قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: بدون شک یکی از عناصر مشکوک و عیاش دربار پهلوی، در دوره ی محمدرضا، اسدالله علم بوده است. وی که از 1342-1356 به عنوان وزیر دربار منصوب گردیده شد، همواره در اشاعه فساد نزد محمدرضا رتبه ی اول را داشته و البته گاهی هم این فساد جنسی بلای جان خود علم قرار می گرفت!

ماجرای وصیتنامه همسر وزیر، قبل از خودکشی!

بدون هیچ شک و تردیدی تمام نزدیکان دربار بر دلالی علم و جنس جورکنی وی! برای پهلوی دوم شهادت داده اند، ولی نکته ای که در این بین مطرح است اعتیاد خود اسدالله علم به فساد جنسی است!؟ به نحوی که فریده دیبا، مادرزن محمدرضا خیلی مؤدبانه وی را فردی عیاش و فاسد قلمداد می کند.

علم در جای جای خاطراتش سخن از ملاقات با معشوقه هایش می راند و با این که با ده ها فاسقه ارتباط داشته، همیشه چشمش به دنبال نوامیس مردم بوده است.

همسر مزاحم
علم همیشه همسرش را به چشم یک مزاحم می دید و به این جهت سعی می کرد در مسافرت ها بدون او سفر کند و به جای آن با یکی از معشوقه هایش به سفر برود! و حتی سفرهایی که نیز با حضور همسرش متقارن می گردیده، وی همیشه نالان و شاکی از این حضور بوده!

تدبیر همسر جناب علم
خانم علم در زمان حیات شوهرش، حتی با این که هنوز به صورت کامل به یادداشت های همسرش دسترسی نداشته بود ولی از هرزگی های او کم و بیش آگاهی داشت و یکبار هم از دست شوهرش دست به خودکشی زده بود.
در مجموعه ی تاریخ معاصر ایران، که از طرف موسسه ی پژوهش و مطالعات فرهنگی منتشر می شود، وصیت نامه ای که به خط و امضای خانم علم منتشر شده تا حدی گویای این مطلب است.

سندی که به عنوان وصیت نامه چاپ شده در روی یک برگ کاغذ مارک دار وزارت دربار شاهنشاهی نوشته شده و یک وصیت نامه عادی نیست.
متن این سند از مجموعه ی تاریخ معاصر ایران است که در اینجا نقل می شود.

                                                 وصیت نامه ملکتاج علم (قوام) خطاب به دخترانش (رودابه و ناز)
                             نشان تاج
دربار شاهنشاهی
شنبه 9 آبان ماه 1352
نور چشمان عزیز. این چند کلمه را می نویسم که بدانید مقداری از زمین های یافتی آباد تعلق دارد به همشیره بسیار عزیزم، باید بهترین نقطه به ایشان داده شود. یعنی هر جور مایل باشد همان طور عمل بکنید خیلی متشکر می شوم. با عزیزان بهتر از جانم خداحافظی می کنم. امیدوارم اگر کار بدی در زندگی نسبت به شما کرده ام مرا ببخشید. رودابه و ناز عزیزم را زیاد می بوسم و قربان می روم.
                                                                       مادرتان ملکتاج علم

«در ذیل نامه یا وصیت نامه چند سطر دیگر به شرح زیر اضافه شده است:»
تقاضای دیگر من این است که نور چشمان سیاه نپوشند. اسد هم کراوات سیاه نزند و ختم هم نگذارند، بلکه همه خوشحالی بکنند. مخارج ختم را به فقیر بدهید.

ملکتاج علم
برای این که بابا بتواند بدون سر خر به زندگی خود ادامه بدهد خود را از بین می برم. امیدوارم هر روز که می گذرد بیشتر از زندگی خود بیشترین لذت را ببرد و کیف بکند. من برای او دردسر بزرگی بودم.

منابع:
1- قانعی، سعید. فرح پهلوی از تنهایی تا غربت، تهران: به آفرین، 1389.
2- سقوط؛ مجموعه سخنرانی ها و مقالات دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1387.
3- تاریخ معاصر ایران. تهران: نشریه ی موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، کتاب دهم.

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.