خیلی امام رضایی بود. حکم ریاست قوه قضائیه را که از حضرت آقا دریافت کرد، پیش من گریه می‌کرد و می‌گفت نمی‌خواهم از حرم امام رضا (ع)، از نوکری امام رضا (ع) بروم ولی چون حکم حضرت آقا هست، می‌پذیرم...

روایتی از ۵۰ سال رفاقت

تولیت آستان قدس رضوی در برنامه‌ای که شب گذشته به صورت زنده از شبکه یک پخش شد، به ذکر خاطراتی از رییس‌جمهور شهید پرداخت. ایشان سخن را این‌گونه آغاز کردند: «مفتخر هستم از کنار مضجع شریف حضرت ثامن الحجج (ع) و روز میلاد مبارک آن حضرت خدمت همه بینندگان عزیز شهادت رئیس‌جمهور عزیز و محبوب را و همراهان عزیزش را تسلیت عرض کنم. حقیقتا تحمل حادثه برای همه ما مشکل و دشوار است. اول خدمت رهبر عظیم‌الشأن انقلاب که مطمئناً بیش از همه از این مصیبت بزرگ رنجیده خاطر شدند تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند برایشان صحت و سلامتی و طول عمر درخواست می‌کنم. همه حوادثی که اتفاق می‌افتد در دفتر  الهی ثبت و ضبط شده، چیزی و امری خارج از اراده الهی صورت نمی‌گیرد. او مولای ماست و آقای ماست. به خداوند باید توکل و اعتماد کنیم و دل در گروی عنایت او قرار بدهیم تا این حادثه قابل تحمل باشد».

رفاقت و برادری ۵۰ ساله

تقریبا دوره آشنایی ما با این برادر عزیز به ۵۰ سال قبل برمی‌گردد. همین سال‌های ۵۳ و ۵۴ که بنده و ایشان قم بودیم. در یکی دو تا جلسه که بزرگترهای ما داشتند آقای رئیسی را دیدم و سوال کردم که ایشان که هستند، اهل کجا هستند؟ گفتند از بچه‌های مشهد هستند. خود این یک نقطه اتصالی بود. و یک نقطه اتصال مهم‌تر این بود که متوجه شدم ایشان یتیم هستند. عجیب نسبت به این مساله من همه احساسات و عواطفم تحریک شد و موجب پیوند ما شد. من پدر داشتم گرچه من هم در ۱۹ سالگی یتیم شدم سال ۵۶، ولی آن زمان وقتی فهمیدم ایشان یتیم هستند نسبت به ایشان یک حس خاصی پیدا کردم. سعی کردم خودم را به او نزدیک کنم به وی محبت کنم با او رفیق بشوم. منشأ دوستی ما این مسئله بود. این قضیه باعث شد من روز به روز ارتباطم را با ایشان بیشتر کنم. چند سالی مدرسه آیت‌الله بروجردی معروف به مدرسه خان هم‌حجره بودیم. در دوران مبارزه که دژخیمان رژیم ستمشاهی مدرسه خان را اشغال کردند، یکی از مراجع خانه‌ای را اجاره کردند برای جمعی از طلاب و من و آقای رئیسی رفتیم توی آن خانه. باز آنجا هم با هم در یک اتاق بودیم. ۲ سال از من کوچک‌تر بودند. در دوران مبارزه و راهپیمایی‌ها و شرکت در اجتماعات انقلابی همان شور انقلابی که در عمده طلاب جوان بود در این رفیق عزیز ما هم بود. غالباً با هم بودیم. کمتر موقعی بود که ما با هم نباشیم. از روز اولی که بعد از آن مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات علیه امام رضوان الله تعالی علیه، اجتماعی صورت گرفت و طلبه‌ها جمع شدند منزل مرحوم آیت‌الله عظمی گلپایگانی، با آقای رئیسی با هم آنجا بودیم تا روز ۱۹ دی که منزل آقای نوری اجتماع بود. من و آقای رئیسی با هم شاهد کشتاری که صورت گرفت بودیم و برگشتیم مدرسه. در همه این صحنه‌ها با هم بودیم و ایشان حضوری فعال، بانشاط و پرانگیزه در همه صحنه‌های انقلاب داشت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید.

