۲۷ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۹
کد خبر: 652300

معامله قرن را باید رؤیای ترامپ برای فائق آمدن بر بی‌کفایتی‌اش در حوزه سیاست خارجی تفسیر کرد. رؤیایی که تحقق آن بسیار بعید است. روز گذشته روزنامه واشنگتن پست با ذکر جزئیاتی از این طرح تخیلی کاخ سفید نوشت، « انتظار می‌رود معامله قرن کاخ سفید برای خاورمیانه اواخر بهار یا اوایل تابستان رونمایی شود اما با طرح تشکیل کشور مستقل فلسطین که فرضیه مقدم تلاش‌های صلح بوده است، فاصله خواهد داشت.»

علیرضا رضاخواه/

معامله قرن را باید رؤیای ترامپ برای فائق آمدن بر بی‌کفایتی‌اش در حوزه سیاست خارجی تفسیر کرد. رؤیایی که تحقق آن بسیار بعید است. روز گذشته روزنامه واشنگتن پست با ذکر جزئیاتی از این طرح تخیلی کاخ سفید نوشت، « انتظار می‌رود معامله قرن کاخ سفید برای خاورمیانه اواخر بهار یا اوایل تابستان رونمایی شود اما با طرح تشکیل کشور مستقل فلسطین که فرضیه مقدم تلاش‌های صلح بوده است، فاصله خواهد داشت.» اما چرا نویسنده بر این باور است که طرح ترامپ برای خاورمیانه و ایجاد سازش در منطقه از همین حالا رؤیایی بر باد رفته است؟

 واقعیت این است که تاریخ تحولات سیاسی و بین‌المللی نشان می‌دهد، هرگونه توافقی در سطح کلان بین‌الملل، بر دو پیش نیاز اساسی متکی است. نخستین پیش نیاز و شرط اساسی این است که طرح ارائه شده برای حل یک مسئله علاوه بر جامع بودن بتواند تمامی بازیگران و نقش آفرینان را درگیر کرده و یا حداقل یک رضایت نسبی برای ایشان ایجاد کند. مهم‌تر از شرط اول، داشتن مشروعیت بین‌المللی به عنوان پیش نیاز دوم است.

دونالد ترامپ، رئیس جمهور جنجالی و غیر قابل اعتماد در فضای بین‌الملل یک بازیگر غیر منطقی و غیر خردمند شناخته می‌شود. چنین بازیگری به هیچ وجه از قابلیت ایجاد توافقات بین‌المللی برخوردار نیست. علاوه بر این پیروزی نتانیاهو در انتخابات اخیر رژیم صهیونیستی و حضور یک چهره افراطی همپیمان با ترامپ تحقق سناریو موسوم به معامله قرن را بسیار دور از ذهن می‌سازد. ضلع سوم معامله قرن در کنار ترامپ و نتانیاهو، بن سلمان ولیعهد بدنام سعودی است که آشکار شدن نقشش در قتل فجیع جمال خاشقچی روزنامه نگار منتقد سعود، وی را به یک چهره سوخته بین‌المللی تبدیل کرده است. با چنین ترکیبی اطلاع رؤیای بر باد رفته قرن به طرح‌های خاورمیانه ای ترامپ دور از واقعیت نخواهد بود.

ایجاد توافق و حل معضلات بین‌المللی با ژست‌های پوپولیستی متفاوت است. واقعیتی که ناکامی سیاسی کاخ سفید در معامله با کره شمالی در هانوی بخوبی آن را تأیید می‌کند. ترامپ نه می‌تواند با کره شمالی به یک توافق جامع برسد و نه توانایی ایجاد یک سازش در منطقه غرب آسیا را دارد. او حداکثر می‌تواند با اتکا به همپیمانان مزدورش چون سعودی‌ها یک شوی سیاسی را اجرا کند، ولی یک دستاورد بین‌المللی هرگز. بی‌منطقی ترامپ در کنار بی‌اعتمادی جامع بین‌الملل به کاخ سفید و بی‌اعتباری بازیگرانی که قرار است در نمایشنامه معامله قرن بازی کنند را می‌توان سه دلیل عمده شکست طرح‌های ترامپ در منطقه غرب آسیا دانست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.