اما اگر کمی به این مشکل نزدیکتر شویم؛ به عبارت دیگر آن را برای خودمان ساده کنیم، شاخ و برگهای اضافهاش را بچینیم، اگر با این مشکل بدون رودربایستی روبهرو شویم و از آن در ذهن خودمان غول شاخداری نسازیم و اگر با خودمان صداقت داشته باشیم، میبینیم که این مشکل آن قدرها هم که به نظر میرسد، مهیب و غیر قابل حل نیست.
در واقع مشکل اصلی خود ما هستیم که این قدر مشکلات و مسایل را در لفافههای عجیب و غریب میپیچیم. آن قدر یک مسأله کوچک را در سراشیب زمان هل میدهیم که در نظرمان به یک گوی غلتان غیرقابل کنترل تبدیل میشود! خیلی وقتها، بسیاری از مسایل را میتوان خیلی راحت حل کرد. بسیاری از مشکلاتی که ما در زندگی با آنها مواجه هستیم، تنها ظاهری سفت و سخت دارند، در حالی که راه حل آنها آن قدر ساده است که به چشم ما نمیآید! این ما هستیم که موانع و مشکلات را پر و بال میدهیم، در حالی که شاید راه حل اینها یک اعتراف صادقانه، یک ببخشید خالصانه، یک لبخند عاشقانه، یک گفتمان دوستانه و یک راه حل پیش پا افتاده و ساده باشد...
برای ما زیاد اتفاق میافتد؛ قراری داریم و به موقع به آن نمیرسیم! به جای اینکه گناه خوش خوابیمان را به گردن ترافیک بیندازیم، با یک اعتراف صادقانه میتوان خیلی راحت جلوی سوءتفاهمهای احتمالی را گرفت. از کسی ناراحتی به دل داریم. دلگیری که شاید منشأ آن یک برداشت و تحلیل نادرست از رفتار اطرافیانمان باشد. ذهنمان هر روز با این مسأله درگیر و درگیرتر میشود و این فرایند منفی تمام رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار میدهد، درحالی که افکار ما حتی به ذهن طرف مقابل هم نمیرسد! میتوانستیم در همان ابتدا با یک گفتمان ساده و دوستانه، این سوءتفاهم پیش آمده را حل کنیم تا به یک کدورت کهنه و ملال آور تبدیل نشود. مشکلات همیشه هستند. میتوان با آنها خیلی راحت برخورد کرد. میتوان سرشان کلاه گذاشت و در چشم برهم زدنی آنها را روانه چراغ جادو کرد...
نظر شما