گروه هنر/ لیلا کردبچه - صدف درخشان در ۳ ‌سال گذشته، با سه مجموعۀ «ریل‌ها دوربرگردان ندارند»، ««صدف‌ها آبستن مروارید می‌شوند» و «چهل‌سال زن» وارد فضای ادبیات مکتوب شد؛ ...

 باران در آشپزخانه

 سه مجموعه‌ای که هریک به‌عنوان پله‌ای، شاعر را به مرحلۀ بعدیِ شاعرانگی و اندیشگی‌اش سوق داده‌اند. در این میان، مجموعۀ «چهل‌سال زن» که بتازگی توسط انتشارات فصل‌پنجم منتشر شده، سومین پلۀ ترقیِ این شاعر در حوزۀ نگارش شعر سپید محسوب می‌شود؛ مجموعه‌ای‌که صدف درخشان را به‌عنوان شاعرِ «زن» معرفی می‌کند. درخشان در این مجموعه، شاعری است که به زنان و دردها و دغدغه‌هایشان می‌پردازد، به‌ همین دلیل واژۀ «زن» و واژه‌های وابسته به این حوزۀ مفهومی، از پرکاربردترین کلماتِ مورداستفاده در شعرهای این مجموعه‌اند: «حتی اگر/ ابرها را هم رنده کنم/ بازهم باران نمی‌بارد/ باران/ در آشپزخانۀ زنی می‌بارد/ که هرروز/ دردهایش را ذره ذره ذره/ رنده می‌کند.»

بخشی از شعرهای صدف درخشان، به روابط میان انسان‌ها و بویژه زنان و مردان می‌پردازد و نکتۀ قابل‌توجه در این مورد این است که این گروه از شعرهای درخشان، برخلاف وجه غالب این شعرها در این روزگار، شعرهایی صرفاً عاشقانه نیستند، بلکه به روابط انسانی و درک حضور دیگری می‌پردازند. شعرهای عاشقانۀ شاعران زن، بویژه در دهۀ اخیر، اغلب شعرهایی ناله‌وارند که در آن‌ها زن، در حد موجودی همیشه منتظر و نیازمند توجه و محبت معرفی می‌شود؛ موجودی‌که هویتش وابسته به توجهی است که از طرف جنس مخالف به او می‌شود، امّا شعرهای صدف درخشان از این آفت در امان مانده و زنان و مردان در شعر او، شخصیت‌هایی کاملاً انسانی و کاملاً هم‌ارزش و هم‌شأن هستند: « در روزنامۀ عصر، مردی زندگی می‌کند/که هر روز/ یک سامورایی در ربدشامبرش کشته می‌شود/ در روزنامۀ صبح/ زنی زندگی می‌کند/ که هر روز/ یک گل در دامنش متولد می‌شود/ عصر به‌ عصر/ مرد می‌نشیند/ تا از ستون صبح/ زنی برایش فنجان قهوه بیاورد/ تا برود به ستونِ روزنامه‌های خیلی قبل/ که در کافه‌های قسطنطنیه/ آنقدر قهوه‌‌ها را به دریا ریختند/ تا دریا را سیاه کردند.» از عناصر تصویرساز در شعر زنان، باید به پرنده، آسمان، پرواز، قفس، میله، لانه و دیگر واژه‌هایی از این دست اشاره کرد، درست برخلاف شعر مردان که در مقابلِ این دایرۀ واژگانی، واژه‌هایی چون کوه و درخت را که از صلابت بیشتری برخوردارند، اغلب در محور تصویرسازی‌ها قرار می‌دهند.

درواقع بندرت پیش می‌آید که شاعر زنی، شعری با مضمون پرنده و پرواز نداشته باشد که در آن، پرنده استعاره از خود شاعر باشد و صدف درخشان هم به این حوزۀ دلالتی بی‌توجه نمانده است: «چشم‌های پرنده‌ها/ راه ‌راه شده‌اند/ میله‌های قفس را/ بیرون بینداز/ سال‌هاست که مرغ‌های دریایی/ بر شانه‌های موج‌ها بوسه می‌زنند.»

