درباره جزئیات ساخت این سریال با «سروش محمدزاده» کارگردان این مجموعه تلویزیونی که پیش از این سریال پلیسی «نوار زرد» و کمدی «همبازی» را برای شبکه۲ ساخته گفتوگو کردیم. مشروح آن را در ادامه میخوانید.
شخصیت سعید سردشتی برای ساخت یک درام چه جذابیتهایی داشت؟
وقتی کتابهای «عصرهای کریسکان» و «برده سور» را خواندم با شخصیتهای آزاده و محکمی در منطقه کردستان آشنا شدم. کتاب «برده سور» خاطرات یک زندانی در زندان برده سور که یکی از زندانهای مخوف کومله در آن دوران بوده را تعریف میکند. «عصرهای کریسکان» هم روایت زندگی سعید سردشتی از سالهای ۵۷ تا دهه ۷۰ است. وقتی این کتابها را خواندم با شخصیت خاص و محکمی روبهرو شدم که سختیها و رنجها، قامتش را خم نکرد. بارها در معرض مرگ حتمی قرار گرفت اما کشته نشد. این اتفاقها برای خواننده، جذاب و شنیدنی است. سعید سردشتی در بمباران سردشت شیمیایی شد و سال گذشته هم به شهادت رسید. او زنده ماند تا رنج و سختیهایش را برای آیندگان روایت کند. شخصیت عجیبی داشت گاهی او را شبیه به یک سامورایی میبینیم که بسیار خشک و جدی است، گاهی بسیار لطیف و شاعر مسلک و گاهی طناز و شوخطبع است. اینها ویژگیهایی است که برای خلق یک شخصیت در اثری نمایشی، جذاب است.
آثار اقتباسی چه حساسیتهایی دارد و شما در ساخت این اثر اقتباسی با چه حساسیتهایی مواجه بودید؟
اگر اقتباس نعل به نعل باشد و قرار باشد عیناً ساخته شود حتماً حساسیتبرانگیز خواهد بود. ما از همان ابتدا تصمیم گرفتیم اسامی شخصیتها را تغییر دهیم و اشاره کنیم این اثر الهام گرفته از زندگی چه شخصیتی است. اگر قرار باشد عین به عین، کاری را انجام دهید آن وقت ملزم میشوید تمام جزئیات زندگی آن شخصیت و تمام شخصیتهای اطراف آن را عیناً بازنمایی کنید. این کار به شدت سخت است و وقتی بازنمایی میکنید تمامی افرادی که درباره آنها صحبت شده، حساس میشوند که چطور به تصویر درآمدهاند در حالی که ضرورتی هم نداشت چون هدف ما از ساخت این سریال، نمایش رنجهای آن دوران بوده که در قالب چنین قصهای روایت شده است. در چنین شرایطی اقتباس عین به عین به درد ما نمیخورد و ما تصمیم گرفتیم از کلیت کار، الهام بگیریم. در این شرایط حساسیتها کمتر شده بود در عین حال حساسیتهای محتوایی وجود داشت و باید مراقب میبودیم تا واقعیتهای تاریخی دچار تحریف نشود. فیلمنامه اثر هم با خواندن چند رمانِ همعرض این آثار، گفتوگو با نویسنده کار که خودش شاهد عینی اتفاقهای آن دوران بوده، صحبت با چند شاهد عینی دیگر، دیدن مستندهای مرتبط با اتفاقهای آن زمان و خواندن مقالات مربوط به آن دوران، نوشته شد.
موضوعی که شما در سریال به آن پرداختید، موضوعی مهجور در تولیدات سیما بوده، تلویزیون اگر درباره اتفاقهای دهه ۶۰ هم تولید اثر داشته کمتر سراغ اتفاقات کردستان و تحرکات کومله در آن دوران رفته است، ساخت چنین آثاری میتواند این مقطع تاریخی را از مهجوریت درآورد؟
به نظرم متولی ساخت «سوران» که حوزه هنری است این کار را کرده است. کتابهای «عصرهای کریسکان» و «برده سور» هم توسط این مجموعه منتشر شده است چون دغدغه حوزه جغرافیای مظلوم و مهجور کردستان را دارد. این نخستین سریالی است که مرکز سریال سوره تولید کرده و پس از پایان مراحل تولید، مدیران تلویزیون نتیجه را که دیدند، نگرانیهایشان رفع شد و پخش کار را به عهده گرفتند. به نظرم آفرین اول را باید به نهاد متولی کار یعنی حوزه هنری گفت که پیشقدم شد. «سوران» نخستین سریالی است که درباره تحرکات حزب کومله در کردستان برای پخش از تلویزیون ساخته شد.
