تهران چه خبر است که اینطور دل خبرنگاران شهرستانی را ربوده و عزمشان را برای هجرت جزم کرده که بند و بساطشان را جمع کنند و راهی غربت شوند، غربتی که اینچنین به مذاقشان خوش میآید و گاه، دل کندن از آن برایشان ناممکن مینماید.
اولین گروه خبرنگاران و روزنامه نگاران با اتوبوسهای ایران پیمای مشهد- تهران، راهی پایتخت شدند و چنان فضا را برای کار مساعد یافتند که جای پایشان را در فضای رسانه ای تهران محکم کردند و به جرأت میتوان گفت، نیمی از نیروی انسانی رسانههای پایتخت، مشهدی هستند.
آیا مسیر پیشرفت برای یک خبرنگار دور از پایتخت این است که کوله اش را بیندازد پشتش و راهی تهران شود؟
علی اکبر قاضی زاده، استاد ارتباطات میگوید: نه، راهش این نیست. روزنامه نگاران محلی نباید فکر کنند که راه پیشرفتشان آمدن به تهران است، شکل این معادله باید تغییر کند، به جای اینکه آنها برای همیشه یا مدتی طولانی بیایند پایتخت، بهتر است که استادان ارتباطات، دورههای کوتاه مدت یک هفته تا 10 روز را در تحریریه روزنامههای محلی داشته باشند و همراه با این بچهها کار کنند.
به گفته این استاد ارتباطات، چنین فضایی، زمینههای حرفه ای شدن را در آن رسانه محلی مهیا میکند.
او معتقد است؛ استعدادهای خوبی در مطبوعات محلی وجود دارد و به آثار رسیده برای داوری چند جشنواره مطبوعات محلی اشاره میکند که برخی از آنها، سطح بسیار خوبی داشته اند. لحنش رنگی از دلسوزی میگیرد، وقتی اشاره دارد که برخی از روزنامه نگاران در فضای خبری تهران هم دچار روزمرگی شده اند.
معلوم است که باید مهاجرت کنی!
مصطفی انتظاری که 11 سال در مشهد کار خبری کرده به بهانه تحصیل در مقطع دکترای علوم سیاسی عازم تهران شده و دبیر سیاسی هفته نامه سروش و خبرنگار سیاسی جام جم است، میگوید: کار رسانه ای در حوزه سیاست، فقط تهران .در پایتخت روی رسانهها بیشتر سرمایه گذاری میکنند. اگر دکتری هم تهران قبول نمی شدم حتماً میآمدم. وقتی در یک شهر، حداکثر سه روزنامه دو، سه هفته نامه است، اما در تهران بیش از 30 روزنامه و هفته نامه شناخته شده منتشر میشود، معلوم است که باید مهاجرت کنی.
او اضافه میکند: به خاطر محدودیت تعداد رسانهها در مشهد، عموماً به سمت باندی شدن پیش میروند و به راحتی نمی توان وارد حلقه بسته شان شد.
انتظاری معتقد است که در تهران هم چنین حلقههای بسته ای هست، اما به دلیل تعداد رسانههای بالایی که هست، جابهجایی بیشتر است. در مشهد، یک نفر 30 سال در یک رسانه میپوسد، چون جای دیگری برای کار نیست، تبدیل به کارمندی میشود که برای بازنشسته شدن روزشماری میکند، اما در تهران تا پیری، فرصت دیده شدن و شرایط کاری بهتروجود دارد، چون تکثر زیاد است تا بخواهی فکر کنی که به آخرش رسیدی، یک رسانه جدید و یک رقیب تازه سربلند میکند و تو باید تلاش کنی برای نشان دادن خودت و این رمز پویایی رسانهها در پایتخت است، اما فضای رسانهای مشهد همچون آب راکد میماند بی هیچ جنب و جوشی.
اگر برگردم، کار خبری نمی کنم
روزنامه نگاری که دوست دارد، روزنامه نگار بماند همیشه وسوسه آمدن به تهران را در سر دارد، اگر شرایط خانوادگی و شخصی به او فرصت تحقق این رویا را بدهد.
انتظاری میگوید: برخی از خبرنگاران شهرستانی که به تهران میآیند، ضد شهر خودشان میشوند. من شهرم را دوست دارم وقدرش را میدانم، اما اولویتم کار در مشهد نیست، ولی اگر بتوانم کاری برای بهبود شرایط
رسانه ای آن انجام دهم با حفظ موقعیت شغلی ام درتهران، انجامش میدهم.
مهدی شمشیری، دبیر ورزشی خبرگزاری ایلنا که سالها پیش به تهران رفت، دلیل مهاجرتش را فرار از جو خبری نه چندان دلچسب مشهد دانسته ومی گوید: هر بار که به مشهد میآیم و دیدارهایم با دوستان خبرنگار تازه میشود، از اینکه به تهران رفته ام، خوشحال میشوم. حضور در فضای خبری پایتخت به لحاظ کمی و کیفی شاید روی کار یک خبرنگار چندان تأثیری نداشته باشد، اما جو روانی حاکم بر آن، مهم است.
او ادامه میدهد: اگر بر خلاف میلم به مشهد برگردم، دیگر دنبال کار خبری نمی روم، بازگشت من به مشهد یعنی خداحافظی با عرصه خبر، چون فضای خبری حاکم بر مشهد را به خاطر باندبازیها و زدوبندهایش دوست ندارم.
