سیستان فراموش شده

  • استخوان‌های لای زخمِ سیستان

    استخوان‌های لای زخمِ سیستان

    زابل_حکایت است که در قدیم قصابی بود که به هنگام کار با ساتور، دستش را برید و برای مداوا نزد حکیمی رفت ،حکیم می‌خواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخمِ قصاب، استخوان کوچکی مانده است. می‌خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت، زخمِ دستِ قصاب را بست و به او گفت: باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد، کار قصاب در آمد. هر روز نزد حکیم میرفت و هم همان کار همیشگی را می‌کرد، اما زخم قصاب خوب نشد که نشد.