این جنبش چگونه قادر است پس از این، تعادل لازم را در روابط خود با دو قدرت منطقهای تهران و ریاض حفظ کند؟ آیا حماس هم در حال بدل شدن به یکی از گروههای اقماری سعودیها در منطقه است؟ اصولاً چرا آنها تصمیم گرفتند به ریاض بروند؟ و... سؤالات دیگری که در این میان وجود دارد. در وهله نخست یک نکته را باید متذکر شد و آن تلاش سمت دیگر این معامله، یعنی آل سعود است. پس از پیروزی تهران در تثبیت دیپلماسی بینالمللی خود و گفت و گو با قدرتهای بزرگ جهان، رقبای منطقهای در تلاش آشکاری برای ارتقا جایگاه خویش برآمدند تا بازنده منطقهای نباشند. چرا که میدانند دوران پساتوافق شرایط جدیدی را بر بخشهایی از جهان و بویژه منطقه خاورمیانه و غرب آسیا حاکم خواهد کرد. پیامد این تحرکات عربستان برای حماس دامی با پیشنهادهای اغواکننده پهن کرد و حال باید دید آیا این جنبش در آن گرفتار شده است یا خیر؟
خالد مشعل پس از بازگشت از عربستان مدعی شده بود که جنبش متبوع او وارد درگیریهای منطقهای نخواهد شد. شاید مراد از این موضع، رد شایعه حضور حماس و نیروهایش در نبرد یمن باشد. هر چه هست اما باید پذیرفت که با پذیرش دعوت آل سعود و انجام همین سفر، حماس عملاً و لااقل در صحنه دیپلماسی وارد این رقابتهای منطقهای شده است. ریاض درصدد تضعیف جریان مقاومت و آسیب رساندن به اهداف منطقهای تهران است. در سوی دیگر حماس در تنگناهای مالی و اقتصادی سختی گرفتار آمده است. آنها همچنین بدنبال انتخاب راههایی هستند تا تهران را برای تشدید کمکهایش در حال و آینده ترغیب کنند. شاید بازی با کارت عربستان توسط مشعل برای جلب حمایت بیشتر تهران بوده است و اما اصلاً بعید نیست این رفتار در عمل نتیجه عکس داشته باشد. از سوی دیگر میتوان تصور کرد حماس به سبب تجربه شرایط سخت و لرزان فعلی درصدد استفاده همزمان از عربستان و ایران باشد. تجربه نشان داده که انتخاب این سیاست همیشه این جنبش را به شرایط سختتری سوق داده است. خروج آنها از سوریه و پناه بردن به قطر که با رویکردی مشابه انجام شد، نمونه این عملکرد است. آنها در نهایت از سویی با فشارهای امنیتی دوحه که عملاً سیاستهایش را به جنبش تحمیل میکرد روبه رو شده و از سوی دیگر باعث فاصله گرفتن تهران از خود شدند. حماس بخوبی میداند اگر قرار باشد شعار مبارزاتی خود را با صهیونیستها دنبال کند نباید به حمایت جدی هیچ دولت عربی دل ببندد.
نظر شما