یعنی تلویزیون دارد وارد عرصه تولید اثر درباره مقاطع حساسی از تاریخ معاصر میشود که کمتر به آنها پرداخته شده است؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد و اتفاقهای تاریخ معاصر کشور بدون انحراف و با صراحت به تصویر کشیده شود.
قصه سریال سوران در اواخر دهه ۵۰ و در منطقه کردستان میگذرد، به سختیهای تولید هم اشاره میکنید؟
وقتی قصهای را به بیش از ۴۰سال پیش ببرید خبری از آن بافت فرهنگی و شرایط جغرافیایی نیست به ویژه اینکه جغرافیایی را برای بازنمایی مد نظر داشتیم که حتی وقتی به محل اصلی آن حوادث هم رفتیم مثل چهار دهه پیش نبود. سختیهای تولید در چنین شرایطی بیشتر میشود. مدیر هنری پروژه، دکتر محمدرضا شجاعی بود که ید طولایی در بازسازی دهههای ۵۰ و ۶۰ دارد، طراحی صحنه هم بر عهده فریاد صالحی بود که سالها با دکتر شجاعی همکار است. گروه طراحی صحنه، فضای اصلی کار را در سردشت پیدا کردند. فضای آنجا خام بود و دکور را با وسواس خاصی ساختند. برای طراحی لباس هم در مرحله پیشتولید، صدها دست لباس از روستاهای کردستان تهیه شد و آکسسوآر مربوط به آن سالها در منطقه شناسایی و خریداری شد. در چیدمانی که انجام دادیم سعی کردیم به فضای آن سالها نزدیک شویم. دشواریهای زیادی را در دوران پیشتولید و تولید سپری کردیم. به هر حال وقتی از لوکیشن آپارتمان و فضای شهری دور میشوید، طبیعی است کار سختتر میشود اما لذت فضاسازی، میزانسن و دکوپاژ کردن در چنین فضایی بیشتر از فضاهای شهری و آپارتمانی است چون مجبور میشوید لایههای بیشتری از تصویر را پر کنید و وقتی قرار است شهر یا محلهای را بسازید که فضای آن برای مخاطب باورپذیر است، کاری سخت است و لذتبخش. امیدوارم نتیجهای که بدست آمده مورد نظر و رضایت مخاطبان باشد.
در ترکیب بازیگران، سراغ چهرههای جدید رفتید به ویژه برای نقش «سوران» که مهدی نصرتی ایفاگر آن است، انتخاب بازیگران بر چه اساسی بود؟
مهدی نصرتی پیش از این سریال، دو فیلم سینمایی بازی کرده بود. پیش از تولید سریال، بهمن حسینی به عنوان برنامهریز و دستیار اول کارگردان به جمع ما اضافه شد و درباره ترکیب بازیگران با هم صحبت کردیم. تأکیدم این بود که از بازیگران تئاتر که در تلویزیون دیده نشدهاند، استفاده کنیم. حسینی به من گفت بازیگری را میشناسم که پیشتر با او کار کردم و توانمند است. من فیلمهای «لباس شخصی» و «دربست» را از مهدی نصرتی دیدم و بازیاش را پسندیدم. البته این فیلمها هنوز اکران نشدهاند و «سوران» نخستین تصویر از او است که به مخاطب عام نشان داده میشود. ما در چیدمان بازیگران به سمت باورپذیری رفتیم و چهرههایی کمتر شناخته شده، باورپذیر و ترجیحاً از خطه کردستان را انتخاب کردیم. در چند مورد معدود از بازیگران شناخته شدهتر استفاده کردیم از جمله زندهیاد حسام محمودی، علیرضا جعفری و توماج دانش بهزادی که با گریمها و نقشهای متفاوتی بازی داشتند. فیلمبرداری کار اواخر اسفند پارسال تمام شد و نقش زندهیاد حسام محمودی هم در این کار به پایان رسیده بود.
شما موافق پخش هفتگی سریال بودید یا پخش شبانه را ترجیح میدادید؟
من سریال «گیلدخت» را به صورت هفتگی دنبال نکردم و نمیدانم اقبال مخاطبان تلویزیون به پخش هفتگی این سریال چگونه بوده است. قرار بود «سوران» را هم در ۱۳ قسمت تولید کنیم ولی در تدوین نهایی به ۱۸ قسمت رسید، شاید اگر پخش شبانه هم برای سریال اتفاق میافتاد بد نبود ولی باید منتظر ماند و دید که بازخورد مخاطبان از پخش هفتگی این سریال چگونه است.
نظر شما