نامه دختر کوچک مددجو

  • دستانی کوچک با آرزویی بزرگ

    دستانی کوچک با آرزویی بزرگ

    بجنورد- صحبت‌های پدر و مادر که به پایان رسید؛ مادر رو به دختر کوچکش کرد و گفت: سمیرا تو می‌توانی بنویسی؟! من و پدرت که سواد نداریم. سمیرا درحالی‌که چشمانش از حرف مادر برق زد، گفت: من مامان؟