سخن گفتن از سجایای علمی مرحوم علامه علی رجبی دوانی در این فرصت مختصر، کاری مشکل است، اما به مصداق «ما لایدرک کُلُّه لا یترک کلُّه»، تلاش می‌کنم شمه‌ای از آن را بیان کنم.

قدس آنلاین- سخن گفتن از سجایای علمی مرحوم پدرم در این فرصت مختصر، کاری مشکل است، اما به مصداق «ما لایدرک کُلُّه لا یترک کلُّه»، تلاش می‌کنم شمه‌ای از آن را بیان کنم.

ایشان از دوره کودکی اشتیاق فراوانی به مطالعه و کسب علم و ارشاد مردم داشت و همین علاقه بود که آن مرحوم را به وادی زندگی طلبگی و روحانیت کشاند. زندگی پدرم در مطالعه و نوشتن و گویندگی خلاصه شده بود، حتی در مجالس خانوادگی و سفرها به دنبال امور ناشناخته و نادیده بود؛ بنابراین بخش مهمی از اطلاعاتشان را دیده‌ها و شنیده‌های موثق از افراد آگاه و باتجربه و دنیادیده تشکیل می‌داد و بارها این کلام حکیمانه را برای ما بیان می‌کرد که: «خذوا العلم عَنْ أفواه الرجال؛ دانش را از زبان افرد آگاه و عالم فرا گیرید».

اما انتخاب رشته مطالعات و تحقیقات ایشان از سر تفنن نبود، بلکه رویکردشان به علم تراجم رجال و تاریخ اسلام و نهضت‌های اسلامی در ایران و جهان اسلام - که اغلب آثارشان را تشکیل می‌دهد- به سبب نیازی بود که احساس می‌کردند جامعه علمی و دینی ما بیش از هر زمانی بدان نیازمند است.

به عبارت دیگر، آثار ایشان هر کدام پاسخ به یک نیاز فکری و اجتماعی یا سیاسی زمان خود است، که البته این نیاز را بیشتر در شناساندن زندگی و خدمات دینی و علمی علمای شیعه می‌دانستند که محصول آن، نگارش ۱۰جلد کتاب ماندگار، به نام «مفاخر اسلام» بود که دومین کتابشان که به شرح زندگی و افکار و آثار وحید بهبهانی (اعلم علمای قرن دوازدهم هجری) اختصاص داشت، مورد تقدیر بی‌سابقه آیت‌الله بروجردی قرار گرفت. این در حالی بود که ایشان در آن هنگام ۲۷ ساله بودند.

همان گونه که بیان شد، بخش دیگری از تألیفاتشان را آثاری تشکیل می‌دهد که به مقتضای زمان نوشته‌اند که داستان‌های اسلامی از آن قبیل است. هنگامی هم که نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) آغاز شد، ایشان کمر همت بربست و به نگارش آن نهضت در حال وقوع پرداخت که یکی به نام «نهضت دو ماهه روحانیون ایران» در سال ۱۳۴۱ و دیگری کتاب ۱۰جلدی «نهضت روحانیون ایران» در پیش از انقلاب بود که ادامه آن پس از انقلاب انتشار یافت. زمانی هم که نسل‌کشی در بوسنی و هرزگوین رخ داد و همه جوامع غربی در برابر آن سکوت اختیار کردند، پدرم برای نشان دادن سابقه اسلامی این سرزمین در نشر فرهنگ و معارف اسلامی، کتاب «علما، شعرا و دانشمندان بوسنی و هرزگوین» را در حالی که در بستر بیماری بود، تألیف کرد.

این آثار و تألیفات در حالی صورت می‌گرفت که ایشان به هیچ دستگاهی مربوط نبود و صرفاً از طریق حق‌التألیف اندک و حق‌التدریس، امور خانواده را با عزت نفس و گشاده دستی اداره می‌کرد. با آنکه مجموع آثار ایشان به ۱۱۰جلد کتاب بزرگ و کوچک بالغ می‌شد، اما وقتی خودش را با علمای سلف از قبیل علامه مجلسی(ره) و حاج شیخ عباس قمی(ره) و شیخ آقا بزرگ طهرانی(ره) یا علامه امینی(ره) مقایسه می‌کرد، خود را مغبون می‌دانست. بارها به ما می‌فرمود، در عالم اسلام، دانش‌اندوزی با ناداری و تنگدستی ملازم بوده است و هیچ گاه ثروت با دانش در جهان تشیع جمع نشده است و در تأیید نظرش این حدیث قدسی را می‌خواند که: «وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ؛ دانش در گرسنگی نهاده شده است». از این رو، همیشه به ما سفارش می‌کرد، به اندک مال دنیا قانع باشید و سعی کنید ثمردهی بیشتر علمی داشته باشید. زندگی ایشان مَثَل اعلای این حدیث قدسی بود.

 ویژگی دیگر ایشان، احترام به علما و دانشمندان گذشته و حال بود. بسیار تأکید داشت، اگر نوشته یا سخنی را از کسی نقل می‌کند، مأخذ آن را حتماً بنویسد یا بگوید و خود بسیار بدان پایبند بود. متقابلاً اگر احساس می‌کرد نویسنده یا گوینده‌ای نوشته یا سخنی را از دیگری بدون ذکر نویسنده یا گوینده اصلی نوشته یا نقل کرده است، سخت برمی‌آشفت و به آن کار عنوان «سرقت» میداد.

مواردی را که در این فرصت مختصر برشمردم، گوشه‌ای از توشه و سجایا و اخلاق علمی ایشان بود. خداوند متعال ایشان و همه خدمتگزاران صادق به فرهنگ و معارف اسلامی و شیعی را با اولیا و صالحان خویش محشور فرماید و به ما توفیق پیروی از راهشان را عنایت فرماید.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها