رویا

  • لالایی‌ها خواب ندارند

    لالایی‌ها خواب ندارند

    خانجان بوی توت و گل محمدی می داد وقتی میان خماری بعدازظهرهای کودکانه جا خوش می کرد وسط چهار- پنج زاده ی دختری و پسری با یک مُشت لالایی شاهکار. با قصه هایی که انگار از قبل توی گنجه مرتب چیده بودشان. مثل لیوان های دوغ خوری معروفش.

  • خدا را شکر، کیش هست

    خدا را شکر، کیش هست

    چه سفر خاطره انگیز و جذابی! چه گشت و گذار مَلَسی! جانم برایتان بگوید پول ناقابل بلیط فدای سرمان. نباید که حتماً سر هر مسئله ای تپش قلب بگیرد آدمیزاد.

  • خواب زن، چپ است

    خواب زن، چپ است

    صدقه می گذارم. خواب های اَجق وجق که ماشاءالله، کم نیستند!