۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۶
کد خبر: 656296

دوستی داشتم که می‌گفت: آدم‌ها چند دسته‌اند، عده‌ای می‌توانند با گذشت زمان هرگاه پشت سرخود را نگاه کنند با افتخار از آثارخدمات خود خشنود بگویند: «این چراغ‌ها را ما روشن کرده‌ایم». برخی هم نه تنها توفیقی نداشته‌اند که حتی چراغ‌هایی را که دیگران به یادگار گذاشته‌اند را خاموش کرده‌اند.

«داوود» در حسرت نشستن کنار سفره افطار

عده‌ای هم مردمانی هستند که نه چراغی به یادگار گذاشته‌اند و نه چراغی را خاموش کردند. این‌ها یک مشت مسافران بی‌نشان هستند. به هرحال این ماه رمضان نیز مثل ماه‌های رمضانی که پشت سرگذاشتیم می‌گذرد و باز ما می‌مانیم و چراغ‌هایی که می‌توانستیم روشن کنیم؛ بنابراین دست اندرکاران روزنامه قدس قصد دارند در گامی هرچند ناچیز، چراغی برای آزادی گروهی از زندانیان روشن کنند اما سوسوی درخشش و نورافشانی این چراغ به دست‌های شما نیک‌اندیشان خداجو نیازمند است. پس بیاییم در کنار هم، امسال ما چراغ‌هایی را روشن کنیم.  

  آغاز یک روایت

«یک لحظه غفلت، یک عمرپشیمانی» همه ما بارها این عبارت را درجاهای مختلف خوانده و شنیده‌ایم. همچنین برای بسیاری از ما این چند کلمه پیامی کلیشه‌ای داشته و حتی دستاویزی برای شوخی‌ها و خنده‌هایمان شده است. درحالی که گاه در زندگی بسیاری همین شعار رنگ واقعیت گرفته؛ به طوری که روزی ناچیزترین غفلت در کمترین زمان، خانه و زندگی چندین ساله‌ای را زیر و رو کرده است.

  همین چند سال پیش

«داوود» کارگری ساده که در یکی از روستاهای حاشیه شهرمشهد زندگی می‌کرد یکی ازهمین افراد است.

پاییز از نیمه گذشته بود و داوود تقلا می‌کرد که هرچه زودتر پیش از رسیدن زمستان، سرپناهی برای خانواده‌اش در زمین ۵۰ متری در گوشه آبادی بسازد. هر روز که در وپنجره‌های سفارشی را نصب می‌کرد درخیالش دروپنجره خانه‌اش را در صدها نقش و مدل تجسم می‌کرد. روزها می‌گذشت و او خوشحال از برآورده شدن آرزویی چند ساله، دوش به دوش ایاز کارگربنا، آجر روی آجر می گذاشت.

هر ردیف که بالا می‌رفت درعین لذت و رضایت، حس گنگی گوشه دلش بیشتر از گذشته جا باز می‌کرد. روز ۲۹ آبان که مثل هر روز صبح به سر ساختمانش رفت هیچ خط وخبری از ایاز نبود. پله‌های کوتاه را که بالا رفت پشت اتاقک نیمه تمامی ایستاد چند بار به درکوبید و با فریاد کارگر را صدا کرد اما هیچ جوابی نشنید. پس با ضربات محکم‌تر دراتاق را باز کرد. جسد دو مرد روی زمین افتاده بود. مردها را تکان داد اما  ایاز به همراه دوستش که چند دفعه‌ای درخانه نیمه تمام میهمان بود؛ گویا چندسالی بود که مرده بودند. سرانجام کارشناسان ومأمورها سر رسیدند و علت مرگ خفگی به علت استفاده ازبخاری بدون دودکش اعلام شد و داوود به زندان فرستاده شد، چرا که بدیهی‌ترین رفتار پیشگیرانه را که همان وجود دودکش برای بخاری بود را نادیده گرفته بود.

  همین روزها

«داوود» پدرسه فرزند، وقتی به «زندان وکیل آباد» پا گذاشت جوانکی بود با سری پرشور و دست‌هایی توانمند، اما حالا می‌رود که به ۴۰ سالگی نزدیک و نزدیک‌تر شود.

دو فرزند معلول و تنها پسرش نیز که کودک ونوجوان بودند حال به روزهای نوجوانی و جوانی رسیده‌اند. دو دخترش به دلیل معلولیت و ناتوانی در پرداخت هزینه‌ها و مسائل اقتصادی در مراکز بهزیستی نگهداری می‌شوند و پسرش درخانه بستگان زندگی را سپری می‌کند. پنج سال از آن حادثه می‌گذرد و همچنان شاکیان برشکایت خود پافشاری می‌کنند. به این ترتیب پنج عید و رمضان سپری شده اما ...

داوود همچنان حسرت نشستن کنار سفره هفت سین و افطار با خانواده‌اش را دارد. زمانی که او گرفتارشد، مبلغ دیه کمتر از ۲۰۰ میلیون تومان بود اما حالا به ۵۰۰ میلیون تومان رسیده است. چندین بار متولیان ستاد دیه استان خراسان رضوی تلاش کردند تا رهایی‌اش را تسهیل کنند اما نتوانستند، چرا که سقف کمک‌های آن‌ها نیز محدود بوده و درحال حاضر به بیش از ۲۰۰ میلیون تومان نمی‌رسد؛ بنابراین قرارشد با فراهم کردن وامی با اقساطی کم بهره زمینه آزادی داوود مهیا شود که او اعلام کرد در شرایط حاضر که زندگی‌اش بلاتکلیف است، توان پرداخت اقساط را به این صورت ندارد.

مسئولان ستاد دیه تأکید می‌کنند: اگر نیک‌اندیشی، وام مورد نظر را دریافت کند؛ می‌توان امید داشت با تلاش‌های داوود و تقسیط بلند مدت این وام بتوان زمینه آزادی این زندانی را فراهم کرد.

 به هر روی منتظریم نیک‌اندیشان و خیرخواهان مثل همیشه پا پیش بگذارند و گرهی را از زندگی هموطنی که ناآگاهانه گرفتار شده، بگشایند.

 به همین منظور خیران می‌توانند با شماره تلفن‌های  ۰۵۱۳۸۹۴۶۰۰۳ و ۳۸۹۴۶۰۰۴ ۰۵۱ داخلی ۱۴ ستاد دیه استان خراسان رضوی تماس بگیرند  .

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.