گروه هنر / اسماعیل ابراهیمی‌اراضی - احمد شاملو در گفت‌وگو با ناصر حریری مي‌گويد، ما اگر نتوانيم «بايد»هاي شعر را تعريف كنيم،  ...

درنگی در رنگ و نیرنگ توده‌ زدگی

قطعاً مي‌توانيم «نبايد»هايش را تعريف كنيم؛ و آنچه مبرّا از اين نبايدها باشد، شعر است. همین تجویز را می‌توان به کلیت هنر هم گسترش داد. به عنوان مثال اگر در هنر، «شعار» جايگزين «انديشه» شده باشد، ما با یک «نباید» مواجهیم چراکه رقم‌زننده اثر، براي جلب توجه مخاطب (به هر منظور)، به جاي ِنهادن شبكه‌اي تحليلي پيش روي او، مجموعه‌اي از دغدغه‌هاي ذهني خود يا وي را در لفافه‌اي تقلبی پيچیده است؛ در حالی که براي بيان اين موارد، ابزارهاي ويژه‌اي از قبيل مقاله وجود دارد.

اما دلیل اینکه رقم‌زننده اثر با هدف خوشامد اكثريت عمل می‌کند، چیست؟ نياز ازلي آدمي به ديده‌ شدن؛ نيازي كه اين ‌روزها با توجه به تأثيرگذاري پررنگ و تعيين‌كننده رسانه‌ها مي‌تواند دستاوردهاي قابل توجه تبليغاتي، مالي و... را نيز حاصل كند. يكي از مهمترين پيش‌زمينه‌هاي رونق‌يافتن هنر توده‌زده، ناآگاهي توده‌ مخاطب از پارامترهاي نقد است. توده‌زده‌ها دقيقاً با تكيه بر همين نقطه‌ ضعف مخاطب، با ارضاي غرايزي كه عمدتاً هيچ ربطي به آگاهي و زيبايي ندارند به هدف می‌زنند؛ البته گاهي حتي ارایه‌كننده متن نيز «غريزه» را با اصل مطلب اشتباه مي‌گيرد.

اما نمي‌توانيم فراموش كنيم كه دادوستد داده‌ها بين مؤلف و مخاطب، در فرآيندي صورت مي‌گيرد كه شامل دسته‌ای از روش‌ها و ابزارهاست و مهم‌ترین ابزار، رسانه است؛ ابزاری که به دليل ذات ارایه‌گرش، در اين بين، بي‌طرف نيست. بخش قابل‌توجهي از زماني كه در دهه‌هاي گذشته توسط مخاطب ايراني صرف خواندن كتاب و شنيدن موسيقيِ برگزیده و... مي‌شد، اكنون پاي تلويزيون مي‌گذرد و حتی موسيقي او را هم شبكه‌هاي تلويزيوني انتخاب مي‌كنند. اينترنت و تلفن همراه و... هم هست؛ رسانه‌هايی كه عمدتاً جنس گفت‌وگوي آنها با مخاطب، نمي‌تواند مطالعه تلقي شود. رسانه، رقيب دادوستد متن هنري با مخاطب است، مگر اينكه تخصصی و بی‌طرف باشد و البته منظور از رسانه، تنها رسانه‌هاي رسمي نيست؛ همه‌ تريبون‌هاي داراي مخاطب؛ از شبكه‌هاي ماهواره‌اي گرفته تا انواع رسانه‌هاي سنتي.

 

 مشکلات فضای مجازی

این موضوع، در حوزه هنر، به دو دليل، بسیار مهم است:

1- در جوامعي که هنر، نوعي سرگرمي پنداشته مي‌شود، مخاطب زمان چنداني براي دريافت آموزه‌هاي هنري یا شناخت الگوهای اصیل صرف نكرده و نمي‌كند.

2- مبناي هنر، زيبايي‌شناسي است، اما اصل «سليقه‌ورزي» رسانه‌ها كه روي ديگر آن «سليقه‌ستيزي» است باعث مي‌شود سليقه‌ها یا الگوهایی بر سليقه‌ها یا الگوهای ديگری مرجح شوند و همین‌جاست که تکلیف اقبال مخاطب روشن می‌شود؛ اقبالي كه اگرچه بزودي زايل و ضايع مي‌شود، اما به هر حال بر سير تكويني زيبايي‌شناسي اجتماعي و پسند غالب، تأثير سوء مي‌گذارد.

در دنياي مجازي، با نوع دیگری از دادوستد طرفیم؛ چراکه ظاهراً فرد، نیاز چندانی به تجربه و مطالعه ندارد و از سوی دیگر، فيلتر نقد، در رابطه مؤلف- مخاطب تقریباً حذف شده است. این کاستی، در شبكه‌هاي اجتماعي، گسترده‌تر و گونه‌گون‌تر هم هست، چراکه در مواردي، آنچه در اين شبكه‌ها به اشتراك گذاشته مي‌شود، نسبت ماهيتي عميقي با خود رسانه دارد با دو ویژگی:1- تلاش برای تأثير بيشتر بر مخاطبان بيشتر 2- تعجیل و در نتیجه، تبديل‌نشدن ايده‌ها به كنش هنری.

در چنین فضایی، چگونه و براي كه بايد نوشت؟ حق با كيست؛ با عوام يا با مؤلف؟ پس عجیب نیست که نگارنده‌اي كه اصالت ندارد، دچار نوعي خودسانسوري شود.

