سلام حضرت عشق! سلام دوست تر از خودمان به خودمان! پشت به کولاک و بورانِ تنهایی کرده ایم... می دانیم قرار است باز قدر هزار سال آرام شویم... عافیت بگیریم... قرار است بنا شویم... ازنو...

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: در جوار درودهای زلال و مناجات هایی که طعم اوج می دهند... کوچ اند...

دوباره گریخته ایم از جنگ... از هوای گسِ روزگار... از چنگ و دندانِ بَدان... تا فصل آخر سال را، بیاوریم به پای بوس ملکوت تان... تا علی گویان از غربت به درآییم... تمام و کمال... تا آشوب نباشیم... سوت و کور نباشیم...

مهربانا! عمریست خوابی به چشم نداریم از شوق مشهدی شدن و سیلِ اشک، رخسارمان را شلوغ کرده است... آنقدر حال مان زیباست که بهارها، انگشت به دهان مانده اند... بی گمان نمی دانند طوافِ ضریح تان چه علاج بی توصیفی ست!

سلام طبیب ترین! سلام ایمانِ هشتمین! کاش از بغض های شادمانه مان باخبر باشید... از کلمات سر به هوایی که قول داده اند رازدار و خویشتن دار بمانند... از سکوت و نگاهی که راستگویند... از گیج بودن های ممتدمان...

کاش از رگبار سلام ها و صلوات هایمان، از چشم برنداشتن های حریصانه مان، باخبر باشید... از شعف برخاستن و پروازمان... از کوچ خُجسته به جغرافیایی که بیش از زائر و مجاور، مَلَک دارد...

پشت به داد و ستد رعیت با رعیت کرده ایم دوباره... پشت به تکرار... پشت به ناکجاآباد خودمان... به حیرانی مُدام... به لشکر زمستان...

رخت منزّه بر تن پوشانده ایم تا قسمت اگر باشد به ملاقات ارباب و سلطان، شرفیاب شویم.. به زیارت یار... آنجا که تشنگانِ عالم به جرعه ای نور و مهر، شفا می یابند... آنجا که به غایت، گشاده روی و دست و دلباز است صاحبخانه اش...

سلام پیشوای پارسای شهید! سلام حبیبِ مریدان! و سلام اَمینَ اللَّهِ فی‏ اَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلی‏ عِبادِهِ / اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسی‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک‏ راضِیةً بِقَضآئِک، مُولَعَةً بِذِکرِک وَدُعآئِک، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیآئِک.

برچسب‌ها