نمی‌توانستیم از هم جدا باشیم

اوایل انقلاب حدود یک سالی با هم مسجدسلیمان بودیم . برادر من مرحوم آیت‌الله مروی نماینده امام در مسجدسلیمان و بهبهان بودند. آن موقع آنجا نه دادگاه انقلاب داشت و نه سپاه. ما با آقای رئیسی از حجره‌مان در قم وسایل‌مان را بستیم و رفتیم مسجد سلیمان. یک سال آنجا بودیم و دادگاه انقلاب و سپاه را تشکیل دادیم و بعد به اهواز آمدیم. بعد از آن من آمدم تهران در دفتر دادستانی کل انقلاب شهید قدوسی رضوان الله، ایشان هم دادستان کرج شد. ولی معمولاً آخر هفته‌ها همدیگر را می‌دیدیم. نوعاً سفرهایمان با هم بود، چند سفر مکه با هم رفتیم. جوری تنظیم می‌کردیم که سفرها با هم باشیم. نمی‌توانستیم جدای از هم باشیم. واقعا حال معنوی خوبی داشت، به خصوص در سفرهای زیارتی. چند سفر حج با هم بودیم، یکی دو سفر عتبات عالیات با هم بودیم حال خوبی داشت. خیلی حال خوبی داشت من واقعا غبطه می‌خوردم به حالشان.

زندگی ساده‌ای داشت

آقای رئیسی انقلابی متسلب به نظرات امام راحل عظیم الشأن و بعد هم خلف صالح امام، رهبر عظیم انقلاب بود. واقعا معتقد و باورمند بود. با این حال هیچ وقت در مورد دیگران که فراز و نشیب‌هایی در زندگی‌شان، در مسائل سیاسی‌شان به وجود می‌آمد از دایره انصاف خارج  نمی‌شد. در عین حال که حقیقتا انقلابی بود؛ آنجایی که مبارزه با منافقین بود آنچه امام فرمودند و ایشان تشخیص داده بود که نظر امام رضوان الله همین است بدون هیچ مماشاتی و مسامحه‌ای و سهل‌انگاری نظر امام را تأمین می‌کند و آنچه وظیفه داشت انجام می‌داد. در دوره رهبری رهبر معظم انقلاب همان اعتقاد، همان باورمندی نسبت به رهبر عظیم الشأن. اما در مورد دیگرانی که دچار فراز و نشیب‌هایی بودند، یا گاها مواضع‌ اشتباهی داشتند، با انصاف بود. هم مسلط و مقید به اصول و مبانی انقلابی و در عین مقید به اصول و ضوابط اخلاقی. خیلی منصف بودند. آقای رئیسی جنسش جنس خوبی بود. خدا می‌داند در خانه امام رضا(ع) این را دارم عرض می‌کنم، خلاف اعتقادم نمی‌گویم، خیلی جنسش خوب بود. ذات خوبی داشت. هر کسی، هر مدیری، هر سیاستمداری در حوزه کاری‌اش می‌تواند سلایق یا دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشد، اما کسی نمی‌تواند در مورد خوش‌ذاتی و خوش‌جنسی آقای رئیسی حرفی بزند. اگر بگویند حقیقتا بی انصافی کرده‌اند. زندگی ساده‌ای داشت. برایش مقدور بود، نه از راه حرام که از راه حلال که زندگی مرفه‌تری داشته باشد. ۳ سال تولیت آستان قدس بود، حق التولیه که یک حق قانونی مشروع و طیب و طاهر است را ریالی ایشان برنداشت. من که آمدم گزارش کردند که این حق التولیه سه سال آقای رئیسی است. گفتم تصرف نکنید این مال شخصی است، حق التولیه ایشان است. به آقای رئیسی گفتم ما این را کنار گذاشتیم، چه کارش کنیم، ایشان گفت من نمی‌خواهم اگر آستان قدس ۳-۲ تا زمین به ما بدهد، این پول را ببرید درمانگاه بسازید و این کار را کردیم و درمانگاه ساختیم. این حق خودشان بود و ریالی برنداشت. سه تا درمانگاه در مناطق محروم ساخته شد. زندگی ساده‌ای داشت.

دوست نداشت از آستان قدس برود

خیلی امام رضایی بود. حکم ریاست قوه قضائیه را که از حضرت آقا دریافت کرد، پیش من گریه می‌کرد و می‌گفت نمی‌خواهم از حرم امام رضا (ع)، از نوکری امام رضا (ع) بروم ولی چون حکم حضرت آقا هست، می‌پذیرم. حتی این را به من گفت شاید یک روزی دلم می‌خواست، ولی الان که این مدال نوکری حضرت رضا را دارم این منصب را نمی‌خواهم. مقید بود در فرصت‌های مختلف خودش را به زیارت حضرت برساند، ایشان به نیت زیارت می‌آمد نه صله رحم. یعنی اصل سفرش به نیت زیارت بود نه دیدن اقوام و خویشان. به مناسبت‌های مختلف می‌آمدند، ایام زیارتی، ایام شهادت حضرت. ایشان موقعیت پیدا می‌کرد مشهد می‌آمد. زیارت‌هایش طولانی بود. سه ساعت، چهار ساعت زیارتشان طول می‌کشید. حتی در دوران ریاست جمهوری. من سوال می‌کردم از دوستان که آقای رئیسی کی مشرف شدند و کی رفتند. مثلاً ساعت یک شب آمدند تا اذان صبح نماز خواندند و رفتند تهران. حقیقتاً امام رضایی بود. هفته گذشته بود که ایشان به مناسبت کنگره حضرت رضا(ع) مشرف شدند و باز یک زیارت چند ساعته و برگشتند. خیلی اهل زیارت و توجه و توسل بود. همیشه به ما می‌گفت برای ما دعا کنید. شما که کنار حضرت رضا هستید دعا کنید. از حضرت بخواهید. باور داشت توسل به حضرت را، عنایت به حضرت را.