احسان رحیم زاده که مسؤول سایت جام جم سیماست و مدتی را در این روزنامه قلم فرسایی کرده، بهانه رفتنش به تهران را ادامه تحصیل عنوان میکند، اگرچه درس بهانه است و هدف، کار در فضای حرفه ای تهران بوده است و بس.
می گوید: تهران، جذاب و هیجان انگیز است. مشهد و شهرهای کوچک، دافعه ای دارند که جذابیتهای تهران آن را میپوشاند.
به شناکردن در کویر میماند!
فرهنگ پایتخت مثل نهنگی دهانش را باز میکند و خرده فرهنگهای شهرستانی را چون ماهیهای کوچک دریا میبلعد.
او که در حوزه هنرهای تصویری مینویسد، معتقد است که برای خبرنگار حوادث یا اجتماعی، فضای خبری مشهد یا تهران فرق ندارد، اما در حوزه کاری ما، کار در مشهد مثل این است که بخواهی در کویر، شنا یاد بگیری.
بسیاری از کسانی که از تهران، دل کنده و بر
گشته اند مشهد، دلیلش را شخصی و خانوادگی میدانند، آنجا بهشت کار برای حرفه ایها و حتی غیرحرفهای هاست.
رحیم زاده که مدتی است برگشته مشهد، میگوید: اگر باز هم شرایط مهیا شود، میروم تهران. همین الان هم از سرمایه و اعتبار سالهای کارم در تهران بهره میبرم.
او خصوصیات خوب جو حاکم بر رسانههای تهران را اینطور برمی شمارد؛ ثبات و آرامش در فضای کاری، تغییراتی که به بهانههای دم دستی انجام نمی شود، متخصص بودن نیروها، وجود کثرت و رقابت، تلاش برای بهتر بودن و دیده شدن و از همه مهمتر داشتن حق انتخاب برای کار.
رحیم زاده میگوید: آنجا خبرنگارها کتابخوان میشوند، فیلم باز میشوند، تئاتر میببیند و برای هنر، وقت میگذارند، در حالیکه در مشهد گاهی بی سوادی ارزش است و هر چه بی سوادتر باشی، احترامت بیشتر است.
تصور اینکه تهران نمی رفته و مدتی را آنجا کار نمیکرده و چه شرایطی پیدا میکرده، برایش رضایتبخش نیست، میگوید: ارتباطات کاری و اعتمادی که به کارم دارند، میراث تهران است.
او که از سال 88 تا 92 در تهران کار کرده، میگوید: وقتی میروی تهران، سابقه کارت در شهرستان به حساب نمی آید، باید از صفر شروع کنی، اما اگر کاربلد باشی، زود رشد میکنی.
از تهران بستگی تا تهران زدگی
رضا سلیمان نوری که 20 سال پیش به خاطر تحصیل در رشته ارتباطات به تهران رفته و در رسانههای مختلفی قلم زده است، مدتی است که به مشهد آمده و دلیل برگشتش را تهران زدگی عنوان میکند.
او که 15 سال در تهران کار و زندگی کرده، میگوید: خیلیها فکر میکنند تهران خبری هست.
سلیمان نوری با اشاره به تنوع و تکثر رسانه ای پایتخت خاطرنشان میکند: اگر بخواهی حبابی کارکنی، فضای خوبی دارد، اما برای کار تخصصی و عمیق نه، تهران جای فعالیتهای شعاری وسیاست زده خبری است نه علمی وفنی.
او معتقد است، چون در شهرستانها، رسانهها کمترند، آدمهای حبابی هم کمترند و کسانی در روزنامهها مینویسند که به سرشان به تنشان میارزد!
او دلیل مهاجرت خبرنگاران شهرستانی به پایتخت را سودای شهرت و کسب علم میداند و میگوید: زمانی که به تهران رفتم، آموزش روزنامه نگاری تا این حد گسترده نبود، اما الان بسیاری از دانشگاه ها، کارشناس ارتباطات تربیت میکند. در حال حاضر راهیان تهران اگر با هدف کار رسانه بروند، یا طالب شهرتند یا طالب ثروت.
او دلایل تهران زدگی اش را اینطور ردیف میکند؛ سیاست زدگی بیش از حد نشریات و کمتر شدن عمیق نویسی، تخصصی شدن خودم، نداشتن آرامش روانی شخصی وخانوادگی به دلیل غیر قابل تحمل شدن تهران از منظر انسانی شامل آلودگیهای شدید صوتی وبصری و محیط زیستی، کسب علم آموزی بیشتر در شهری چون مشهد با توجه به تخصصی شدن فعالیتم در حوزه ایرانشناسی با گرایش فرهنگ، هنر، آداب و رسوم.
مجید خاکپور، خبرنگار شهرآرا که هر از گاهی گزارشهای محلی خودش را برای انتشار به دست روزنامه سراسری در تهران میسپارد، همچون خیلی از روزنامه نگارها، زمانی وسوسه رفتن به تهران را در سرداشته، اما مدتی است که اصلاً به آن فکر نمی کند، دلیلش این است که انگیزه اش نسبت به سالهای اول کارش کمتر شده و رفته رفته این هوس از سرش افتاده.
او معتقد است که راه پیشرفت برای یک روزنامه نگار در تهران باز است، اما خبرنگارهای شهرستانی هم نباید خودشان را محصور در یک فضا و مکان بکنند.
نظر شما