا را روبه‌راه کرده‌اند، تا مردان خانواده که از تماشا خسته می‌‌شوند، بتوانند گلویی تازه کنند.در وسط گود اما مردانی که می‌خواهند دست و پنجه نرم کنند، فرصتی برای گلو تازه کردن ندارند. آن‌ها هر طور شده باید شانه‌های حریفشان را به خاک‌های نرم وسط گود برسانند، آن وقت شاید بتوانند نفسی چاق کنند.

کشتی با چوخه، کشتی خراسانی‌ها
«کشتی با چوخه» همان سنت ریشه‌داری است که هر سال، اول بهار، اسفراینی‌ها را به گود چشمه زینل‌خان می‌کشاند تا پهلوان سال را مشخص کنند؛ پهلوانی که خیلی زود اسمش در همه شهرها و روستاها، از سرخس و تایباد گرفته تا گناباد و بیرجند، و از درگز و کلات گرفته تا کلاله و گرگان خواهد پیچید.
13و14 فروردین، علاوه بر سکوهای سیمانی گود چشمه زینل ‌خان، تپه‌های اطراف هم پوشیده از خانواده‌هایی است که آمده‌اند تا روزشان را در کنار مردانشان، شب کنند.
«چوخه» همان «چوخا» است و چوخا، لباس نیم تنه‌ای بوده که روستایی‌ها از پشم حیوانات خانگی می‌‌بافتند تا از سرما و آفتاب در امان باشند.
 چوخا بافی، هنوز هم در بخش‌هایی از ایران مرسوم است. البته چوخاهای امروزی به جای پشم بز و گوسفند، با الیاف کارخانه‌ها بافته می‌‌شوند، اما همان استحکام قدیم را دارند.
کشتی با چوخه، کشتی خراسانی‌هاست. در بیشتر شهرهای خراسان، گودهایی مثل همین گود چشمه زینل‌ خان وجود دارد که کشتی‌ گیرها، روزهای تعطیل، آنجا جمع می‌‌شوند و با هم کشتی می‌‌گیرند. در این میان، چشمه زینل ‌خان، پرسابقه‌ترین گود خراسان است. قهرمان‌های فراوانی از خاک‌های نرم این گود، به سکوهای قهرمانی جهان رسیده‌اند. همین است که این گود، محل قرار همه اسفراینی‌هاست.
13 فروردین، کشتی‌ گیرهای اسفراینی در گود چشمه زینل ‌خان با هم رقابت می‌‌کنند، تا پهلوان‌های شهر را برای مسابقات چهاردهم مشخص کنند، 14فروردین، پهلوان‌های اسفراینی باید با پهلوان‌هایی که از شهرهای دور و نزدیک اطراف آمده‌اند، کشتی بگیرند.
برای اهالی اسفراین البته هیچ فرقی نمی‌‌کند، آن‌ها عاشق تماشای کشتی هستند و 13و14 فروردین را در گود چشمه زینل‌ خان می‌‌گذرانند؛ هرچند کشتی‌های 14 فروردین، کشتی‌های مهم‌‌تری است، چون پهلوان اول را مشخص می‌کند. برای همین، همه از اول صبح می‌‌آیند تا جای مناسبی در گود برای خودشان دست و پا کنند. آن‌ها می‌‌دانند اگر دیر بجنبند باید کشتی‌ها را در بالای گود، آن هم ایستاده، تماشا کنند. پیدا کردن جایی برای نشستن آن هم وقتی 70 هزار نفر در گود زینل‌ خان از سر و کول هم بالا می‌‌روند، کار آسانی نیست. 
همه این 70 هزار تماشاچی گود، یا کشتی‌گیر بوده‌اند، یا کشتی‌گیر هستند یا کشتی گرفتن را دوست دارند. آن‌ها مشتری همیشگی کشتی‌های گود هستند. قدیمی‌های اسفراین یادشان می‌‌آید که قدیم‌ها گود هم این قدر مرتب نبوده است. گود زینل‌ خان یک گودال طبیعی بوده و تماشاچی‌ها باید روی خاک و سنگ دامنه‌های شیب آن می‌‌نشسته‌اند، کشتی‌‌گیرها هم آن پایین، کشتی می‌گرفتند. حالا البته چند سالی می‌شود که برای گود، سکوهای سنگی و سیمانی درست کرده‌اند؛ تا گود زینل‌ خان بیشتر از هر وقت دیگری شبیه ورزشگاه آزادی بشود؛ هر چند ورزشگاه آزادی هم این قدر تماشاگر ندارد. آن زمانی که تماشاگرها از در و دیوار ورزشگاه بالا می‌رفتند، تمام شد؛ حالا فقط گود زینل ‌خان است که این همه تماشاگر دارد.
صدف‌های دریای خزر
 و آبنبات‌های بجنورد
چوخه، کشتی پهلوان‌ها است و آیین پهلوانی، هنوز هم در این زمین‌های خاکی زنده است. چوخه‌ کارها معتقدند که پهلوان‌های شاهنامه هم همین طور کشتی می‌‌گرفته‌اند. در نبرد رستم و سهراب آمده که: 
به کشتی گرفتن نهادند سر
گرفتند هر دو دوال کمر
دوال کمر همین شالی است که چوخه ‌کارها می‌‌بندند. نیز در همان نبرد آمده: 
زدش بر زمین بر به کردار شیر
بدانست کو هم نماند به زیر رستم حریفش را با زمین زدن، شکست می‌‌دهد که باز در کشتی چوخه هم همین طور است. با همه این‌ها نمی‌شود به طور دقیق، کشتی چوخه را همان کشتی اساطیری ایران زمین دانست. 
همه کشتی‌ها به هم شبیه هستند. در بیشتر ورزش‌های قدیمی، زمین خوردن و به خاک افتادن، نشانه شکست است.
با این وجود، همیشه بهترین کشتی‌ گیرهای آزاد و فرنگی، چوخه ‌کارها بوده‌اند. بهترین فنون لنگ، مال چوخه‌ کارهاست. حالا دیگر از فن خبری نیست. اصلاً دیگر چوخه هم چوخه قدیم نیست. آن وقت‌ها چوخاها بلندتر بود، آستین بلندتری هم داشت. خیلی از فن‌ها روی همین لباس انجام می‌‌شد. وزن‌ کشی هم نبود. حریف 65 کیلویی می‌‌توانست با 95 کیلویی هم کشتی بگیرد.
کشتی بهانه‌ای است تا چندین هزار خانوار، برای ساعاتی در کنار هم باشند. فروشنده‌های دوره‌ گرد هم این بازار پر مشتری را از دست نمی‌‌دهند. 13و14 فروردین، اطراف گود چشمه زینل‌ خان پر است از فروشنده‌های دوره گردی که همه چیز می‌فروشند؛ از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد. در اطراف گود، هم شال زنان ترکمن پیدا می‌‌شود، هم نان روغنی شمال خراسان؛ صدف‌های دریای خزر و آبنبات بجنورد هم هست. نوشابه‌های خنک و ساندویچ‌های ارزان قیمت هم که مشتری خودشان را دارند. اما کاسه‌های 5000 تومانی آش دوغ شیروان، تماشاچی‌های گود زینل ‌خان را وسوسه می‌کند تا نهارشان را، هر چه که هست، همراه یک کاسه آش صرف کنند.آفتاب اسفراین حتی در روزهای بهاری هم داغ است، اما داغ‌تر از آن، بازار کشتی‌هایی است که 13و14 فروردین وسط گود زینل خان انجام می‌‌شود. 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.