تحولات لبنان و فلسطین

اساس عظمت دعوت پیامبر عالیقدر اسلام، دعوت به توحید و یکتاپرستی است که در کلمه طیبه «لا اله الّا الله» خلاصه می‌شود؛ کلمه‌ای که از آن ارزنده‌تر، آزادی‌بخش‌تر، روشن‌تر و نجات‌دهنده‌تر نیست.

در سوگ پیشوای بزرگ بشریت

قدس آنلاین: اساس عظمت دعوت پیامبر عالیقدر اسلام، دعوت به توحید و یکتاپرستی است که در کلمه طیبه «لا اله الّا الله» خلاصه می‌شود؛ کلمه‌ای که از آن ارزنده‌تر، آزادی‌بخش‌تر، روشن‌تر و نجات‌دهنده‌تر نیست. کلمه‌ای که در آن تمام برابری‌ها و برادری‌ها و الغای امتیازات پوچ و موهوم نهفته است؛ کلمه‌ای که به گفته گوستاو لوبون، دانشمند مشهور فرانسوی در کتاب «تمدن اسلام و عرب» : «در بین ادیان، تاج افتخاری است که فقط بر سر اسلام قرار دارد»؛ کلمه‌ای که استثمار و استضعاف را محکوم و ریشه‌کن می‌سازد، کلمه‌ای که اعلان آزادی‌بشر و حقوق انسان‌هاست، کلمه‌ای که دانشمندان باانصاف در مقابل آن خاضع و خاشع هستند و امتیازات نژادی و قبیله‌ای را الغاء می‌کند.

او پیامبر مهربانی‌ها و خوبی‌هاست، او الگوی بزرگ شرافت و انسانیت است و اوست که مردم را به صفا، صمیمیت، برادری، مساوات و عمل‌صالح دعوت می‌کند و اوست که مردم را به توصیه به حق و سخن حق گفتن و راست‌گفتن و صداقت در رفتار و مشی زاهدانه و تواضع و فروتنی با دیگران و مخالفت با تکبّر و بزرگ‌منشی و فخرفروشی دعوت می‌نماید؛ بالاخره باید گفت او پیامبر رحمت برای جهانیان است و افسوس و هزاران افسوس که این چهره نورانی را امروز تعدادی جاهل و مغرض که فرسنگ‌ها با پیامبر رحمت فاصله دارند، چهره‌ای خشن و بداخلاق نشان داده و به اسلام، قرآن و پیامبر عالیقدر ظلم و جفا می‌کنند. در مقابل، وظیفه ما سنگین است، مسلمانان باید دنیا را به آیین نجات‌بخش اسلام توجه دهند که قرآن می‌فرماید: «الصُّلْحُ خَیرٌ». اسلام دین صلح است، خیرخواه همه جهانیان و راهبر صحیح برای همه انسان‌های در جست وجوی راه مطمئن، زلال و شفاف است.

 معلم بزرگ اخلاق

رفتار خوش و نیکوی پیامبر بزرگوار، خودی و بیگانه را دلباخته و عاشق او کرده بود. خیر و سعادت خلق خدا را می‌خواست و برای هدایت آن‌ها به خیر و سعادت، بیشتر از یک پدر مهربان، کوشش می‌کرد.

قلوب مردم - که از روش او و طرز زندگی در خانه و بیرون آگاه بودند- آکنده از ایمان، مهر و محبتش بود و به او تبرّک می‌جستند. رفتارش با خویشاوندان و افراد خانواده، با جوانان، سالمندان، کودکان و زن و مرد، در نهایت صداقت، تواضع و خوش‌برخوردی بود. تبسم از لب‌هایش نمی‌افتاد و نرمی و مدارای فوق‌العاده او به حدی بود که پاره‌ای را در گفت‌وگوی با او گستاخ می‌کرد.

