*اشک زائر
«وا میشود به شوق حرم سفرههای دل/ حتی کبوتران زبان بسته بالاشان»درد دل کردن، همان راز است و تمنای شنیدن و نظر کردن نیز همان نیاز. دلی که میل درد دل کردن به امام را دارد در واقع بالهای خویش را برای رسیدن به اوج راز و نیاز گشوده است. زبان دل زبانی شنیدنی است که هیچ زبان شناسی را یارای شناختنش نیست. شاید نشانهای از آن اتفاق بزرگ - درد دل کردن با امام - قطره اشکی باشد که از گوشه چشم زائر جاری میشود.
*حرم امام، حرم دل
«یک عده نیز مثل من از دور با تواند/ در عالم تصور و فکر و خیالشان» بدون شک سرودن برای حضرت در حرم دل راحت تر از هرجاییست. ممکن است در حرم دل باشی و همزمان در حرم امام رضا باشی این بهترین شکل است که اتفاق میافتد و گاهی ممکن است در حرم دل نباشی و در حرم امام باشی. این حالت خیلی زیبا نیست چرا که در این شکل اتصال دل و زبان برقرار نشده است. گاهی در حرم دلی و دلت با مهر امام گره خورده است، اما در حرم امام نیستی و با تجارب گذشتهات دلت را راهی حرم میکنی... نیازی به گفتن نیست این حال خوش است و باشد که نصیب ما دور افتادگان از حرم شود. بدترین شکل ممکن این است که شاعر نه در حرم دل باشد و نه در حرم امام. یعنی نه با دلش توانسته ارتباطی با امام برقرار کند نه توفیق حضور در آن جغرافیای نورانی را دارد. پس حرفهای دل شنیدنی است و هیچ گاه تمام هم نخواهد شد، همچون صاحب دلانی که بی انتهایند و در امتداد نورانی وجود امام مهربانیها از عنایاتش کسب فیض میکنند.
اما شعر
آری چه دیدنی ست در آن لحظه حالشان
آن ها که می خورند از آن می، حلالشان!
وا می شود به شوق حرم سفره های دل
حتی کبوتران زبان بسته بالشان
یک عده با تواند و به ایمان رسیده اند
هم در فراق با تو و هم در وصالشان
ای جان فدای آنکه دل و جان فدات کرد
اما نخواست جز نگهی در قبالشان
یک عده نیز مثل من از دور با تواند
در عالم تصور و فکر و خیالشان
ما دور مانده ایم از آن آستان عشق
آنها که میروند حرم خوش به حالشان ...
*سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری
نظر شما