۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۹
کد خبر: 749673

خداوند در سوره مبارکه حجر به ماجرای خلقت آدم و سجده نکردن شیطان اشاره می‌کند. با این کار ابلیس از بهشت اخراج شد اما خدا به او مهلت دوباره داد.

شرح جزء ۱۴ قرآن| ماجرای دشمنی شیطان با انسان

قدس آنلاین: در چهاردهمین روز از ماه مبارک رمضان شرح و تفسیر آیات منتخب جزء‌ ۱۴ قرآن کریم بر اساس تفسیر نور به همراه توضیحات حجت‌الاسلام محسن قرائتی تقدیم می‌شود.

آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه حجر

«فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی‏ أَنْ یکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ» پس فرشتگان همگی با هم و یک‏سره سجده کردند. مگر ابلیس از اینکه با سجده‏‌کنان باشد، خودداری کرد.

خلقت آدم و سجده نکردن ابلیس

مراد از دمیده شدن روح خداوند در انسان، جان داشتن و نفس کشیدن نیست، زیرا که حیوانات نیز نفس می‏‌کشند، بلکه مراد اعطای صفاتی چون خلّاقیت، اراده و علم، از سوی خدا به انسان است و نسبت دادن روح به خداوند، برای شرافت روح است، نظیر بیت‏‌اللَّه و شهراللَّه.

سجده فرشتگان بر آدم، یک سجده تشریفاتی نبود، بلکه به معنای خضوع آنان در برابر آدم و نسل او بود. یعنی فرشتگان نیز در خدمت بشر و مسخّر اویند.[۱]

پیام‏هایی از آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه حجر

۱- آفرینش انسان، کامل و متعادل است. «سَوَّیتُهُ»
۲- سجده فرشتگان، بخاطر دمیده شدن روح خدا بود. «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا»

تن ‏آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت‏

۳- انسان، موجودی است دو بُعدی و در هر دو بُعد کامل است. در بُعد مادّی، «سَوَّیتُهُ» در بُعد معنوی، «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»
۴- انسان، مظهر تجلّی بعضی صفات خداوند است. «مِنْ رُوحِی»
۵- معنویت، نیاز به تن و مَرکَب مادّی دارد. «سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ ...»
۶- کسانی‏‌که حاضر نیستند در صفوف سجده‌‏کنان باشند، روح ابلیسی دارند. «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی‏ ...»
۷- گرچه سجود و رکوع یک ارزش است، ولی اگر همراه با رکوع و سجود دیگر نمازگزاران باشد ارزش کامل‏‌تری دارد. «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ»[۲] «مَعَ السَّاجِدِینَ»

آیات ۳۲ تا ۳۵ سوره مبارکه حجر

«قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیکَ اللَّعْنَةَ إِلی‏ یوْمِ الدِّینِ» (خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه شد تو را که همراه (فرشتگان) سجده‏‌کنان نیستی؟ (ابلیس) گفت: من این‏گونه نیستم که برای بشری که او را از گِلی خشک، از گِلی سیاه و بدبو آفریده‌‏ای، سجده کنم. (خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واین مقام) خارج شو که همانا تو رانده و مطرودی و البتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.

پیام‏‌هایی از آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه حجر

۱- در قضاوت تنها به علم خود تکیه نکنیم، بلکه از مجرم نیز اقرار بگیریم و با سؤال و جواب، منشأ جرم و روحیات مجرم را برای همه روشن کنیم. «یا إِبْلِیسُ ما لَکَ»
۲- اگر روحیه تکبّر در شخصی پیدا شد، محیط وعواملِ دیگر، در هدایت او کارساز نیست. (ابلیس در لابلای فرشتگان و در محیط ملکوتی بود لیکن بخاطر لجاجت و تکبر آنگونه شد) «أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ»
۳- برتری نژادی، یک فکر ابلیسی است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ ...»
۴- بدتر از سجده نکردن، غرور و تکبّر در برابر فرمان خداست. «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ»
۵- بدتر از گناه‏‌کردن، توجیه گناه است. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» (شیطان، گناه خود را توجیه کرد)
۶- غرور و تکبر که آمد، نور و روح الهی را در انسان نمی‌‏بیند. شیطان جسم خاکی بشر را دید و حاضر به سجده نشد، در حالی که دستور خداوند به سجده، به خاطر روح الهی او بود. «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ»
۷- دستور و فرمان‏‌های الهی سبب اجبار نیست. «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ
۸- تکبر، بزرگی نمی‌‏آورد، بلکه سبب تحقیر می‌‏شود. «فَاخْرُجْ» سبب نابودی و محو عبادات قبل می‏‌شود. «فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»
۹- اجتهاد و اظهار نظر در برابر فرمان و دستور روشن الهی، جایز نیست. در مقابل فرمان: «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» جایی برای گفتار «خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ» نیست.
۱۰- یک لحظه نافرمانی و تکبّر، سبب خروج ابدی شد. «إِلی‏ یوْمِ الدِّینِ»
۱۱- متکبّر همواره مورد لعنت الهی است. «عَلَیکَ اللَّعْنَةَ إِلی‏ یوْمِ الدِّینِ»

آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره مبارکه حجر

«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی‏ یوْمِ یبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ* إِلی‏ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (ابلیس) گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزی که مردم برانگیخته شوند، مهلت بده (و زنده بدار) (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت یافتگانی. (امّا نه تا روز قیامت، بلکه) تا روزی که وقت آن معلوم است.