پایه‌گذاری خدمات اجتماعی جدید در آستان قدس

دوره کوتاه سه ساله تولیت آستان قدس رضوی بودند ولی منشأ خدمات خوبی شدند و در حوزه‌های خدمات اجتماعی فعالیت‌های خوبی را پایه‌گذاری کردند. قبلا هم بود ولی در دوره ایشان گسترش پیدا کرد. توجه به زائران و توجه ویژه به زائران احسان‌پذیر. همین زائرسرایی که ساختند، که بتوانند زائران عزیزی که امکانات کمتری دارند از این موقعیت‌ها و فضاها استفاده کنند. اصل را بر زیارت زائران و خدمت به آن‌ها قرار داده بود. یادم هست یک وقتی برای یکی از بزرگانی که در حرم مطهر مدفون هستند، برای سالگرد ایشان می‌خواستند مراسمی بگیرند. ایشان به آن بزرگ هم خیلی اخلاص داشت ولی گفت در حد ۲۰ دقیقه یک محدوده کوچک. هیچ چیزی نباید مانع زیارت شود، اصل در اینجا زیارت و زائر است. ما حق نداریم، اجازه نداریم که برنامه‌ای داشته باشیم که برای زائرین محدودیت ایجاد شود. خیلی به این مسئله توجه داشت. حقیقتا آقای رئیسی بر پست و مقام سوار بود. پست بر او سوار نشد. این را من با همه وجودم حس کردم. خدا می‌داند رفتارش، از آن روزی که بچه یتیم بود در قم و تا این روزی که رئیس‌جمهور شد فرقی نکرد. تواضعش، اخلاقش، نوع تعاملش با دیگران، من فرقی ندیدم. این تصنعی نبود. اگر تصنعی بود یک جا خودش را نشان می داد. همینی بود که بود. این تأثر مردم با اشکال مختلف و تنوع مردم نه یک بخش و قشر خاص، جمهور، نتیجه همین است. کسی که عمل صالح انجام می‌دهد خودش را خدمتگزار مردم می‌داند این گونه دل‌ها را به سوی خود جذب می‌کند.

خاطره‌ای از رئیسجمهور شهید در زیارت امیرالمومنین(ع)

ایشان خاطره‌ای از سفرشان به نجف برای من تعریف کرد. معمولا اینطور بود که چیزی برای‌شان پیش می‌آمد را به من به عنوان دوست می‌گفت. آقای رئیسی تعریف ‌کرد در سفری به  شهر نجف خدمت امیرالمومنین رسیدم  و خطاب به حضرت گفتم «آقا ما هر وقت مشرف می‌شویم خدمت‌تان، شما که جواب ما را نمی‌دهید». دلم شکسته بود و داشتم این‌ها را خدمت امیرالمومنین می‌گفتم و ادامه دادم: «این بار چیزی نمی‌خواهم فقط نماز می‌خوانم و زیارت می‌کنم و می‌روم. رفتم و مشغول نماز شدم یک لحظه دیدم کسی به پشتم زد و گفت: «آقا می‌فرمایند کارهای‌تان را برای خدا انجام دهید ما هم پشتیبانی‌تان می‌کنیم». من نگاهم کردم دیدم کسی پشت سرم نبود ولی من آن صدا را شنیدم! امیرالمومنین در ایشان لیاقتی دیدند و پاسخ ایشان را بعد آن گله در حرم‌شان بلافاصله دادند و این مرد واقعا کارهایش را برای خدا انجام می‌داد.

محل دفنش در حرم را مشخص کرده بود

چند سال قبل همان زمانی که مدال نوکری خادمی حضرت رضا (ع) به سینه من زده شد به من گفتند دوست دارم در فلان نقطه حرم دفن شوم. آن مکان را مشخص کردند و از من خواستند کاغذی بدهم که هر وقت فوت شدند حتما آنجا دفن شوم. من به ایشان گفتم من قبل از شما از این دنیا می‌روم. اصرار کردند و من گفتم اصلا دلم نمی‌آید چنین کاری کنم. اصلا تصور نمی‌کردم روزی شاهد فقدان و شهادت این برادر بزرگوار خودم باشم.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.