 

 شاعری که دغدغه ایجاز ندارد

صدف درخشان اگرچه چندان دغدغۀ ایجاز ندارد و در شعرهایش عناصر قابل‌حذف هم پیدا می‌شود، امّا علاقه‌مندی این شاعر به سرودنِ شعرهای کوتاه که در هر سه مجموعۀ شعرش، بخش قابل‌توجهی را به خود اختصاص داده‌اند، اتفاق خوشایندی‌ است و باید پذیرفت که در شعرهای کوتاه این شاعر، عناصر بیکار و قابل‌حذف کمتری دیده می‌شود: «قرص‌های رنگارنگ مادر/ موهای من را هم رنگ کرده است/ فقط آینه می‌داند/ که قرص‌ها چه واگیری دارند.»

توجه صدف درخشان به ابعاد گوناگون معنایی واژه‌ها قابل‌توجه است. او در شعرهایی‌که زیربنای ساختاریِ آن‌ها بر مبنای کار کشیدن از بعد معناییِ واژه‌ها قرار دارد، کلماتی را به کار می‌گیرد که این ظرفیّت را داشته باشند و نشان می‌دهد که یک واژه چطور می‌تواند در موقعیّت‌های مکانی و زمانیِ مختلف، بار معناییِ متفاوتی داشته باشد. شاعری‌که چنین برخوردی با واژه‌ها دارد، عملاً برای واژه‌ها حق حیات هنری قایل است و تلاش می‌کند تا تمامی ظرفیّت‌های معنایی آن‌ها را برای مخاطبی که ممکن است از جنبه‌هایی غافل شده باشد، واکاوی ‌کند: «ستاره‌ها/ گاه در آسمان/ گاه در دریا/ گاه در سردرِ هتل‌ها/ گاه بر دوش افسرها/ و گاه در شناسنامۀ خواهری می‌درخشند/ ستاره‌ها/ هرشب/ از اتاقی‌که مساحتش به اندازۀ چشم‌های یک صدف است/ زمزمۀ دریا را گوش می‌کنند.»

صدف درخشان همین نوع برخورد را با افعال هم دارد و سعی می‌کند با استفاده از لایه‌های معناییِ متعدد یک فعل، از سویی لایه‌های فراموش‌شده را به یاد مخاطب بیاورد و از سویی دیگر، به لایه‌مندی و غنای شعر خودش کمک کند: «چشم‌ها/ دست‌ها/ و پاهایمان را گرفتند/ امّا خودشان را/ هرگز نگرفتند/ وقتی‌که میوه‌هایشان/ چشم‌های سیاه زمین می‌شدند.»

درخشان، شاعر شعرهای زنانه است با دغدغه‌هایی زنانه. اگرچه عاطفۀ زنانه در شعر او، در مقایسه با عاطفۀ شعرهای شاعرانِ زن احساس‌گرا، کمتر است، امّا درخشان سعی کرده این فقدان یا کمبود را با کاربرد اسباب و لوازم و ویژگی‌های زنانه در شعرش جبران کند، به‌گونه‌ای ‌که در شعرهای او می‌توان کلکسیونی از وسایل زنانه یافت و حضورِ فیزیکیِ زن را به‌معنیِ واقعیِ کلمه حس کرد. درخشان با کاربرد واژه‌های مربوط به زنان، عملاً از مراعات‌النظیر برای ساختار بخشیدن به شعرهایش بهره‌مند می‌شود و در انتهای چنین شعرهایی، اغلب با پایان‌بندی‌های خوب، مخاطب را غافلگیر می‌کند: «زیباییِ زن/ موهایش،/ و زیبایی دست‌هایش/ ناخن‌هایش روزی می‌شود که هردو را کوتاه می‌کند/ چنان با وسواس/ که مبادا/ ذره‌ای از زیبایی‌شان کم شود/ امّا زیبایی کلامش را هرگز... زن‌ها/ با زبانشان نفس می‌کشند.»

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خورشيدي فر IR ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۴
    1 0
    سركار خانم درخشان دانش و جوشش و مهارت شاعرانه ي شما رو تبريك عرض مي كنم و براتون آرزوي مؤفقيت هاي بيشتر رو دارم... پيروز و سربلند باشيد.