مهلتی که به شیطان داده شد

وقتی شیطان فهمید تا روز قیامت مورد لعن است، از خداوند خواست تا آن روز به او مهلت داده شود، ولی نگفت که برای چه مهلت می‏‌خواهد. از آنجا که سنّت خداوند بر مهلت دادن است، لذا به او مهلت داده شد، امّا نه تا روز قیامت که او درخواست کرد، بلکه تا روزی که زمان آن نزد خدا مشخص است و به گفته برخی از مفسران تا روزی که بشر باشد و تکلیف باشد.

پیام‏‌هایی از آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره مبارکه حجر

۱- سنّت خداوند بر مهلت دادن به گنهکاران است. «فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ»
۲- دعا و درخواست گنهکاران نیز اگر مصلحت باشد، مستجاب می‏‌شود. شیطان گفت: «فَأَنْظِرْنِی» پاسخ آمد: «فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ»

آیات ۳۹ و ۴۰ سوره مبارکه حجر

«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (ابلیس) گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من هم در زمین (بدی‌‏ها را) برایشان می‌‏آرایم و همه را فریب خواهم داد. مگر بندگان اخلاص‏‌مند (و برگزیده تو را) از میان آنان.

خداوند کسی را گمراه نمی‌کند مگر خودش راه گمراهی را انتخاب کند

خداوند کسی را گمراه نمی‏‌کند، لیکن اگر کسی با اراده خود راه انحراف را برگزیند، خدا او را به حال خود رها می‌‏سازد و این رهاکردن بزرگترین کیفر و قهر الهی است. ابلیس نیز چون با اراده خود تکبر و لجاجت کرد، خداوند او را به حال خود رها کرد و مراد از جمله «أَغْوَیتَنِی» نیز همین معناست؛ یعنی اکنون که بخاطر لجاجتم مرا از مَدار لطف خود خارج کردی و به حال خودم واگذاردی من چنین و چنان خواهم کرد.

ابلیس می‌‏داند که گروهی از مردم، از برگزیدگان الهی خواهند بود، (یعنی او نبوّت و امامت را نیز پذیرفته است همان گونه که از «رَبِّ بِما أَغْوَیتَنِی» معلوم می‏‌شود، خدا را پذیرفته است و از دعایش که مرا تا قیامت مهلت بده، روشن می‌‏شود معاد را نیز قبول داشته است.

بنابراین، ابلیس اصول عقائدش درست بود، لیکن عیب او تکبّر و نداشتن روحیه تسلیم و عبودیت بود. پس علم و ایمان به تنهایی کافی نیست، عمل و تسلیم و عبودیت لازم است.

پیام‏‌هایی از آیات ۳۹ و ۴۰ سوره مبارکه حجر

۱- ابلیس و ابلیس صفتان عیب خود را به خدا نسبت می‏‌دهند. «أَغْوَیتَنِی»
۲- ابزار انحراف شیطان، زیبا جلوه دادن زشتی‌‏هاست. «لَأُزَینَنَّ»
۳- پاکان و مخلصان از دام شیطان درامانند. «الْمُخْلَصِینَ» (البتّه اخلاص داشتن کافی نیست، عنایت خداوند لازم است. زیرا «مخلص» به معنای برگزیده الهی است)

آیات ۴۱ و ۴۲ سوره مبارکه حجر

«قالَ هذا صِراطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ * إِنَّ عِبادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ» (خداوند) فرمود: این (اخلاص و نجات مخلصان) راه مستقیمی است که خود برعهده دارم. همانا برای تو بر بندگان (برگزیده) من تسلطّی نیست، مگر از گمراهانی که تو را پیروی کنند.

محافظت خدا از بندگان مخلص و برگزیده از وسوسه‌های شیطان

در آیه قبل، ابلیس گفت: من همه را گمراه می‏‌کنم جز افراد برگزیده و مخلص را. خداوند در این آیه می‌‏فرماید: این که تو حریف بندگان برگزیده‌‏ام نمی‌‏شوی، راه مستقیم و سنّت من است، یعنی سنّت من آن است که خودم ضامن حفظ آنان باشم، نه آنکه تو به آنان کاری نداری، بلکه نمی‏‌توانی به آنان کاری داشته باشی.

سؤال: اگر ابلیس حریف بندگان برگزیده نمی‏‌شود، پس وسوسه آدم بر خوردن از درخت ممنوعه چه بود؟

پاسخ: ابلیس در آنان طمع دارد و وسوسه هم می‌‏کند و گاهی به ترک اولی نیز وادار می‌‏کند لیکن آنان را گمراه و منحرف نمی‏‌کند.

پیام‏‌هایی از آیات ۴۱ و ۴۲ سوره مبارکه حجر

۱- شیطان بر آنان که بنده خدا و تسلیم او هستند، سلطه‌‏ای ندارد. «عِبادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطانٌ»
۲- انسان به اختیار خود، ابلیس را پیروی می‏‌کند. «اتَّبَعَکَ»
۳- اگر با عبادت و تقوا در مَدار بندگان خدا درآمدیم، بیمه می‌‏شویم. «عِبادِی لَیسَ لَکَ ...»
۴- کار شیطان وسوسه است، نه سلطه. «لَیسَ لَکَ عَلَیهِمْ سُلْطانٌ» (در قیامت نیز ابلیس در پاسخ اعتراض مردم می‏‌گوید من تنها شما را دعوت کردم، ولی تسلّط و اجباری بر شما نداشتم)

پی‌نوشت

[۱] . تفسیر المیزان
[۲] . بقره، ۴۳

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.