[شهری] که دو امام جمعه شهید دارد، تبریز است: شهید آیت الله قاضی طباطبایی و شهید آیت الله مدنی. هر دو این ها نیز سیّد هستند. ان شاءالله که سومی نیز به آن ها محلق بشود.»

این صحبت های آیت الله سید محمد علی آل هاشم امام جمعه تبریز در تمنای شهادت، مسئله ای است که با توجه به حُسن شهرت و مشی مردم مدارانه‌ای که عموم مردم از ایشان در خاطر دارند، ما را ناخودآگاه به یاد گزاره «شهیدانه زیستن» می اندازد. منظورم همان سخن معروف حاج قاسم است که گفته بود:«:«تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، رفتار او، اخلاق او استشمام شد، بدانید که او شهید خواهد شد. تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند. قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند.»

طبیعی است که سرنخ طرح چنین گزاره‌ای در دوران معاصر را می توان به ایام دفاع مقدس و برگرفته از اسلام ناب محمدی جست و کرد، ولی سر و شکل دادن به آن و ارائه آن به عنوان طرحی برای زندگی را مشخصاً می توان به مکتب حاج قاسم سلیمانی مربوط دانست. با شهادت او در دی ماه 98 بود که این گزاره ، نه از طریق بلندگوهای تبلیغاتی، بلکه با نمایان شدن زوایا و ناگفته های زندگی مجاهدانه او طی این سال ها، پررنگ شد. چرا در این فقره پروپاگاندا و تبلیغات جواب نمی دهد؟ پاسخ روشن است؛ مردم به عنوان مخاطبانی هوشمند به سرعت می توانند تک تک مولفه های شخصیتی و کنش‌های رفتاری یک فرد را از دید صدق و کذب یا خالصانه یا ریاکارانه بودنش تشخیص دهند. آنکه بخواهد بازیگر باشد و نقش بازی کند، هرچقدر هم پیش خودش فکر کند که دارد کارش را خوب انجام می دهد ولی بالاخره مشتش جلوی مردم باز می شود. و صد البته که این مسئله را باید در طول آن نگاه توحیدی « تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء » تفسیر کرد.

آیت الله سید محمد علی آل هاشم که حالا نام او به عنوان سومین امام جمعه شهید تبریز ثبت شد، همچون حاج قاسم همین مسیر را رفت. او تمنّای شهادت داشت و آن را از رهگذر زیست شهیدانه جست و جو می کرد. همین بود که به او نه امام جمعه بلکه «امام روزهای هفته» لقب داده بودند. پدرش آیت الله محمدتقی آل هاشم وصیت کرده بود که پسرش بر او نماز میت را بخواند چرا که او را عادل و متقی می داند. او در کسوت امام جمعه تبریز آنقدر در حق همه پدری کرده بود که حتی خود پدر هم می گفت:«من ایشان را به خودم پدر می دانم.»

مسئله ای که در این بین نباید از آن غفلت کرد، کارکرد دگرگرایانه این گزاره است. «شهیدانه زیستن» از این جهت به شدت در خدمت نوعی از تربیت است در خدمت اجتماع و سازندگی آن  است. مرحوم شهید سیدمحمدباقر صدر در تشریح منافع پیش روی آدمی، آن ها را به دو دسته کلی تقسیم می کند. دسته اول منافعی است که دستاوردهای مادی آن نصیب فردی می‌شود که بدست آوردن آن منفعت به کار و تلاش خود فرد بستگی دارد و دسته دوم، منافعی که به شخصی می‌رسد که خود مستقیماً برای دستیابی به آن‌ها تلاش نکرده است. استدلال محمدباقر صدر این است که برای دستیابی به منفعت دسته دوم، تمام آدم‌ها به تربیتی نیاز پیدا می‌کنند که به انسان دگرگرایی بدهد و فراتر رفتن از لذات شخصی در انگیزه را در او به وجود آورد؛ یعنی او را برای کوشش در راه اجتماع تربیت کند.

شهید صدر، شرط لازم و ضروری چنین تربیتی را نیز خالصانه و صرفاً برای خدا بودن می داند. و کیست که نداند نمی شود از شهیدانه زیستن گفت و ناخالصی داشت؛ به قول شهید فخری زاده:« ما امید داریم که شهید شویم، ولی باید ببینند که چقدر خلوص در ما می بینند. به میزان خلوص آن مقام حاصل می‌شود.»

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.