با کسانی که با او فاصله می‌گرفتند و قطع رابطه کرده بودند، پیوند می‌نمود و کسانی که به او ستم کرده بودند، عفو می‌فرمود. به آنان‌ که او را آزرده بودند، عطا می‌داد. از اصحابش حتی از منافقانشان، دلجویی می‌کرد؛ تقاضایشان را می‌پذیرفت؛ از احوالشان و گرفتاری‌هایشان می‌پرسید و غمخواری آن‌ها را می‌کرد. سخنان تلخی را که گاهی می‌شنید و رفتارهای زشت و بی‌ادبانه‌ای را که می‌دید، نشنیده و ندیده می‌گرفت. بدی را به نیکی پاداش می‌داد. دور و نزدیک منافقان و دشمنان، اخلاق او را می‌ستودند. او همچنان بود که خود فرمود: «أدَّبنی ربّی فأحسن تأدیبی» و سزاوار آن مدح عظیم خدا از او در قرآن «إنَّک لَعلی خلق عظیم» بود.

 بزرگ‌ترین انقلاب فکری‌اجتماعی

در تاریخ رهبران انقلاب‌های بزرگ، احدی نیست که مانند پیغمبر اسلام در مدتی کوتاه این همه انقلاب فکری، عملی و اجتماعی به وجود آورده باشد. تولستوی می‌گوید: «شکی نیست که محمد صلی الله علیه و آله از بزرگ‌ترین رجال و مردانی است که به اجتماع خدمات بزرگ کردند. همین‌ قدر در فخر او بس است که امتی را به نور حق هدایت کرد و از خون‌ریزی و زنده به گور کردن دختران و قربانی کردن انسان‌ها بازداشت و مردی مانند او سزاوار احترام و اکرام است».

پیغمبر از دنیا نرفته بود که آیین بت‌پرستی در شبه‌جزیره‌ عربستان از بین رفت و از بت‌ها اثری نماند و خداپرستی، نماز، روزه، زکات و سایر فرائض و برنامه‌های اسلام عملی شد و رباخواری موقوف گردید. می‌نوشی و می‌گساری که بسیار رواج داشت به محض نزول آیه‌ تحریم خمر، متروک شد. قماربازی موقوف شد. زنان و دختران عزت یافتند و به حقوق واقعی یک انسان نائل شدند. بردگان، احترام انسانی پیدا کردند، از ظلم و تحمیلات مصونیت یافتند و برنامه‌های آزادی آن‌ها با سرعت شروع شد. معاملات و بازرگانی‌ها براساس صحیح قرار گرفت. از بی‌عفتی‌ها، ناپاکی‌ها، زنا، رفیق گرفتن‌های زن‌ها و کارهای نکوهیده، دیگر اثری باقی نماند. تکبر و استبداد، ننگ و عار گشت و تواضع و فروتنی افتخار شد. فقرا و زیردستان اجتماع در مجتمع انسانی اسلام در صف اغنیا قرار گرفتند و بلکه براساس صلاحیت و شایستگی بر اغنیا، امارت می‌یافتند.

 سرآمد تمام زهاد

پیامبر گرامی اسلام، نمونه، یگانه و سرآمد تمام زهاد بود. از نشانه‌های زهد آن حضرت این بود که در آن وقتی که در اوج عظمت ظاهری و قدرت مادی قرار گرفته بود با دست خود نعلین خود را می‌دوخت و لباس خود را وصله می‌کرد و از تجملات دنیا پرهیز داشت. بسیار اتفاق می‌افتاد که روزها و بلکه ماه می‌گذشت و در خانه‌ آن حضرت غذایی طبخ نمی‌شد و فقرا و مستمندان را بر خودش‌ و فاطمه عزیزش و حسن و حسینش مقدم می‌داشت.

در آن عصر، محروم‌ترین طبقات که از هر جهت حالشان تأسف‌انگیز بود و مورد استضعاف بودند و تحمیلات طاقت‌فرسا به آن‌ها می‌شد، غلامان و بردگان بودند که افتادگان اجتماع بودند. پیامبر عزیز اسلام که رسالت و دعوتش در جهت کمک و آزاد کردن آن‌ها و حفظ حقوقشان قرار داشت و در قرآن مجید درباره‌ آن‌ها به طور مؤکد سفارش شده و برنامه‌ای برای آزادی آن‌ها مقرر شده است، در منظر خارجی، خوراک و پوشاک و نشست و برخاست، مانند غلامان بود. غذایش از غذای غلامان خوردنی‌تر و لذیذتر نبود و لباسش از لباس آن‌ها بهتر نبود و مانند آن‌ها می‌نشست. پول و درهم ذخیره نمی‌فرمود، آن‌قدر روی حصیر نشسته بود که بر بدنش اثر گذاشته بود. به گرسنگی عادت داشت و روزه بسیار می‌گرفت.