 

 مسابقه جذب سیاهی لشکر

این حكايت به هیچ رشته و گونه و قالبی محدود نمانده و مثلاً در حوزه‌ شعر، اين روزها- در مسابقه جذب سياه‌لشكر
 مخاطب – خیلی ‌چیزها با سرعتي باورنكردني به سوي سطحي‌نويسي كشانده مي‌شود. تعداد قابل‌توجهی از غزلسرایان، بدون توجه به تجربه‌های ارزشمند غزل در دوران پس از نیما، در وضعیتی که می‌توان نوعی بازگشت ادبی نامش نهاد، به ورطه‌ تک‌بیت‌پردازی و مضمون‌بازی غلتیده‌اند؛ بسیاری افراد، متن‌هایی را به عنوان شعر سپید تحویل مخاطب می‌دهند که هیچ اتفاقی از جنس زبان، موسیقی، صور خیال و سایر عناصر شعری در آنها قابل رصد نیست و تنها به بیان احساساتی و شعاری چیزی که قرار بوده عاطفه یا اندیشه باشد محدود است؛ اينها فقط به جان واژه‌ها افتاده‌اند و از قضا با استقبال مخاطب آماده‌خور مواجه شده‌اند؛ مخاطبي كه اسير روزمرگي است و فرصت تأمل ندارد. پس يك روز مضمون غالب، «ظريف» و «مذاكره» است و روز ديگر، تقليد از شاطرعباس در تنور ماه رمضان. در حوزه ترانه هم که اساساً حرف بسیار است.

 

 مشکل، بی‌سوادی است

کسانی به این تولیدهای شبه‌ادبی می‌خندند و کسان دیگری به این خندیدن‌ها اخم می‌کنند. جالب اینکه خندیدن‌ها در بسیاری موارد، براي مبرا نشان ‌دادن خود از يك ابتلاي عمومي ا‌ست. اين واكنش‌ها نشانه‌ اطميناني ا‌ست كه مخاطب و تولیدکننده به خود دارند؛ اطمينان از دانستن و فهميدن زير و بالاي هنر؛ اطميناني عجيب كه در دو باور مهم ريشه دارد: باور نخست اينكه ايرانيان ملت شعرند و باور دوم اينكه كاربر زبان چون آن را به كار مي‌برد، با همه چم‌وخم‌هايش آشناست؛ چنين مخاطبي به خود اجازه مي‌دهد که در جايگاه خلق و حتي نقد هم قرار گيرد و به یک حوزه هم اکتفا نکند.

بی‌تعارف و رك ‌و راست، در روزگار اكنون فرهنگ ما حتي عمده‌ نامداران شعر و ترانه هم در گريوه‌هاي زبان، كم‌تجربه و بي‌دقت‌اند، چه رسد به كساني كه يا تازه از راه رسيده‌اند يا اساساً كارشان چيز ديگري ا‌ست. پرسیده مي‌شود كه «چرا ترانه‌ها و تصنيف‌هايي كه در روزگار ما سروده و اجرا مي‌شوند مانند بسياري از آثار قديمي، همه‌گير و ماندگار نمي‌شوند؟» به نظر منِ مخاطب، مشكل اصلي، بي‌سوادي است؛ بی‌بهرگی از سوادِ جان و سلوك حرفه‌اي. يادمان نرود كه اين جماعت، نمايندگان اجتماع خويشند و رسانه، بزرگ‌ترين نقش را در دامن‌زدن به اين بي‌سوادي دارد. نان رسانه‌های ظاهراً فرهنگي، در توده‌زدگي هنر پخته مي‌شود؛ ضمن اينكه رسانه كاسب، معمولاً سراغ كسي مي رود كه برايش ارزان‌تر تمام شود. اين‌ور و آن‌ور آب هم ندارد.

 

 بسیاری از نام‌ها «تراشیده شده‌اند»

متن‌ها و آدم‌ها شباهت‌هاي قابل‌توجهي به هم دارند؛ همانطور كه متن‌هاي متفاوت، حاصل هستي‌شناسي آدم‌هاي متفاوت هستند. از سوی دیگر بسياري از نام‌هایی که به مدد رسانه تراشیده و پرورده شده‌اند هم جز وزنه‌هایي به پاي ادبيات نیستند و البته متأسفانه يا خوشبختانه روزگار هوشيارتر از آن است كه بشود با هر كلكي شده برنده شد.

فعلاً خيلي‌ها معترضند:1- كساني كه اهل هستند و اعتراضشان را گاهي از گوشه‌اي در تنهايي به نجابت برگزار مي‌كنند2- اسم‌هايي كه فقط اسم هستند و دستپخت رسانه اما حالا ديگر دمُده شده‌اند و رسانه، از آنها به سوي زرق ‌و برق‌هايي روزآمدتر ميل كرده است3- كساني كه تازه از راه رسيده‌اند و حتي مقدمات را هم نمي‌دانند و فكر مي كنند داوري اهل فن، چيزي جز حسادت و تنگ‌نظري نيست.واي بر ما اگر قرار باشد در اين وانفسا باز هم دسته‌كشي و جمعيت بيشتر، حكم آخر را صادر كند. فراموش نكنيم كه تشكيل خيلي از اين دارودسته‌ها دور بعضي اسم‌ها و چهره‌ها فقط حاصل عملكرد رسانه‌هاي كاسب بوده اما اين حقانيت، اصيل نبوده و نيست؛ اگر بود، مانا بود.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.