پیغمبران دیگر مانند عیسی‌بن‌مریم(ع) هم زاهد بودند؛ اما تفاوت عیسی‌مسیح با پیغمبر اسلام این است که عیسی مال و مقامی در اختیار نداشت، ولی پیغمبر اسلام پیش از اینکه به رسالت مبعوث شود، در آغاز بعثت ثروت سرشار خدیجه را در اختیار داشت و در سال‌های پایان عمر تمام شبه‌جزیره‌ عربستان را؛ اما همچنان زاهد و بی‌اعتنا به دنیا بود.

 یگانه معلم مساوات و برابری

پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام، یگانه معلم مساوات و برابری بود؛ علاوه بر آن که به وسیله وحی الهی و آیات قرآن مجید برابری و مساوات انسان‌ها را اعلام داشت، عملاً نیز آن را به مردم تعلیم داد. مجالس او بالا و پایین نداشت و از چگونگی نشستن آن حضرت و اصحابش، پیغمبر شناخته نمی‌شد تا کسی بگوید آنکه مقدم بر همه و بالای مجلس نشسته است، پیغمبر است؛ یا اینکه اغنیا و اقویا به او نزدیک‌تر بنشینند. این حرف‌ها که هنوز هم در دنیای به اصطلاح متمدن هوادار دارد، در مجلس پیغمبر و مکتب تربیتی او وجود نداشت. فقیر و غنی و شاه و گدا همه از چشم پیغمبر یکسان بودند.

در جنگ بدر که اسب و شتر مسلمان‌ها کم بود و مطابق نفرات مرکب نداشتند و مراکب را بین نفرات به طور متعادل تقسیم کردند، به هر دو یا سه نفر یک مرکب رسید که به تناوب سوار و پیاده شوند. از جمله به پیغمبر(ص) و دو نفر دیگر که یک نفر از آن‌ها علی(ع) بود، یک مرکب رسید. هر وقت نوبت پیاده رفتن پیغمبر(ص) و فرمانده‌ کل‌قوا می‌شد، علی(ع) و نفر دیگر می‌گفتند: «یا رسول‌الله! شما سوار باشید؛ پیاده نشوید، ما پیاده می‌آییم». اما پیغمبر(ص) قبول نمی‌فرمود و پیاده می‌شد و قریب به این مضمون می‌گفت: «نه شما از من در پیاده رفتن تواناترید و نه احتیاج من به اجر، ثواب و رحمت خدا از شما کمتر است».

در یکی از غزوات و جنگ‌ها می‌خواستند گوسفندی را ذبح و طبخ نمایند، هر کدام از اصحاب کاری را عهده‌دار شدند. پیغمبر(ص) فرمود: «من هم هیزم جمع می‌کنم». گفتند: «ما شما را از کار بی‌نیاز می‌سازیم». فرمود: «نمی‌خواهم بر شما امتیاز داشته باشم». آن حضرت همیشه می‌فرمود: «لیس لعربی‌ علی‌ عجمی‌ فضل إلا بالتقوی» و «الناس سواء کأسنان المشط».

]خلاصه اینکه [در جایی که بیگانگان زبان به تعظیم و اعتراف بگشایند و شاعر دانشمند مسیحی در قصیده‌ای که در مدح پیغمبر اسلام می‌سراید، می‌گوید: «من مسیـحی هستم و محمد را تجلیل می‌کنم و او را سرآغاز کتاب علوّ و بلندی مقام می‌دانم». واضح است که مسلمانان باید چقدر حق‌شناس زحمات، هدایت‌ها و راهنمایی‌های آن حضرت باشند و در این عصر، پیام صلح، عدالت، خیرخواهی و سعادت‌طلبی اسلام را به گوش جهانیان برسانند و تمام نقاط دنیا را به انوار هدایت آن متصل سازند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.